خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

دوشنبه، 19 آبان 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

اسکندری، خلبانی که تاریخ نیروی هوایی هنوز او را کامل نمی‌شناسد

مهر | فرهنگی و هنری | دوشنبه، 19 آبان 1404 - 10:12
در سال‌های پرالتهاب جنگ تحمیلی، نام محمود اسکندری، درگیر اتهاماتی شد که ریشه در فضای بی‌اعتمادی آن دوران داشت؛ اتهامی که بعدها مشخص شد هیچ ارتباطی با  فعالیت‌های جاسوسی نداشته است.
اسكندري،عمليات،شهيد،هوايي،عراق،خلبانان،نيروي،بغداد،جنگ،قرار، ...

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب - زهرا اسکندری: محمود اسکندری از خلبانان برجسته نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که نامش در کنار بزرگ‌ترین چهره‌های هوایی دوران دفاع مقدس می‌درخشد.
او در عملیات‌های متعددی از جمله حمله به پایگاه اچ-۳، بمباران پالایشگاه کرکوک و عملیات مشهور «برهم زدن اجلاس سران بغداد» نقشی کلیدی ایفا کرد و با شجاعت مثال‌زدنی، مأموریت‌هایی را پذیرفت که بازگشت از آن تقریباً ناممکن بود.
اسکندری با وجود توانایی و سابقه درخشان، در سال‌های پایانی خدمت خود با اتهاماتی ناعادلانه روبه‌رو شد که او را از ساختار رسمی نیرو جدا کرد؛ اما حقیقت کارنامه‌اش همچنان در حافظه تاریخی جنگ باقی ماند.
این خلبان فداکار سرانجام در یک سانحه تصادف جان خود را از دست داد.
بخش اول گفتگو با مهدی بابامحمودی نویسنده و پژوهشگر در حوزه خلبانان نیروی هوایی دوران جنگ ایران و عراق را با عنوان نامی که سال‌ها در سایه اتهام ماند؛ قهرمانی که نیروی هوایی از دست داد از نظر گذراندید.
اکنون بخش دوم این گفتگو را بخوانید:
در عملیات اچ–۳، به عنوان ساب‌لیدر، او در موقعیتی قرار داشت که نیازمند ترکیب مهارت پروازی و فرماندهی بود.
این تجربه چه تصویری از ظرفیت رهبری و اعتماد سازمانی به او ارائه می‌دهد؟
در عملیات بمباران پایگاه هوایی الولید (اچ-۳)، شهید محمود اسکندری در جایگاه «ساب‌لیدر» یا خلبان شماره سه اسکادران پروازی حضور داشت.
جایگاه سابلیدر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، چراکه در صورت بروز هرگونه حادثه برای لیدر یا خلبان شماره دو، مسئولیت هدایت گروه پروازی را بر عهده می‌گیرد.
در این عملیات، فرماندهی دسته پروازی بر عهده امیر برات‌پور بود.
بر اساس برنامه‌ریزی‌های عملیاتی، در صورتی که برای لیدر مشکلی پیش می‌آمد، هدایت عملیات و بازگرداندن هواپیماها به‌عهده اسکندری گذاشته می‌شد.
این وظیفه شامل هدایت در مسیر رفت، اجرای بمباران و بازگشت امن گروه به مبدا بود.
هرچند خوشبختانه هواپیمای امیر برات‌پور در جریان عملیات آسیب ندید و توانست گروه را تا پایان هدایت کند، اما در بخشی از مأموریت، شرایطی پیش آمد که نقش اسکندری برجسته‌تر شد.
در مرحله سوم سوخت‌گیری هوایی، در محدوده شمال عراق و جنوب سوریه، یکی از جنگنده‌ها به خلبانی آقای خضرایی دچار آسیب شد.
در آن زمان، امیر برات‌پور برای بررسی وضعیت خضرایی از گروه جدا شد و هدایت موقت اسکادران بر عهده محمود اسکندری قرار گرفت.
