خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

سه شنبه، 20 آبان 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

ربودن دختر 4 ساله به خاطر دلتنگی‌های مادر

اعتماد | همه | سه شنبه، 20 آبان 1404 - 21:29
تحقیقات درباره ربوده شدن کودک ۴ ساله در شرق تهران در جریان است تا مشخص شود مادر دلتنگ با اجیر کردن همسایه جوان از او خواسته دست به قمه شود یا ماجرا فقط دلسوزی اشتباه است.
مادر،بچه،زن،مهسا،ببيند،سابقم،دخترم،جنايي،امير،ماموران،اجازه، ...

کد خبر: 746814 | ۱۴۰۴/۰۸/۲۰ ۲۱:۱۸:۴۷
تحقیقات درباره ربوده شدن کودک چهارساله در شرق تهران در جریان است تا مشخص شود مادر دلتنگ با اجیر کردن همسایه جوان از او خواسته دست به قمه شود یا ماجرا فقط دلسوزی اشتباه است.
به گزارش سایت جنایی، حدود یک هفته پیش، پرونده‌ای در شعبه نهم دادسرای امور جنایی تهران نزد بازپرس عظیم سهرابی گشوده شد.
ماجرای این پرونده از ربایش دختری چهارساله در یکی از خیابان‌های شلوغ نارمک آغاز شد.
زنی میانسال ظهر آن روز با صدایی لرزان و پراضطراب با مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ تماس گرفت و فریاد زد: «دختر چهارساله برادرم را دزدیدند!» وقتی زن با کمک اوپراتور ۱۱۰ آرام شد توضیح داد که طبق روال همیشه، چون برادرش سر کار بود، مسئولیت بردن دخترک به مهدکودک را بر عهده داشت.
این زن ادامه داد: «امروز مثل همیشه داشتم مهسا را به مهد می‌بردم که ناگهان یک موتورسوار با صورت پوشیده نزدیک‌مان شد.
راننده خواست بچه را بگیرد که ندادم.
او یکدفعه قمه‌ای درآورد و داد زد 'بچه را بده!' خواستم مقاومت کنم، اما ترسیدم بلایی سر خودم یا بچه بیاورد.
آن مرد دختر برادرم را سوار موتورش کرد و با سرعت رفت.
فریاد زدم، اما او سریع ناپدید شد.
بلافاصله به برادرم زنگ زدم و الان هم از پلیس کمک می‌خواهم.»
به این ترتیب مرکز بی‌سیم فرماندهی پلیس تهران بزرگ موضوع را به کلانتری محل اطلاع داد و گروهی از ماموران پلیس پایتخت وارد عمل شدند.
وقتی ماموران به محل رسیدند پدر کودک هم آنجا بود؛ مردی ۳۵ساله که خودش حضانت دختر را در اختیار داشت.
او در اظهارات اولیه به ماموران گفت: «من و همسرم حدود دو سال پیش به خاطر اختلافات شدید طلاق گرفتیم.
از آن موقع، دخترم را خودم بزرگ کردم.
اوایل اجازه می‌دادیم مادرش گاهی او را ببیند، اما رفتارهای عجیب زن سابقم باعث شد دیگر به خانه راهش ندهیم و اجازه نداشت بچه را ببیند.
در همه این مدت هم خواهرم برای مهسا مادری کرد و وقتی نبودم کارهای دخترم بر عهده خواهرم بود.
حالا حدس می‌زنم زن سابقم در ربودن فرزندمان نقش داشته و کسی را اجیر کرده باشد تا دخترم را بدزدد.»
با تشکیل پرونده، مسئولیت تحقیقات در دادسرای امور جنایی تهران به بازپرس سهرابی سپرده شد.
بازپرس نهم جنایی در اولین اقدام دستور بررسی تصاویر دوربین‌های مداربسته خیابان‌های نارمک را صادر کرد.
کارآگاهان با این روش تصاویر مبهمی از موتورسوار نقاب‌دار به دست آوردند؛ مردی جوان با کلاه ایمنی و قمه‌ای در دست.
این در حالی بود که همزمان، مادر کودک احضار شد.
زن ۳۲ساله که ابتدا سکوت اختیار کرده بود، زیر فشار بازجویی‌ها بالاخره اعتراف کرد: «بردن بچه‌ام کار من بود.
بعد از طلاق، قرار بود هر چند وقت یک بار دخترم را ببینم، اما شوهر سابقم اجازه نمی‌داد و به بهانه‌های مختلف مانع می‌شد بچه‌ام را ببینم.
دلم طاقت نیاورد، چند ماهی می‌شد که ندیده بودمش.
دلتنگش شده بودم، شب‌ها گریه می‌کردم.»
مادر در ادامه اعترافاتش، پرده از نقشه‌ای برداشت که با همسایه‌ کشیده بود: «یکی از اقوام دورم، جوان ۲۵ساله‌ای به نام امیر است که در همسایگی خانه پدری‌ام زندگی می‌کند.
چند باری از من پرسیده بود که چرا ناراحتی؟
بالاخره وضعیتم را به او گفتم و گریه‌ام گرفت.
التماس کردم کمک کند.
گفتم فقط می‌خواهم بچه‌‌ام را چند روز نگه دارم، بعد برمی‌گردانم و به پدرش می‌دهم.
او هم دلش سوخت و قبول کرد.»
مادر توضیح داد که از قبل می‌دانست مسیر مهدکودک مهسا کجاست؛ چون مخفیانه خواهرشوهر سابقش را چند باری تعقیب کرده بود تا بچه‌اش را از دور ببیند.
مادر دلتنگ ادامه داد: «زمان حادثه از دور خواهرشوهر سابقم را با بچه دیدم، به امیر نشانش دادم و خودم دور ایستادم.»
به این ترتیب مادر مهسا مجبور شد کودک را تحویل همسر سابقش بدهد و امیر که اکنون متهم اصلی ربایش شده بود، پس از اینکه فهمید پلیس در تعقیبش است برای مدت کوتاهی فراری بود، اما سرانجام خودش را به ماموران معرفی و به جرم اعتراف کرد.
او در بازجویی‌هایی که اداره آگاهی انجام شد گفت: «این زن همیشه از دلتنگی‌‌اش می‌گفت.
خانواده شوهرش اجازه نمی‌دادند بچه‌‌اش را ببیند، گریه می‌کرد، می‌گفت 'دارد دیوانه‌ می‌‌شود.' دلم برایش سوخت، فکر کردم فقط کمک می‌کنم یک مادر بچه‌اش را ببیند.
اصلاً نمی‌دانستم این کار بچه‌دزدی حساب می‌شود، فقط می‌خواستم بچه را به مادرش برسانم و او هم گفته بود که مهسا را به شوهر سابقش پس می‌دهد.»
امیر که در بازداشت موقت به سر می‌برد، در پایان بازجویی ابراز پشیمانی کرد: «حالا می‌فهمم اشتباه کردم.
بچه بی‌گناه بود، نباید این‌طور می‌شد.
دیگر تکرار نمی‌کنم.»
با به دست آمدن این نتایج، تحقیقات همچنان ادامه دارد تا مشخص شود آیا ماجرا به همان شکلی که متهمان تعریف کرده‌اند رخ داده یا پولی بین آنها ردوبدل شده است.