فرهنگسازی روی سکو حلقه مفقوده ورزش
رفتارهای ناهنجار در میادین ورزشی نه تنها بازتابی از ماجراجویی برخی تماشاگران قانونگریز در این عرصه است، بلکه نشاندهنده ضعف جدی در سیاستگذاریهای انضباطی ورزش کشور نیز به شمار میآید.
به گزارش مشرق، این طیف حداقلی بدون توجه به آثار مخرب رفتار خود، صرفاً به توهین و بیاحترامی به حریف روی میآورند تا هیجانات کاذب خود را به این شکل تخلیه کنند؛ حال آنکه وجود قوانین متعدد انضباطی تاکنون نتوانسته بازدارندگی واقعی ایجاد کند.
کارشناسان و صاحبنظران معتقدند عدم برخورد قانع کننده با این ناهنجاریها، پیامدهای اجتماعی گستردهای به همراه دارد.
بدون تردید اگر فضایی امن و اخلاقمدار در ورزشگاهها فراهم نباشد، خانوادهها از حضور در مسابقات محروم میشوند و فرصت تجربه سالم ورزشگاهی از آنها گرفته میشود.
هرچند ورود زنان به ورزشگاهها در سالهای اخیر تا حدی توانسته رفتارهای نامطلوب موجود در این حوزه را مهار کند، اما حضور برخی افراد فرصتطلب که همچنان به روشهای پیشین خود پایبندند، نشان میدهد که این اقدام به تنهایی کافی نبوده و برخوردهای قانونی و مدیریتی جدیتری برای کنترل اوضاع مورد نیاز است.
بداخلاقی و رفتارهای ناهنجار در ورزشگاهها پدیدهای جهانی است، اما تفاوت اساسی در مدل مدیریت و قوانین بازدارنده برای برخورد با این پدیده شوم است.
کشورهای اروپایی با وضع مقررات سختگیرانه و افزایش هزینه تخلفات، عملاً امکان تخلف و قانونگریزی را به پایینترین حد ممکن رساندهاند؛ اما در کشور ما با وجود آییننامههای انضباطی همچنان ضعف بازدارندگی در قوانین و نبود برخورد جدی با هنجارشکنان بشدت احساس میشود.
مطالبه جدی افکارعمومی از مدیران ورزشی این است که به جای تدوین مقررات متعدد انضباطی، با اتخاذ راهکارهای اجرایی و افزایش هزینههای ناشی از تخلف، نرخ بداخلاقی و قانونگریزی را به شکل محسوس کاهش دهند تا ورزشگاهها به معنای واقعی کلمه به محیطی امن و ایدهآل برای خانوادهها تبدیل شود.
برای واکاوی معضلات اخلاقی موجود در برخی ورزشگاهها و روشهای کنترل ناهنجاریها در محیطهای ورزشی به سراغ کارشناسان و صاحبنظران در این زمینه رفتیم تا راهکارهای آنها برای کنترل فضای حاکم بر ورزشگاهها را بررسی کنیم.
همیشه پای یک لیدر در میان است!
مهری رنجبر/ بداخلاقی و قانونگریزی در برخی ورزشگاهها، امروز به دغدغهای جدی برای اهالی ورزش و افکار عمومی تبدیل شده است.
اتفاقات تلخی که شادی و نشاط ناشی از رقابت دو تیم ورزشی را تحتالشعاع قرار میدهد، به حدی که به ناهنجاری در ورزش بدل شده است.
اگرچه فدراسیونها در فصل جدید وعده جلوگیری از تکرار این ناهنجاریها در ورزشگاهها را دادهاند، اما رخدادهای اخیر و برگزاری کمیتههای انضباطی، نشان از ناکافی بودن تمهیدات و ناکامی فدراسیونها در رفع این چالش دارد.
داستان به جایی رسیده است که این حوادث تنها محدود به سکوهای تماشاگران فوتبال نیست و حتی به سالنهای والیبال و بسکتبال نیز کشیده شده است.
نمونه بارز آن، بازی جنجالی دو تیم والیبال شهرداری ارومیه و پاس گرگان در هفته نوزدهم فصل قبل لیگ برتر بود؛ جایی که یک پاسور جوان ارومیه با شکستن صندلی، تحریک و توهین به هواداران از طریق فحاشی و حرکات دست و حتی لگد زدن به سرمربی، حاشیهآفرینی کرد و البته لیدرهای میزبان هم مدیریت حاشیهها را به سبک خود انجام میدادند.