با توجه به شرایط اضطراری و احتمال حمله متقابل نیروی هوایی عراق که پس از بمباران الولید در آماده‌باش کامل قرار داشت هماهنگی و انسجام گروه اهمیت بالایی داشت.
در این موقعیت، شهید اسکندری با مهارت و تسلط کامل، کنترل پروازها را حفظ کرد و تا بازگشت لیدر، نظم دسته پروازی را مدیریت نمود.
توانایی محمود اسکندری در اداره چنین شرایط حساسی، نشان‌دهنده جایگاه ممتاز او در میان خلبانان نیروی هوایی بود.
مهارت‌های فنی و روحیه فرماندهی او به اندازه‌ای مورد اعتماد بود که با وجود حضور خلبانان ارشد از جمله آقای گلچین، فرمانده وقت پایگاه امیر برات‌پور وی را به‌عنوان جانشین خود در این عملیات انتخاب کرد.
این تصمیم نشان می‌دهد که جایگاه اسکندری صرفاً به عنوان یک خلبان مجرب نبود، بلکه او در سطحی از تجربه و توانایی قرار داشت که می‌توانست در هر لحظه جایگزین فرمانده عملیات شود.
اگرچه در جریان حمله به پایگاه اچ-۳، نیازی به تغییر رهبری پیش نیامد، اما حضور شهید اسکندری در جایگاه سابلیدر یکی از مؤلفه‌های کلیدی موفقیت این عملیات شناخته می‌شود.
عملکرد دقیق و هماهنگی بی‌نقص او، در کنار هدایت حرفه‌ای لیدر، موجب شد که دسته پروازی بدون تلفات و با موفقیت کامل به پایگاه بازگردد.
عملیات بغداد بیش از آنکه دستاورد نظامی داشته باشد، واجد پیام سیاسی بود.
شکستن دیوار صوتی توسط اسکندری را چگونه می‌توان در چارچوب جنگ روانی و نمایش قدرت تفسیر کرد؟
بمباران پالایشگاه «الدوره» بغداد توسط فانتوم‌های نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران، یکی از عملیات‌های شاخص و تأثیرگذار دوران جنگ بود که ابعاد نظامی و سیاسی گسترده‌ای داشت.
در این عملیات، شهید عباس دوران و شهید محمود اسکندری از خلبانان برجسته نیروی هوایی به‌همراه خلبانان کابین عقب خود، مأموریت داشتند تا با ورود به آسمان بغداد، اهداف تعیین‌شده را مورد اصابت قرار دهند.
این عملیات از جهات گوناگون، پیام روشنی به دولت عراق و کشورهای شرکت‌کننده در اجلاس سران جنبش عدم تعهد در بغداد داشت.
در شرایطی که عراق می‌توانست حمله به پالایشگاه را انکار کرده و آن را به‌عنوان حادثه‌ای داخلی یا خرابکاری نسبت دهد، تدبیر خلبانان ایرانی مانع از چنین اقدامی شد.
پرواز هواپیمای شهید محمود اسکندری بر فراز مرکز بغداد پس از بمباران، اقدامی حساب‌شده بود تا خبرنگاران خارجی حاضر در شهر و مردم بغداد به‌طور مستقیم شاهد حضور فانتوم‌های ایرانی باشند و هیچ‌گونه تردیدی در اصابت هدف و نفوذ هواپیماهای ایرانی به قلب پایتخت عراق باقی نماند.
این بخش از عملیات از خطرناک‌ترین لحظات پرواز محسوب می‌شد.
پس از انجام بمباران، خلبانان باید بلافاصله گردش می‌کردند تا مسیر خروج از شهر را طی کنند.
در زمان گردش، سرعت هواپیما کاهش می‌یافت و شکم هواپیما در معرض دید و تیر مستقیم سامانه‌های پدافندی قرار می‌گرفت که احتمال اصابت را افزایش می‌داد.
