چگونه شکاف واژگانی نسل دیجیتال و والدین را ترمیم کنیم؟
واژههایی که دیروز پدر و مادر و فرزند را به هم پیوند میدادند، امروز دیگر کارکرد خود را از دست دادهاند. کودک به زبان خود سخن میگوید.
خبرگزاری مهر، یادداشت مهمان- محمدمهدی سیدناصری، بمدرس دانشگاه: زبان، نخستین میراث تمدن و آخرین پناه انسان در برابر خاموشی است.
هر جامعهای تا زمانی زنده است که زبان خود را بشناسد، پاس دارد و در آن زندگی کند.
در ایران عزیزتر از جانمان، زبان همواره بیش از ابزار سخن گفتن بوده است؛ ظرف فرهنگ، آینه هویت و پل پیوند نسلها.
اما در روزگار دیجیتال، این پیوند در حال گسستن است.
کودکان و نوجوانان امروز در زیستجهانی رشد میکنند که واژگانش نه در کتاب، که در صفحه نمایش زاده میشود؛ زبانی تند، فشرده، پررمز و در حال دگرگونی دائم.
آنچه در ظاهر «واژههای جدید» به نظر میرسد، در واقع نشانه تولد یک نظام معنایی تازه است که والدین، معلمان و نهادهای فرهنگی از درک کامل آن بازماندهاند.
در نتیجه، میان نسلها دیواری از ناآشنایی برپا شده است؛ دیواری که اگر فرو نریزد، نهتنها زبان مشترک خانواده، که بنیان فرهنگی جامعه در معرض فرسایش قرار میگیرد.
واژگان دیجیتال؛ زبانی بیریشه یا فرهنگی در حال زایش در عصر دیجیتال؟
در نگاه نخست، این زبان نو، نشانهای از بحران فرهنگی به نظر میرسد؛ واژههایی کوتاه، پرشتاب، پر از رمز و نماد.
اما از منظر جامعهشناختی، زبان دیجیتال یک «زیرفرهنگ زبانی» است؛ فرهنگی که از دل نیاز به هویت، استقلال و همزیستی در فضای مجازی پدید آمده است.
نوجوان امروز از طریق این واژگان، در جستوجوی معنا، شوخطبعی، و تعلق گروهی است.
با این حال، خطر در آنجاست که این زبانِ زنده و متغیر، مرزهای گفتوگو میان نسلها را میگسلد.
واژههایی که دیروز پدر و مادر و فرزند را به هم پیوند میدادند، امروز دیگر کارکرد خود را از دست دادهاند.
کودک به زبان خود سخن میگوید، اما شنوندهای در خانه نمییابد.
والدین نیز از فهم دقیق معنای کدهای زبانی فرزندان عاجزند.
این شکاف، نه تنها ارتباط خانوادگی را سست میکند بلکه بنیان تربیت فرهنگی و انتقال ارزشهای اخلاقی را تهدید میسازد.
بحران واژگان دیجیتال، پدیدهای زبانی نیست؛ بحرانی اجتماعی است که به صورت زنجیرهای بر روابط خانوادگی، تربیت اخلاقی و حتی هویت ملی اثر میگذارد.
چند پیامد مهم آن چنین است:
فروپاشی گفتوگوی بیننسلی: هرگاه زبان مشترک میان نسلها از میان برود، «درک» نیز فرو میپاشد.
کودک احساس میکند کسی زبانش را نمیفهمد و والدین احساس بیگانگی میکنند.
کاهش سرمایه فرهنگی خانواده: زبان حامل تجربه تاریخی و فرهنگی است.
هر واژه تازهای که بیریشه در فرهنگ ملی زاده شود، بخشی از حافظه زبانی جامعه را حذف میکند.
تهدید حقوق بنیادین کودک: ارتباط مؤثر، پیششرط اعمال حقوقی چون مشارکت، شنیدهشدن و رشد آزادانه است.
شکاف زبانی میتواند کودک را از امکان بیان آزاد، دفاع از خود و مشارکت در تصمیمهای مربوط به زندگیاش محروم کند.
تضعیف اعتماد اجتماعی: زبان، بستر اعتماد است.
هرچه واژگان میان نسلها ناپیوستهتر شود، حس همفهمی و همدلی در جامعه نیز کاهش مییابد.
علت عقبماندگی فرهنگی در برابر زبان دیجیتال را نمیتوان فقط به تغییر تکنولوژی نسبت داد.
چند عامل بنیادین در این میان نقش دارند:
-نظام آموزشی سنتی: آموزش رسمی هنوز برای جهان دیجیتال برنامهای ندارد.