کمیته انضباطی نهایتاً برای تنبیه بازیکنان و کادر فنی دو تیم، رأی به محرومیت یک تا چهار جلسهای و جریمه نقدی صد میلیونی داد.
سنگینترین جریمه شامل حال لیدر گرگانیها و یکی از هواداران آنها شد که یک سال از حضور در سالنهای والیبال محروم شدند و تیم میزبان نیز به سه جلسه بازی بدون حضور تماشاگر و جریمه ۲۰۰ میلیونی محکوم شد.
در بازی سوم فینال لیگ برتر والیبال بین دو تیم شهداب یزد و فولاد سیرجان که در فروردین ماه برگزار شد، اتفاقات بدتری رخ داد.
حاشیهها توسط هواداران تیم یزدی با شعار علیه تیم رقیب و فدراسیون آغاز شد و به پرتاب بطری و مهتابی به زمین تیم فولادی ختم گردید.
کمیته انضباطی نهایتاً هواداران مرد را برای سه بازی دور مقدماتی فصل جدید محروم و تیم شهداب یزد را به پرداخت ۴۰۰ میلیون تومان جریمه نقدی محکوم کرد.
بسیاری دلیل این حاشیهها را حضور بوقچیها و لیدرهای فوتبالی در والیبال میدانند؛ در حالی که شیوه تشویق تیمها در والیبال جهان با آنچه در ایران رایج است، تفاوت بسیاری دارد.
برخی بوقچیها با نثار ناسزا به بازیکنان حریف، فشار روانی ایجاد میکنند و در قبال آن پول دریافت میکنند.
اما این داستان تنها مختص والیبال نیست و حتی در بسکتبال نیز به وفور دیده میشود.
کمیته انضباطی فدراسیون برای کنترل حاشیهها در زمین بسکتبال نیز متوسل به محرومیت و جریمههای ۱۰۰، ۲۰۰ و نهایتاً ۴۰۰ میلیونی میشود.
برخورد با هولیگانیسم در جهان چگونه است؟
ایلیا بهزاد اول/ هولیگانیسم و رفتارهای خارج از عرف در ورزشگاههای ورزشی، چیزی نیست که به کشور ما محدود باشد؛ حتی در این زمینه اروپاییها سابقه بیشتری از ما دارند و همچنان ورزشگاههای بزرگ فوتبال در اروپا و بویژه کشورهای شرق اروپا مانند صربستان، کرواسی، آلبانی و لهستان، محل تجمع هوادارانی است که با هولیگانیسم و رفتارهای خصمانه، توجهات را معطوف به خود میکنند.
سرگذشت این نوع رفتارها، به خوبی در کتاب «دیوانههای فوتبال» روایت شده اما تفاوت این مسأله در اروپا و ایران، تفاوت واکنش به این اتفاقات از سوی نهادهای رسمی است و در بین این واکنشها، کشور انگلیس میتواند یکی از بهترین نمونهها باشد.
در دهه ۸۰ فوتبال بریتانیا، به عنوان نماد هولیگانیسم در جهان معرفی میشد و حتی بعد از فاجعه ورزشگاه هیسل در فینال جام باشگاههای ۱۹۸۵، تمام باشگاههای این کشور از رقابتهای اروپایی به دلیل رفتار هواداران به مدت ۵ سال محروم شدند.
مارگارت تاچر، نخستوزیر وقت بریتانیا، اگرچه علاقهای به فوتبال نداشت اما برای مقابله با گسترش هولیگانیسم که به معضلی اجتماعی بدل شده بود، اصلاحات جدی در ورزشگاهها را آغاز کرد.
نصب دوربینهای مداربسته، افزایش حضور پلیس، ممنوعیت ورود مشروبات الکلی و حذف فنسهای فلزی از جمله این اقدامات بود.
مجموعه قوانینی از دهه ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۰ برای کنترل بینظمی در مسابقات فوتبال تصویب شد و در نهایت با آغاز لیگ برتر جدید در سال ۱۹۹۲ و نوسازی ورزشگاهها، رفتارهای خشن هواداران بهطور چشمگیری کاهش یافت و فوتبال انگلستان چهرهای امنتر و حرفهایتر پیدا کرد.