در همین مرحله، هر دو هواپیمای ایرانی مورد اصابت قرار گرفتند؛ هواپیمای شهید دوران سقوط کرد و هواپیمای شهید اسکندری نیز با وجود آسیب‌های شدید، توانست مدتی پرواز خود را ادامه دهد.
در جریان اصابت، گلوله‌ای از قسمت شیشه کابین جلو وارد و از قسمت عقب خارج شد.
این گلوله در نزدیکی صورت خلبان کابین عقب، ناصر باقری، منفجر شد و آسیب‌های شدیدی به بدنه و سامانه‌های پروازی وارد کرد.
با وجود این شرایط، کنترل هواپیما تا حدی حفظ شد تا مأموریت در مسیر تعیین‌شده کامل شود.
از منظر فنی، پرواز در نزدیکی سرعت صوت با توجه به شرایط بحرانی و محدودیت ارتفاع، امکان عبور از دیوار صوتی را فراهم نمی‌کرد، اما غرش موتورهای پرقدرت فانتوم در آستانه سرعت صوت، صدایی سنگین و دلهره‌آور در آسمان بغداد ایجاد کرد.
هدف از این عبور و ایجاد صدای مهیب، رساندن پیام روشنی به افکار عمومی عراق و خبرنگاران خارجی بود؛ اینکه نیروی هوایی ایران نه‌تنها توانسته به پالایشگاه بغداد نفوذ کند، بلکه از قلب شهر نیز عبور کرده و امنیت ظاهری پایتخت عراق را به چالش کشیده است.
این عملیات، نمادی از توان رزمی و ابتکار نیروی هوایی ایران در سال‌های نخست جنگ به شمار می‌رفت؛ اقدامی که نه‌تنها از منظر نظامی بلکه در عرصه سیاسی نیز پیامدهای گسترده‌ای داشت.
در حالی که دستگاه دیپلماسی کشور پیش از برگزاری اجلاس غیرمتعهدها در بغداد تلاش‌های فراوانی برای منصرف کردن کشورها از شرکت در این نشست انجام داده بود، نتیجه‌ای حاصل نشد.
با وجود رایزنی‌های متعدد، مکاتبات رسمی و تلاش نمایندگان جمهوری اسلامی در کشورهای مختلف، تصمیم دولت‌ها تغییری نکرد و عراق همچنان میزبان اجلاس باقی ماند.
در نهایت، عملیات هوایی بر فراز بغداد به‌عنوان اقدامی در چارچوب جنگ روانی و نمایش اقتدار نظامی، تأثیر خود را بر فضای سیاسی منطقه گذاشت.
این اقدام نشان داد جمهوری اسلامی ایران قادر است در هر زمان و مکان، اهداف راهبردی دشمن را مورد هدف قرار دهد و پیام قدرت خود را به‌روشنی منتقل کند.
عبور فانتوم‌ها از آسمان بغداد پس از بمباران پالایشگاه، نمایش آشکار توان نیروی هوایی ایران بود؛ حرکتی که فراتر از یک عملیات نظامی صرف، کارکردی روانی و بازدارنده داشت.
صدای غرش هواپیماهای ایرانی بر فراز بغداد، همان‌قدر برای مردم آن شهر و خبرنگاران حاضر هشداردهنده بود که برای ساختار سیاسی عراق و شخص صدام.
این اقدام در عمل، کاری را انجام داد که مذاکرات طولانی‌مدت دیپلماتیک موفق به تحقق آن نشده بود؛ یعنی نمایش اقتدار جمهوری اسلامی در میانه پایتخت دشمن و تغییر فضای سیاسی اجلاس در سطح بین‌المللی.