دانشآموزان در مدرسه با متونی مواجهاند که با زبان و زیست روزمرهشان بیارتباط است.
-فاصله زمانی در تجربه زیست: والدین و معلمان در فضایی پرورش یافتهاند که ارتباط حضوری و نوشتاری اساس گفتوگو بود، نه پیامهای تصویری و نمادین.
-فرسودگی فرهنگی و معیشتی: فشارهای اقتصادی، والدین را از حضور عاطفی و گفتوگویی بازمیدارد و فرصت یادگیری متقابل را از میان میبرد.
-نبود سیاست فرهنگی ملی: در حالی که کشورهای توسعهیافته، برای «ادبیات دیجیتال کودکان» راهنما و آموزش رسمی دارند، در ایران هنوز هیچ راهبرد ملی در این زمینه تدوین نشده است.
در بسیاری از خانوادهها، نخستین واکنش به زبان دیجیتال، تلاش برای کنترل یا منع آن است؛ حال آنکه این واکنش نتیجه معکوس دارد.
از منظر حقوق کودک، زبان بخشی از هویت است و هرگونه مداخلهای باید با رعایت اصل کرامت انسانی و حق رشد آزاد کودک انجام گیرد.
در این چارچوب، دولت و خانواده باید نه به سرکوب زبان نو، بلکه به فهم و ترجمهی فرهنگی آن بیندیشند.
والدینی که میکوشند واژگان دیجیتال را بیاموزند، در واقع در حال بازسازی اعتماد و گفتوگو هستند.
قانونگذار نیز باید سیاستهایی را تدوین کند که همزمان از کودکان در برابر خطرات فضای مجازی حمایت کند و استقلال زبانی و فکری آنان را به رسمیت بشناسد.
راهبردهای فرهنگی و آموزشی برای بازسازی گفتوگو چیست؟
آموزش زبان دیجیتال در نظام تربیتی: لازم است در برنامه درسی مدارس، بخشی به تحلیل زبان رسانهای و واژگان دیجیتال اختصاص یابد تا معلمان بتوانند میانجی فرهنگی باشند.
تدوین منشور ملی گفتوگوی خانواده و کودک در فضای مجازی: این منشور باید شامل راهنماییهایی برای والدین، مدارس و رسانهها در زمینه درک زبان کودکان باشد.
تقویت رسانههای فرهنگی کودکمحور: تولید برنامههای تلویزیونی، کتاب و پویانماییهایی که زبان کودک امروز را با ارزشهای فرهنگی ایرانی پیوند دهد.
آفرینش ادبیات دیجیتال بومی: نویسندگان کودک و نوجوان باید در کنار نشر سنتی، به خلق واژگان، داستانها و روایتهایی بپردازند که زبان دیجیتال را با روح فرهنگ ایرانی درآمیزند.
گفتوگوی مستمر خانوادگی: والدین باید هر هفته زمانی را به یادگیری و پرسش از فرزندان درباره واژگان جدید اختصاص دهند؛ بدون قضاوت، با کنجکاوی و احترام.
یادمان باشد زبان، خانه مشترک ماست!
بحران واژگان دیجیتالی، نه صرفاً مسئلهای زبانی، بلکه آینهای از تحولات عمیق فرهنگی و اجتماعی ایران است.
در پس هر واژه جدید، کودکی ایستاده است که در جستوجوی معنا و هویت خویش است، و در برابر او والدینی که میان حیرت و نگرانی سرگرداناند.
چاره کار نه در حذف زبان نو، بلکه در فهم آن است؛ نه در کنترل، بلکه در گفتوگو.
اگر زبان را میدان نبرد نسلی کنیم، هم کودکی از دست میرود و هم فرهنگ!
اما اگر آن را به پلی برای همفهمی بدل کنیم، واژههای تازه نیز میتوانند حامل ارزشهای کهن شوند.
نجات زبان از خاموشی، یعنی بازگرداندن گفتوگو به خانه، کلاس و جامعه.
تا زمانی که واژهها میان نسلها جریان دارند، معنا نیز زنده است؛ و تا زمانی که معنا زنده است، فرهنگ ما تداوم دارد.
آینده زبان فارسی و هویت ایرانی، در گرو آن است که بیاموزیم نه از واژههای کودکان بترسیم، بلکه از فاصلهای که میان ما و آنان افتاده است.
این فاصله را نه قانون و نه فناوری، بلکه تنها گفتوگویی عاشقانه، آگاهانه و انسانی میتواند پر کند؛ گفتوگویی که آغازش با یک پرسش ساده است: «فرزندم، امروز در دنیای واژههایت چه معناهایی تازه کشف کردهای؟»