همچنین خطوط قرمزی مانند شعارهای نژادپرستانه در ورزشگاهها ایجاد شد و با استفاده از دوربینهای شناسایی چهره، افراد حاضر در ورزشگاهها شناسایی شدند.
به طور مثال در هفته اول این فصل، یک هوادار لیورپول به دلیل توهین نژادپرستانه به سمنیو بازیکن بورنموث به طور مادامالعمر از ورزشگاه محروم شد.
بنابراین قوانین سختگیرانه و استفاده از فناوریهای کنترلی مناسب را باید راهی مناسب برای تغییر شرایط ورزشگاهها دانست.
لیدرها موتور محرک آشوب در ورزشگاهها
دکتر مصطفی آبروشن عضو انجمن جامعه شناسی ایران
وضعیت فرهنگی برخی ورزشگاههای ایران به مرز یک بحران جدی رسیده است؛ جایی که فضایی آکنده از توهین، پرتاب اشیا، شعارهای قومیتی، جنسیتی جای شور هیجانی سالم و حمایت سازنده از تیم را گرفته است.
این محیط اغلب به محلی برای تخلیه خشمهای انباشته اجتماعی تبدیل شده که هیچ ارتباطی با روح واقعی ورزش ندارد.
این شلختگی فرهنگی تنها محدود به تماشاگران عادی نیست، بلکه با عادیسازی رفتارهای پرخاشگرانه، مرزهای اخلاقی را به طور کلی مخدوش کرده که یکی از اساسیترین دلایل این وضعیت، ضعف ساختاری در نظارت ورزش است.
بدین ترتیب این ناکارآمدی در سطوح مختلف، از فدراسیون گرفته تا باشگاهها، فرصت را برای رشد رفتارهای ضداجتماعی فراهم آورده است.
یکی از پیچیدهترین و محوریترین معضلات در این حوزه، نقش سازمانیافته لیدرها یا سرگروههای هواداری است که به عنوان پلی ارتباطی میان باشگاه و سکوها عمل میکنند.
این افراد، که باید سفیران فرهنگ باشند، غالباً به موتور محرک آشوب تبدیل شدهاند.
متأسفانه، بخش قابل توجهی از لیدرها به طور مستقیم یا غیرمستقیم از سوی باشگاهها (یا نهادهای وابسته) حقوق، مزایا یا حمایتهای مالی و غیرمالی دریافت میکنند تا وظیفه اصلی یعنی سازماندهی و هدایت شور هواداری به سمت حمایت مثبت را انجام دهند.
این لیدرهای حقوقبگیر، غالباً به جای کنترل جو، خود به بانیان اصلی شعارهای تند، پرخاشگری کلامی و درگیریهای فیزیکی تبدیل میشوند.
دلیل این رفتار دوگانه در سازوکار انتصاب آنها نهفته است.
لیدرها نه
بر اساس شایستگی اخلاقی، دانش مدیریت هیجان و توانایی هدایت هواداری سالم، بلکه بر اساس عواملی چون نزدیکی به ساختارهای مدیریتی باشگاه، قدرت نفوذ در گروههای خاص یا توانایی ایجاد جو هیجانی (ولو مخرب) انتخاب میشوند.
برای برونرفت از این وضعیت تأسفبار، نیاز به یک رویکرد جامع، چندوجهی و ساختاری است که فراتر از مجازاتهای مالی و برخوردهای نمایشی باشد.
این راهکارها باید بر تغییر رفتار، مسئولیتپذیری فردی و اصلاح ساختارهای مدیریت هواداری متمرکز شوند.
باید مکانیزمی شفاف و مورد تأیید نهادهای نظارتی نه صرفاً مدیران باشگاه برای انتخاب لیدرهای مورد تأیید هواداران ایجاد شود.
حمایت از گروه هواداری باید از طریق سازوکارهای شفاف سازمانی و با نظارت دقیق انجام شود، نه پرداخت مستقیم پول نقد به اشخاص.
مجازاتهای مالی ناکارآمد هستند؛ مجازات باید مستقیماً خود فرد خاطی را هدف قرار دهد و محدودیت اجتماعی ایجاد کند.
استفاده از فناوریهای نوین مانند دوربینهای مداربسته هوشمند با قابلیت تشخیص چهره برای شناسایی افراد خاطی ضروری است.
برای این افراد، باید ممنوعیت ورود مادامالعمر به تمامی اماکن ورزشی اعمال شود.