در نتیجه، عملیات بمباران پالایشگاه الدوره، نه‌تنها دستاوردی بزرگ برای نیروی هوایی ایران محسوب می‌شد، بلکه نقطه عطفی در تاریخ جنگ و نمادی از هم‌افزایی اراده، شجاعت و مهارت خلبانان ایرانی بود؛ عملیاتی که در آن دو فروند فانتوم با شجاعت و برنامه‌ریزی دقیق، کاری را انجام دادند که چندین لشکر نظامی قادر به تحققش نبودند.
با توجه به ریسک پرواز از مسیر آسمان کویت و عبور از لایه‌های پدافندی عراق، تصمیم‌گیری اسکندری را باید نشانه‌ای از شجاعت فردی دانست یا اجرای دقیق یک طرح پیچیده اطلاعاتی؟
در این عملیات از حاشیه جنوبی خاک عراق به سمت پل اروند حرکت کردند.
به دلیل اینکه هواپیماهای ما وارد خاک کویت نمی‌شدند که هیچ بهانه‌ای را به دست افراد کویتی قرار ندهند.
همچنین کویتی‌ها مانند ما به سامانه موشکی هاوک دسترسی داشتند که سیستم بسیار پدرقدرتی در زمانه خودش بود.
حتی در روایت‌هایی موجود است شهید مهدیار و شهید شادمان بخت به وسیله همین سامانه‌های موشکی به شهادت رسیده‌اند.
پس آنان به علت خطر موشک‌های هاوک نیز به منطقه کویت نزدیک نمی‌شدند.
این حمله از جنوب عراق انجام شد که حرکت شهید اسکندری نبوغ او را ثابت کرد.
او به دنبال گردش در آسمان نرفت و حرکت خود را از جایی آغاز کرد که فاصله خیلی زیادی وجود داشت.
در این فاصله نمی‌توانند هواپیما را مورد هدف قرار دهند.
در چشم دیده‌بان‌ها و رادارها وجود این هواپیماهای شکاری مشخص است اما صرف دیدن و کشف در آسمان نمی‌تواند موقعیت هدف این هواپیما را برای کسانی که در رادار در حال مشاهده هستند مشخص کند.
شهید اسکندری با چیدن چنین طرح پیچیده رزمی، حمله و هدف نهایی خود را از دشمن پنهان می‌کند.
در جایی که او به گردش پرداخته است، اگرچه فاصله زیادی دارد و در زیر پوشش دید آتش پایگاه هوایی شعیبیه و ناصریه است اما با سرعت بالای فانتوم رهگیری‌های دشمن را گمراه می‌کند.
تنها اقدامی که بر علیه او انجام شد همان شلیک توپ‌های پدافندی با موشک های زمین به هوا بود که عملاً در برابر ارتفاع پروازی و سرعت بالا کاری از پیش نبردند.
این تصمیم‌گیری نشانه‌ای از شجاعت فردی و یک طرح عملیاتی نبوغ آمیز و یک طرح عملیاتی شجاعانه بود.
به دلیل اینکه باید یک فاصله خیلی زیادی از خاک دشمن طی شود و در یک زمان به نسبت قابل توجهی در خاک دشمن حضور داشت تا توانست هدف را با خطر کمتری بمباران کرد.
این مسئله ریسک بالایی را نیز به همراه دارد.
ولی خوب یک شجاعتی را می‌طلبد که خلبان به خودش و اقداماتش اعتماد به نفس داشته باشد که چنین طرح بلند پروازانه‌ای را انجام دهد که سرانجام پل اروند را می‌تواند منهدم کند.
در عملیات انهدام پل اروندرود، اقدام اسکندری را می‌توان صرفاً یک مأموریت موفق تلقی کرد یا نقطه‌ای راهبردی در تغییر موازنه پشتیبانی دشمن؟
در رابطه با عملیات انهدام پل اروند ۱۰ درصد از توان نیروی زمینی ارتش عراق از بین رفت.
