رنگ نخلی که هویت ایرانی را رقم زد؛ سلبریتیبازی و فاصله در فیلم کوتاه
سامان علینژادیان کارگردان فیلم کوتاه تجربی «رنگ نخل»، ساخت این اثر را بر اساس تجربیات شخصیاش دانست و بیان کرد که این فیلم تلاشی برای بازآفرینی حافظه جمعی جنوب است.
سامان علینژادیان کارگردان فیلم کوتاه تجربی «رنگ نخل» که در چهلودومین جشنواره فیلم کوتاه تهران حضور داشت، در گفتگو با خبرنگار مهر درباره این اثر توضیح داد: «رنگ نخل» برگرفته از یک علاقهمندی شخصی من است.
نخل در جنوب کشور، بهویژه در آبادان، نمادی از هویت شهری و مقاومت محسوب میشود.
یکی از نکات جالب درباره این درخت، واحد شمارش آن است که «نفر» است؛ همین موضوع نشان میدهد که مردم جنوب نخل را چونان انسان میبینند، نه صرفاً درختی معمولی.
وی گفت: در مناطق مرزی آبادان و خوزستان، نخلهایی دیده میشود که تنهشان تیر یا ترکش خورده، حفره دارند یا از مشکلات زیستمحیطی رنج میبرند اما همچنان زندهاند و بار میدهند.
همانطور که میدانید، نخل تا زمانی که سرش را نزنند، بار میدهد.
حتی شنیدهام باغبانها گاهی نخل را تهدید میکنند که اگر ثمر ندهد، آن را قطع میکنند و در کمال شگفتی، سال بعد بار میدهد.
شاید همین ویژگیها ما را به درک معنای انسانی نخل و دلیل انتخاب واحد شمارش آن یعنی نفر، نزدیکتر کند.
«نخل» نماد مقاومت و هویت آبادان
علینژادیان تصریح کرد: در مورد درخت نخل مستندهای زیادی ساخته شده اما به اعتقاد من، حق مطلب درباره این نماد هویتی جنوب ایران ادا نشده است.
همانطور که آدمها در کنار هم زیستبومی، شهری یا وطنی را میسازند، نگاه من این بود که نخل آبادان را به کل ایران بسط دهم و نخل را بهعنوان نمادی از هویت ملی به تصویر بکشم.
وی درباره مضمون فیلم گفت: فیلم «رنگ نخل» از دل تجربههای شخصیام زاده شد؛ تجربه زیستن در شهری که زخمهای تاریخ را در خود دارد.
آبادان در صد سال اخیر بارها از نو سوخته و زاده شده؛ از جنگ جهانی دوم تا انقلاب، از سینما رکس تا متروپل، از جنگ تحمیلی تا امروز.
در این شهر تقریباً هیچ خانوادهای نیست که داغی بر دل نداشته باشد.
این فیلمساز جوان درباره فرم و رنگ فیلم نیز توضیح داد: فیلم با تم رنگی قرمز - یکی از رنگهای پرچم ایران - آغاز میشود و در طول روایت، نمادهای ملی را در نخل و لحظات مختلف میبینید.
میخواستم فیلمی دلی بسازم که رنگ و بوی جنوب در آن ملموس باشد؛ اثری که وقتی آبادانی ببیند، بگوید «این فیلم مال ماست»، نه اثری که هر کسی بتواند در آبادان بسازد.
تکنیک، موسیقی و خلاقیت بصری در «رنگ نخل»
وی درباره جنبههای فنی اثر گفت: تلاش کردم فیلم خستهکننده نباشد، در عین سادگی جذابیت داشته باشد و حرف تازهای بزند.
برای رسیدن به این هدف، از ترکیب تکنیکهای فیلمبرداری، تدوین و ترنزیشنهایی استفاده کردم که خودم طراحی و اجرا کردم.