این محدودیت اجتماعی، بار روانی بسیار شدیدتری نسبت به جریمه مالی باشگاه دارد.
در صورت پرتاب اشیا ، علاوه بر مجازات باشگاه، فرد خاطی باید از طریق مراجع قانونی ملزم به پرداخت خسارت مستقیم به باشگاه یا سازمان مربوطه شود.
به جای اتکای صرف بر ترس از تنبیه، باید برای رفتارهای مثبت پاداش تعریف شود تا انگیزه درونی برای بهبود فرهنگ شکل گیرد.
باید سیستمی امتیازدهی برای هواداران ایجاد شود.
به طور کلی این تغییرات نیازمند عزم جدی مدیریتی در سطح کلان ورزش کشور است و نمیتواند صرفاً در قالب اقدامات نمایشی کوتاهمدت یا اعمال جریمههای مالی که هزینهاش بر دوش باشگاه میافتد، محقق شود.
لیدرها؛ فقدان بازدارندگی واقعی
علیاکبر محمدزاده حقوقدان و مدرس دانشگاه
در سطح اجتماعی، رفتارهای پرخاشگرانه هواداران، بازتاب مستقیم شرایط روانی و فرهنگی جامعه است.
استادیوم در واقع، آیینه جامعه است.
زمانی که شهروندان با فشار اقتصادی، ناکامی اجتماعی و کمبود فضاهای تفریحی روبهرو هستند، استادیوم به محلی برای تخلیه هیجان تبدیل میشود، اما وقتی این هیجان مدیریت و هدایت نشود، به خشونت و بینظمی میانجامد.
اما در سطح حقوقی، مسأله به فقدان نظام مسئولیت و آموزش هواداری بازمیگردد.
در آییننامه انضباطی فدراسیون فوتبال (اصلاحیه ۱۴۰۱)، مواد ۵۵ تا ۵۷ به صراحت مسئولیت باشگاهها نسبت به رفتار تماشاگران بیان شده است.
طبق بند ۳ ماده ۵۶، باشگاه میزبان موظف است «از بروز هر گونه رفتار غیرورزشی توسط تماشاگران خود پیشگیری کند.»
ولی در عمل، نه باشگاهها در انجام این وظیفه فعالاند و نه سازوکار مؤثری برای کنترل رفتار هواداران در ورزشگاهها وجود دارد.
به بیان سادهتر، مشکل ما نه در نبود قانون، بلکه در نبود اراده برای اجرای آن است.
در مقایسه با نظامهای حقوقی حرفهای در فوتبال دنیا، مجازاتهای ما اغلب جنبه شکلی و نمادین دارند.
مثلاً در اروپا بر اساس FIFA Disciplinary Code (2023) و آییننامه یوفا، اگر هواداران باشگاهی شعار نژادپرستانه بدهند یا درگیری فیزیکی ایجاد کنند، باشگاه در اولین تخلف با محرومیت از میزبانی و در تکرار، با کسر امتیاز یا حتی سقوط اجباری مواجه میشود.
این یعنی قانون، هزینه سنگینی برای بینظمی تعیین کرده است.
اما در ایران معمولاً جریمهها به چندصد میلیون تومان محدود میشود که برای باشگاههای بزرگ هزینهای ناچیز است.
بدتر اینکه در اغلب موارد، نه باشگاه مقصر شناخته شده و نه هوادار خاطی شناسایی میشود.
در نتیجه هیچ بازدارندگی واقعی شکل نمیگیرد.
در ایران، متأسفانه گاهی مرز میان این دو نهاد مخدوش است.
بسیاری از تخلفات اخلاقی (مثل تحریک هواداران، فحاشی لیدرها یا رفتارهای خلاف شأن مدیران) نه در کمیته اخلاق، بلکه در کمیته انضباطی رسیدگی میشود و در نتیجه جنبه فرهنگی و بازدارنده خود را از دست میدهد.
پدیده لیدر در ایران یکی از معضلات ساختاری است.
در هیچیک از نظامهای حقوقی ورزشی دنیا، فردی به نام «لیدر» چنین جایگاه غیررسمی اما مؤثری ندارد.
در ایران، لیدرها عملاً در جایگاهی بین هوادار، واسطه و گاه کارگزار باشگاه قرار میگیرند و هیچ مادهای در آییننامه فدراسیون، رابطه آنها را با باشگاه تعریف نکرده، اما در عمل بسیاری از تصمیمات مربوط به فضای هواداری، بلیتفروشی و حتی شعارهای سکوها، از طریق لیدرها مدیریت میشود.