بهترین، نخبه‌ترین، مجهزترین، مسلح‌ترین، برگزیده ترین واحدهای رزمی ارتش عراق متعلق به سپاه سوم بود و باقی واحدهای نخبه‌ای که متعلق به بقیه سپاه ها بودند هم مامور به سپاه سوم بودند.
به دلیل اینکه سپاه اول و دوم در شمال در جبهه میانی استان ایلام مستقر بود و سپاه سوم در استان خوزستان قرار داشت.
یگان‌های نخبه‌ای از سپاه اول و دوم در سپاه سوم مامور بودند تا از شهر خرمشهر نگهداری کنند.
چون خرمشهر آخرین نقطه سرزمینی وسیع ایران بود که تحت اشغال عراق قرار داشت.
خرمشهر اسم و رسم دارترین و وسیع ترین منطقه بود که به هر قیمتی باید حفظ میشد که نتوانستند آن را نگهداری کنند.
در کنار عملکرد بسیار خوب نیروهای زمینی، انهدام این پل باعث شد که نیروی زمینی ارتش عراق از پای بیفتد.
۱۰ درصد از توان نظامی آن‌ها در یک چشم به هم زدن از بین رفت.
طبق آمار رسمی حدود ۳۵ هزار نفر و خیلی از نفرات از ترس اسارت و از ترس کشته شدن خودشان را به اروندرود انداختند.
اروند رود نیز یک دریای در حال حرکت است و کاملا فضای عجیبی را در خود دارد که با این کار سربازها هیچ آثاری از آنان باقی نماند.
این اقدام شهید اسکندری یک ماموریت کاملا سرنوشت ساز بود.
در عملیات فتح خرمشهر اتفاقی که رخ داد باعث شد تا ۱۹ هزار نفر اسیر و ۱۶ هزار نفر کشته شوند.
تعداد بالای اسرای عراقی موازنه کسری اسرا را به شدت به نفع ایران پایین برد.
عراق هر چقدر که تا پایان جنگ اسیر گرفت در عملیات های مختلف باز هم نتوانست این کسری را جبران کند.
حتی با ۲۷ هزار نفر اسیری که طبق گفته‌های شهید سرلشکر غلامعلی رشید گرفته شد بازهم نتوانست این کسری را جبران کند.
آمار ۱۶ هزار نفر متعلق به حملات فتح خرمشهر بود که با حرکت شهید اسکندری به یک تغییر موازنه استراتژیک تبدیل شد.
باعث شد که عراق تا اواخر سال ۶۶ در لاک دفاعی قرار بگیرد و تقویت کردن سپاه نیروی زمینی را آغاز کند.
در بسیاری از روایت‌ها، از او به‌عنوان فردی کم‌حرف، دقیق و در عین حال بی‌پروا یاد می‌شود.
این ترکیب متضاد چه تصویری از خلبانی در میدان جنگ ارائه می‌دهد؟
در توصیف ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری شهید اسکندری، به ترکیبی متفاوت از خصلت‌ها می‌توان اشاره کرد؛ شخصیتی که در عین کم‌حرفی و فروتنی، شجاعت و جسارت کم‌نظیری داشت.
در تحلیل این ویژگی‌ها بیان شده است که در میان نیروهای رزمی و به‌ویژه خلبانان جنگنده، گاه افرادی دیده می‌شوند که با وجود سکوت و دوری از هیاهو، در میدان نبرد رفتاری قاطع و بی‌پروا دارند.
شهید اسکندری نیز از همین گروه به شمار می‌رفت؛ فردی که چه در محیط پایگاه هوایی، چه در میان هم‌رزمان و چه در زندگی شخصی و روستای محل تولدش، رفتار متواضعانه و بی‌ادعایی داشت.
اطرافیان نزدیکش نیز از ابعاد حقیقی نقش او در مأموریت‌های مهم و حماسه‌های هوایی اطلاع چندانی نداشتند.