در برخی بخشها نیز از هوش مصنوعی بهره گرفتم تا حس تلاقی «نفر» و «نخل» را بهصورت بصری بازآفرینی کنم.
همچنین برای ایجاد تمایز با دیگر آثار، از موسیقیهای بومی جنوب، صدای طبیعت و صداهای محیطی ضبطشده استفاده کردم.
علینژادیان درباره شکلگیری ایده فیلم عنوان کرد: در ابتدا قصد داشتم فیلم تجربی بلندتری درباره پیدایش آبادان بسازم.
در میانه کار به بخشی از آن فیلم رسیدم که از نظر فرم متفاوت و برایم بسیار جذاب بود.
تصمیم گرفتم آن بخش را بهصورت مستقل بسازم و نتیجه آن شد فیلم کوتاه «رنگ نخل».
بخشی از نماهای فیلم نیز از تصاویر پشتصحنه فیلم دیگری گرفته شده بود که نخل در آن نقش محوری داشت.
سینمای تجربی؛ خلوت شخصی فیلمساز
وی با اشاره به نوع نگاهش به سینمای اکسپریمنتال گفت: سینمای تجربهگرا برای من بیش از آنکه یک گونه سینمایی باشد، نوعی خلوت شخصی است.
مثل شاعری که در تنهایی کار میکند.
برای من، این سینما فضایی آزاد و بیواسطه است تا دغدغهها و حسهای شخصیام را بیان کنم.
مثلاً «رنگ نخل» از دلِ نگرانی من درباره نخلهای خشک جنوب شکل گرفت.
در آثارم گاهی مرز میان فیلم کوتاه، مستند یا ویدئوآرت از بین میرود، چون مهمترین اصل برایم آزادی در خلق است.
علینژادیان تأکید کرد: هرچند ساکن تهرانم، اما بیش از سی سال در آبادان زندگی کردهام و هنوز هم خودم را آبادانی میدانم.
بازگشت به ریشههای جنوبی برایم ضرورتی در شناخت بوم، شهر و هویت است.
وی اظهار کرد: «رنگ نخل» تلاشی برای بازآفرینی حافظه جمعی جنوب است؛ جایی که سوختن پایان نیست، آغاز رنگ است.
سلبریتیبازی و فاصله در فیلم کوتاه
کارگردان «رنگ نخل» در بخش دیگری از صحبتهایش به نقد فضای کنونی سینمای کوتاه پرداخت و گفت: در سالهای اخیر، برخی چهرهها در فضای فیلم کوتاه بهمرور شناختهتر شدهاند و با دریافت بودجههای کلان، از جمع فیلمسازان مستقل فاصله گرفتهاند.
این روند باعث شده آن روح جمعی و دورهمی فیلم کوتاه تا حدی کمرنگ شود.
هر سال گروهی مشخص از فیلمسازان از منابع معینی بودجه میگیرند، در حالی که بسیاری از فیلمسازان مستقل مانند ما در حاشیه میمانند.
وی بیان کرد: جشنوارههای بزرگ معمولاً ویترینهایی پرزرقوبرق هستند اما برای من، حضور در جشنوارههای منطقهای لذت دیگری دارد.
در این جشنوارهها حدود سی فیلمساز به شهری تازه میرویم، با هم آشنا میشویم و بعدها همکاریهایی شکل میگیرد؛ از دستیاری و عکاسی گرفته تا پروژههای مشترک.
بسیاری از دوستیها و همکاریهای من در همین جشنوارههای منطقهای شکل گرفتهاند.
علینژادیان در پایان گفت: با این حال، جشنواره فیلم کوتاه تهران تجربهای متفاوت است؛ جمعی بزرگتر از فیلمسازان و هنرمندان را کنار هم میآورد.
در آنجا فیلم را طیف گستردهای از تماشاگران میبینند از هنرمندان گرفته تا مردم عادی و همین بازخوردها و گفتگوهای مستقیم، برای من ارزشمندترین بخش ماجراست.