تحلیل جلال چراغپور از تغییر در کادرفنی تیم ملی؛ امیدوارم انتخاب گالیاردی برای ساکت کردن رسانهها نباشد/ شاید به خاطر باخت به روسیه رفتند سراغ متخصص!
سرمربی پیشین تیم ملی و مربی فصل قبل استقلال می گوید اگر آقای قلعهنویی نیاز به دانش فوتبال دارد و مربی ایتالیایی را آورده، کار درستی کرده است.
کد خبر: 746486 | ۱۴۰۴/۰۸/۱۹ ۰۷:۵۵:۲۱
روزبه دلاور| خبر مهم این روزهای پیرامون تیم ملی ورود یک مربی ایتالیایی به کادر فنی تیم ملی است.
به گزارش روزنامه اعتماد، آنتونیو گالیاردی، مربی و آنالیزور ایتالیایی به عنوان دستیار جدید امیر قلعهنویی به تیم ملی اضافه شد.
این تصمیم با هدف تقویت کادر فنی پیش از جام جهانی اتخاذ شده اما در مورد نتایجش ابهاماتی وجود دارد.
گالیاردی قرار است دانش تاکتیکی خود را برای کمک به قلعهنویی در هدایت یوزها به کار بگیرد.
حضور این مربی خارجی، بحثهایی پیرامون چرایی انتخاب او و تاثیرات احتمالیاش در روند فنی تیم ملی به وجود آورده است.
برای بررسی بیشتر با جلال چراغپور، یکی از کارشناسان قدیمی فوتبال گفتوگویی ترتیب دادیم که حاصل را در ادامه میخوانید.
شناختی از گالیاردی دارید؟
خیر!
شناختی از ایشان ندارم.
در کل انتخاب و حضور یک مربی به کادر فنی در فوتبال به چه مسائلی بستگی دارد؟
با نظر سرمربی اتفاق میافتد.
سرمربی هم با نکاتی از فوتبال که به نظرش میآید که داخلیها نمیتوانند این نکات و ریزبینیها را حل کنند، تذکر بدهند، توضیح یا مشاوره بدهند، میرود از یک کلاس بالاتری استفاده میکند و پیدا کردن معایب تیم را برعهده مربی خارجی تیمش میگذارد.
حرکاتی است که اگر درست انجام شود باعث کمک به تیم ملی میشود.
درست استفاده کردن از مربی خارجی از نظر شما چیست؟
فوتبال تشکیل شده از مسائل ریز و درشت یا ارزشها و کمیتها یا جزیی و کلی.
مسائل کلیاش را در تلویزیون میبینید که کارشناس همان حرفهایی را میزند که اگر در استادیوم هم نباشد همانها را میگوید!
اسم نمیبرم اما اخیرا کارشناسان مورد اعتراض هم واقع شدند چون چیزهای کلی را میگویند که تماشاگر عادی هم میبیند، حتی میشود یک کار دیگر را انجام داد و فوتبال را هم دید و نظرش را بگوید اما این برای کلیات است.
اینکه مثلا بگوییم تیمی دفاعش ضعیف است یک چیز کلی است یا بگوییم این تیم از لحاظ حمله اشکال دارد این یک چیز کلی است اما برویم بگوییم کجای حملهاش اشکال دارد؟
این میشود یک چیز متوسط یا یک اشکال میانه.
حالا بگوییم چرا شوت نمیزند یا نمیتوانند خودشان را به هجده قدم نزدیک کنند و ادامهدار نزدیک کنند.
تازه وقتی نزدیک میشود خیلی زود توپ را از دست میدهد و توپ لو میرود این یک اشکال ریز است که هر کسی نمیتواند بفهمد و این یک اشکال است.
بعد میخواهند یک و دو انجام بدهند توپ بارها بالا میرود اما مثلا بارسا و بایرن را میبینید که اصلا فوتبالشان همین است و نزدیک میشوند به هجده قدم رقبا و در آنجا دوام میآورند.
اما آیا ما در فوتبال ملی خود این را میبینیم؟
نه!
در باشگاهی و ردهها هم نمیبینیم.