در توصیف نهایی از شخصیت شهید اسکندری، او نمونه‌ای است از تلفیق کم‌گویی و شجاعت، بی‌ادعایی و عمل‌گرایی، فردی گوشه‌گیر در ظاهر اما پیشاهنگ و خط‌شکن در میدان نبرد.
او به‌عنوان یکی از خلبانان شاخص نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، نمونه‌ای از انسان‌های استثنایی معرفی شد که بدون جلب توجه و بدون اتکا به تبلیغات یا شهرت، با عملکرد عملی و فداکارانه خود در دفاع از کشور نقش‌آفرینی کردند.
با توجه به نقش‌های مؤثر شناخته‌شدهٔ محمود اسکندری در عملیات‌هایی مانند انهدام پل اروندرود، حمله به بغداد و اچ–۳، آیا شواهد یا اسناد تاریخی، خاطرات همرزمان یا روایت‌های غیررسمی وجود دارد که نشان دهد او در سایر عملیات‌های کلیدی نیز نقش تعیین‌کننده‌ای ایفا کرده اما به دلایل سیاسی، نهادی یا روایت‌سازی پساجنگ نامش کمتر آورده شده است؟
در طول دوران جنگ، تعدادی از خلبانان کشور جان خود را از دست دادند.
برای نمونه، عملیاتی با عنوان «حمله به نیروگاه اتمی اوسیراک» توسط فانتوم‌های ایرانی انجام شد.
برخی مدعی‌اند در این عملیات، نیروگاه اتمی منهدم شده است، اما بر اساس اسناد و مدارکی که از آن زمان وجود دارد، از جمله اطلاعات مربوط به شهید قهستانی، واقعیت‌های این عملیات چندان روشن نیست.
هدف از بیان این نکته، اشاره به خلبانان کابین عقب فانتوم است که در بسیاری از مأموریت‌ها، از جمله عملیات‌هایی که شهید اسکندری نیز در آن‌ها حضور داشت، به شهادت رسیدند.
در دسته پروازی مربوط به عملیات حمله به نیروگاه اتمی اوسیراک، که یکی از مأموریت‌های درخشان نیروی هوایی بود، اطلاعات دقیقی از جزئیات آن وجود ندارد.
بسیاری از منابع رسمی درباره آن سکوت کرده‌اند و اسناد محدودی در دسترس است.
از شواهد و روایت‌های شفاهی چنین برمی‌آید که شهید اسکندری نیز در این مأموریت حضور داشته، هرچند مشخص نیست خلبان کابین عقب او چه کسی بوده است.
احتمال می‌رود خلبان همراه او یا در همان عملیات به شهادت رسیده یا بعدها در اثر حوادث، بیماری یا کهولت سن درگذشته باشد.
تعداد قابل توجهی از خلبانان کابین عقب فانتوم که در مأموریت‌های ویژه حضور داشتند، امروز در میان ما نیستند.
بسیاری از آنان در جریان جنگ یا پس از آن جان خود را از دست دادند و گروهی دیگر نیز زنده‌اند اما تمایلی به گفت‌وگو ندارند.
برخی از این افراد در شهرهای کوچک و دور از هیاهوی رسانه‌ای زندگی آرامی دارند و کمتر شناخته شده‌اند.
از میان خلبانانی که با اسکندری یا دیگر دلاوران نیروی هوایی در عملیات‌های استراتژیک همراه بودند، تنها تعداد اندکی در دسترس هستند و از همان‌ها نیز بعضی حاضر به مصاحبه و بازگویی خاطرات نیستند.
این شرایط سبب شده بخش قابل توجهی از عملیات‌های مهم و سرنوشت‌ساز، به‌ویژه مأموریت‌هایی که اسکندری در آن‌ها نقش داشته، ثبت و روایت نشود.