این وضعیت، مصداق بارز خلأ حقوقی و فقدان شفافیت است.
بر اساس اصل شفافیت در مقررات فیفا، هر فردی که به نحوی در فوتبال نقش رسمی یا تأثیرگذار دارد، باید دارای وضعیت حقوقی مشخص، قرارداد مکتوب و تعهد اخلاقی باشد؛ در غیر این صورت مسئولیت او قابل پیگیری نیست.
در نتیجه وقتی لیدرها به ابزار تبلیغاتی یا حمایتی مدیران باشگاه تبدیل میشوند، نقش خود را از «نماینده هوادار» به «ابزار فشار و کنترل» تغییر میدهند که مغایر با روح ورزش و اصول اخلاق حرفهای است.
امیری: باید فرهنگسازی و آموزش را جدی بگیریم
حسنعلی اخلاقی امیری میگوید: «ورزش یکی از ابزارهای توسعه فرهنگ در کشور است.»
وی توضیح داد: «خوشبختانه امروز نسبت به سالهای قبل فضای حاکم بر ورزشگاهها به کلی تغییر یافته است، حضور خانوادهها کمک بسیار بزرگی به اصلاح فضای حاکم بر ورزشگاهها کرد اما این به معنای پایان کار نیست بلکه ما باید با وضع قوانین بازدارنده به خانوادهها کمک کنیم که در فضایی امن و ایمن در کنار فرزندان خود به تماشای رویدادهای ورزشی بنشینند.»
عضو فراکسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی با اشاره به ضرورت برخورد با هرگونه هنجارشکنی در ورزشگاههای کشور گفت: «ما باید به سمتی برویم که شاهد کاهش نرخ بداخلاقی و قانون گریزی در فضای ورزشگاهها باشیم.
قطعاً وزارت ورزش و فدراسیونهای ورزشی ابزار لازم برای کنترل ورزشگاهها را در اختیار دارند.
بر این اساس باید هزینه اخلاق گریزی و تخلف را برای هنجارشکنان افزایش بدهیم تا دیگر کسی به خود جرأت ندهد این فضا را مسموم کند.»
وی در ادامه توضیح داد: «امروز هواداران ورزشی را به واسطه کانونهای هواداری در رشتههای مختلف میتوان شناسایی کرد و آنها را به درستی آموزش داد تا خودشان ترویج دهنده اخلاق در ورزشگاهها باشند، از طرفی با توسعه ابزارها و امکانات نظارتی نرخ بداخلاقی را کاهش دهیم، بیشک اگر هر تماشاگری روی صندلی خود بنشیند و بازی را تماشا کند شناسایی افراد قانون گریز کار سختی نیست، با یک برنامهریزی اصولی میتوانیم میزان بد اخلاقیها در ورزش را پایین بیاوریم.»
اخلاقی امیری در پایان توضیح داد: «مجلس آمادگی دارد در راستای ایجاد فضای ایده آل برای خانوادهها در ورزشگاهها هرگونه همکاری با دولت داشته باشد تا فضا به سمتی برود که میزان بداخلاقیها و قانون گریزیها در این حوزه به کلی از بین برود تا خانوادهها به راحتی و بدون دغدغه در استادیومها حضور پیدا کنند.»
غفلت مدیران باشگاه در حوزه فرهنگ
مریم یوسفی جامعهشناس
مسئولان ورزش همواره به جای مواجهه با اصل موضوع بداخلاقی در ورزشگاههای ایران، به پاک کردن صورتمسأله پرداختهاند.
در نتیجه، تلاشی جدی برای شناسایی معضلات فرهنگی و اجرای اقدامات اصلاحی مؤثر در این حوزه صورت نگرفته است.
هواداران یکی از ارکان اصلی رقابتهای ورزشی به شمار میآیند، اما برخی اوقات شاهد بروز رفتارهای ناپسند از سوی بعضی از تماشاگران در ورزشگاهها هستیم.
اگر مدیران و مسئولان ورزشی کشور برای اصلاح ریشهای و تخصصی این ناهنجاریها چارهای نیندیشند، بدون تردید تبعات ناخوشایندی به دنبال خواهد داشت.