در آسیا هم نه اما میبینیم ژاپنیها این را در حال یادگیری هستند، کرهایها هم همین طور پس این میشود یک نکته ریز.
حالا اگر تیم ملی یک کارشناس بیاورد و به او بگوید که ما به ندرت به هجده قدم رقبا با زمان طولانی نزدیک میشویم و این نکته را کارشناسان داخلی به سرمربی نگفتند حالا ممکن است سرمربی بپرسد خب چاره چیست؟
و کارشناس بگوید این تمرینات و این کوچینگها هست که ما را پشت محوطه حریف دوامدار نگه میدارد.
وقتی پشت محوطه حرف دوامدار باشیم، میتوانیم آنجا یک و دو کنیم و پاس نفوذی بدهیم شوت بزنیم و بک کات بدهیم و خطا بگیریم که ریزهکاریهای جلو خود را نشان میدهد که از یک کلام به وجود آمده.
اگر کسی دانش همه جوانب فوتبال را داشته باشد و سواد فوتبال را داشته باشد، نه اینکه با تمرین بشود مربی یا با شش، هفت کوچینگ مربی لیگ برتر و لیگ شود بلکه با دانش وارد فوتبال ملی شود، میتواند کمک کند.
حالا اگر آقای قلعهنویی نیاز به دانش فوتبال دارد و چنین کسی را آورده، کار درستی کرده است.
سرمربی تیم ملی که دیدگاه و تفکرات خاص خودش را دارد تا چه حد میتواند به حرف کمک خارجی اعتماد کند؟
انتخاب دستیار خارجی صرفا نمایشی نیست؟
ما نمیدانیم نمایش هست یا نه اما آوردن یک دستیار با دانش مثل آرتتا کنار گواردیولا را نمیتوانیم بگوییم نمایش.
آمده با فکر برتر چهار سال کمک کرده و بعد خودش شده یک فکر جداگانه.
اگر با این نگرش مربی بیاوریم کار درست انجام دادهایم اما اگر برای مطبوعات و آرام کردن جامعه و...
باشد که مطمئنا اثر ندارد و کار درستی هم نیست.
اگر احساس کردهاند که چرخه دانش فوتبال پایین است و رفتیم یک متخصص بادانش فوتبال آوردیم که میتواند کمک کند، خوب است.
ممکن است از بازی با روسیه به این موضوع رسیده باشند که مقابل یک تیم متوسط اروپایی چطوری کمدانشی ما خودش را نشان داد.
امیدواریم روی همین اصل هم باشد.
شما به عنوان دستیار کنار جباری در استقلال بودید که سرمربی وقت این تیم اذعان داشت نقشی فراتر از یک دستیار را ایفا میکردید.
این تعامل چطور برقرار میشد؟
ترکیب من و آقای جباری یک استثنا بود!
استثنایی که در فوتبال ما طی 20 تا 40 سال گذشته نه شبیه آن بوده و نه تکرار میشود.
یک ارتباط معنوی بین معلم با شاگردش به وجود آمده بود.
من مشتاق بودم که دانشم را در اختیار ایشان قرار بدهم چون احساس میکرد یک سرمربی آیندهدار برای تیم ملی یا باشگاهی بزرگ در حال شکلگیری از این ترکیب است.
با کمال میل هر چی که میپرسید در اختیارش میگذاشتم ضمن اینکه هر چه که خودم میدیدم که لازم است، میگفتم و در اختیارشان میگذاشتم و آقای جباری هم با سعهصدر قبول میکرد و انجام میداد و نتایجش هم لحظه به لحظه معلوم میشد.
این یک ترکیب پدر و فرزندی یا استاد و شاگردی بود که به ندرت پیش میآید.
اسمش را شما میگذارید دستیار وگرنه آن ترکیب اسمش را دستیار نمیشود گذاشت.
آنچه بین من و جباری بود، دستیاری نبود.
آنچه رسانهها میگویند دستیار برای من با 70 سال سن و کار کردن با مربی 40 ساله که نمیشود گفت دستیار.
خود آقای جباری هم گفته بود که به من نگویید دستیارش بودم!