حتی پژوهشگرانی که سال‌ها درباره او تحقیق کرده‌اند، همچنان از جزئیات برخی پروازها و عملیات‌ها بی‌اطلاع‌اند، زیرا راوی مستقیمی برای آن مأموریت‌ها وجود ندارد یا در دسترس نیست.
اسناد موجود نشان می‌دهد شهید اسکندری حدود ۸۰ تا ۱۰۰ پرواز برون‌مرزی انجام داده است.
از میان این تعداد، دست‌کم بیست مأموریت از نظر نظامی و فنی، فوق‌العاده برجسته و تأثیرگذار بوده‌اند.
با این حال، تنها اطلاعات محدودی از پنج یا شش عملیات او در دست است، از جمله بازگرداندن فانتوم از سوریه و مأموریت‌های مربوط به دفاع از اماکن مذهبی.
با در نظر گرفتن داده‌های شفاهی و بررسی تحولات جنگ، می‌توان گفت افتخارات او دست‌کم سه برابر بیش از آن چیزی است که تاکنون ثبت شده است.
عملیات حمله به نیروگاه اوسیراک از جمله همین مأموریت‌های مبهم است؛ موضوعی که به‌صورت پراکنده در منابع آمده اما هیچ پژوهش مستند و فراگیری درباره آن انجام نشده است.
برخی خلبانان حاضر در آن عملیات بعدها دچار بیماری یا زوال حافظه شدند و نتوانستند روایت دقیق خود را ثبت کنند.
افزون بر این، کوتاهی و کم‌کاری نهادهای مسئول در ثبت و انتشار خاطرات خلبانان نیز بر این وضعیت تأثیر داشته است.
سازمان‌هایی که وظیفه داشتند خاطرات نیروهای هوایی را جمع‌آوری و مستندسازی کنند، طی سال‌های پس از جنگ فعالیت مؤثری نداشتند و هنوز هم عملکرد مشخصی از خود نشان نداده‌اند.
این نهادها باید ضمن شناسایی خلبانان، با آنان ارتباط می‌گرفتند، خاطراتشان را ثبت می‌کردند و از تجربه‌های ارزشمندشان بهره می‌بردند؛ اما چنین نشد.
در این میان، تنها سازمان‌های مردم‌نهاد و گروه‌های غیردولتی بودند که با وجود محدودیت امکانات، به‌صورت خودجوش وارد میدان شدند و تلاش کردند نام و خاطره خلبانان کمتر شناخته‌شده را زنده نگه دارند.
با این حال، از این مجموعه‌ها نیز انتظار نمی‌رود جای نهادهای رسمی را پر کنند، زیرا توان لجستیکی و مالی محدودی دارند.
وظیفه اصلی در این زمینه بر عهده نهادهای بزرگ و متولیان رسمی است که باید مسیر را برای فعالیت مجموعه‌های مردمی هموار کنند.
نمونه بارز این کم‌کاری، وضعیت خلبانانی چون شهید ذوالفقاری است؛ فردی که از میان خاطرات پراکنده و بایگانی‌شده‌ی هم‌رزمانش شناسایی شد، در حالی‌که انتظار می‌رفت نیروی هوایی خود پیشگام معرفی چنین چهره‌هایی باشد.
در نبود این اقدام‌ها، پژوهشگران مستقل ناچار شدند به‌صورت شخصی به جست‌وجوی اسناد، گفت‌وگو با همرزمان و مستندسازی زندگی آنان بپردازند.
در مجموع، عملکرد شهید اسکندری به‌مراتب گسترده‌تر و پرافتخارتر از آن چیزی است که تاکنون در منابع رسمی آمده است.
محدودیت زمان، فقدان راویان اصلی و بی‌توجهی نهادهای مسئول موجب شد بسیاری از مأموریت‌های مهم او در تاریخ شفاهی و مستندات کشور ثبت نشود و هنوز بخش بزرگی از واقعیت زندگی حرفه‌ای این خلبان برجسته در هاله‌ای از ابهام باقی بماند.