امروزه در کشورهای اروپایی، پرتاب عروسک به داخل زمین نشانهای از مهر و محبت است؛ در حالی که در ورزشگاههای ایران، گاه شاهد پرتاب سنگ و بطری هستیم که نماد خشونت و پرخاشگری است.
این تفاوت، بازتابی از شکاف فرهنگی و اجتماعی ماست که حتی روی سکوهای ورزشگاهها نیز آشکار میشود.
برخی از تماشاگران ایرانی امروز، درک درستی از فضای ورزشگاه و توانایی انتخاب رفتار مناسب در موقعیتهای گوناگون ندارند، از همین رو نمیتوانند احساسات و هیجانات خود را در مسیر مثبت کنترل و هدایت کنند.
این خشم انفجاری که در فضای ورزشگاهها مشاهده میشود، نتیجه سالها غفلت مسئولان ورزش از وظایف فرهنگی خود است.
در خصوص آنچه بر سکوها و در ورزشگاهها رخ میدهد، باید گفت مسئولیت اصلی مدیریت این فضا برعهده خود باشگاههاست.
آموزش، توجیه و هدایت هواداران و لیدرها از اهمیت بالایی برخوردار است و باید از سوی فدراسیونها و باشگاهها با جدیت دنبال شود.
در کنار آن، فرهنگسازی همزمان با کار فنی پیش برود و در برابر ناهنجاریها نیز برخوردهای قانونی و انضباطی صورت گیرد تا فضای ورزشگاهها از بداخلاقی و رفتارهای غیرورزشی پاک بماند و محیطی سالم و شایسته برای رقابت و شور ورزشی فراهم شود.
مردودی در سواد رسانهای
جواد رستمزاده روزنامهنگار
اتفاق اخیر پس از دیدار پرسپولیس و استقلال اهواز، بار دیگر ضعف عمیق سواد رسانهای در باشگاههای بزرگ کشور را آشکار کرد.
انتشار ویدیویی از سوی رسانه رسمی باشگاه پرسپولیس که در آن عدهای از هواداران با لحنی توهینآمیز به رقیب سنتی خود فحاشی میکنند، نمونهای روشن از نبود سیاست رسانهای هوشمند و اخلاقمدار در ساختار این باشگاههاست.
در حالی که انتشار چنین ویدیوهایی باید با دقت و آگاهی نسبت به پیامدهای فرهنگی، اجتماعی و رسانهای صورت گیرد، این تصمیم نسنجیده فضای فرهنگی فوتبال را پر تنش کرده و زمینهساز درگیریهای مجازی و واکنش تند هواداران استقلال شد.
این اولینبار نیست که ضعف سواد رسانهای در سطح مدیران روابط عمومی و رسانهای در فوتبال بروز میکند.
چند سال پیش نیز در جریان لیگ قهرمانان آسیا، انتشار یک پوستر نامناسب علیه تیم هندی از سوی روابط عمومی پرسپولیس، منجر به جریمه سنگین از سوی AFC شد.
اکنون همان خطا در قالبی تازه تکرار شده است.
در نقطه مقابل، رسانه رسمی استقلال نیز به جای دعوت به آرامش و ترویج فرهنگ هواداری، با انتشار واکنشهایی تند و احساسی، به تشدید فضای تنش دامن زده است.
این وضعیت نشان میدهد که باشگاههای بزرگ ایران هنوز به درک علمی از مفهوم سواد رسانهای نرسیدهاند و به رغم گذشت بیش از دو دهه از گسترش رسانههای دیجیتال، هنوز سازوکار آموزشی و راهبردی برای مدیریت ارتباطات هواداری ایجاد نکردهاند.
سواد رسانهای در ورزش تنها به مهارت تولید محتوا محدود نیست، بلکه شامل تشخیص زمان، لحن، پیام و اثر اجتماعی انتشار هر محتواست.
غفلت از این اصول، چهره فرهنگی باشگاهها را مخدوش میکند و صد البته که پیش از رقابتهایی مانند دربی، هیجانات و حواشی را در سطحی خطرناک بالا میبرد.
امروز بیش از هر زمان دیگر، باشگاههای ایرانی نیازمند بازنگری در سیاستهای ارتباطی، آموزش سواد رسانهای به مدیران و تدوین دستورالعملهای روشن برای رفتار رسانهای هستند تا نام «فرهنگی ـ ورزشی» تنها در عنوانشان باقی نماند.