پرداخت رسانهای به تسخیر لانه جاسوسی پررنگ نبوده است
محمد ساسان فیلمساز با اشاره به موضوع تسخیر لانه جاسوسی عنوان کرد که هر سال چندین طرح درباره دفاع مقدس یا سازمان مجاهدین خلق داریم اما درباره تسخیر لانه جاسوسی چنین فضایی شکل نگرفته است.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی برنامه، «جام جم» با موضوع «آیا تولیدات با موضوع استکبارستیزی کافی است؟» دیشب سهشنبه ۱۳ آبان با حضور کوروش علیانی و محمد ساسان و به میزبانی سیداحمد موسوی از شبکه یک پخش شد.
ساسان در ابتدای این برنامه گفت: از یک جهت، وقتی درباره پرداخت سینمایی، رسانهای یا تلویزیونی به اتفاقات بزرگ صحبت میشود مانند موضوع جنگ ما و عراق و دفاع مقدس میبینیم که در همه سالهای پس از دفاع مقدس و حتی در دوران آن، آثار متعددی تولید شده و همچنان هم تولید میشود؛ در قالبهای مختلف اجتماعی و جنگی و با ژانرهای گوناگون.
اما درباره ماجرای لانه جاسوسی، با وجود حرفها و روایتهای مختلف، هنوز یک روایت سرراست، درست و ریشهای که بیش از خودِ واقعه به ریشههای آن بپردازد، به دست نیامده است.
البته نمیگویم اکنون هم چنین روایتی وجود ندارد، چراکه کتابی که امشب درباره آن صحبت میکنیم، یعنی «ایستگاه خیابان روزولت»، دقیقاً در همین مسیر حرکت کرده است.
وی تأکید کرد: ما حتی گاهی همسو و همصدا با کسانی شدهایم که در نقطه مقابل ما اثر تولید میکنند.
برای مثال، درباره احمدینژاد روایتهای متعددی ساخته شد که بعضاً تحریفشده بودند.
من چندین فیلمنامه در این زمینه خواندهام که هنرمندان انقلابی هم در آن فضا، ناخواسته خط پشیمانی را دنبال کردهاند یعنی در پایان فیلم، گویی خیال خودِ سازنده هم از نتیجه ماجرا راحت نیست.
در این آثار، دانشجویان به عنوان افراد هیجانزده و احساسی نمایش داده میشوند و در نقطه مقابل، نمایندگان دولت موقت مهندس بازرگان نماد عقلانیت معرفی میشوند.
پایان این روایتها معمولاً با نوعی تردید یا پشیمانی همراه است، گویی هنوز روشن نیست چرا آن اقدام صورت گرفت و از چه فضایی الهام گرفته بود.
وی تصریح کرد: حتی فیلمسازان و تهیهکنندگان انقلابی نیز در ترسیم آن نقطه عزیمت، یعنی لحظه آغاز و انگیزه واقعی این حرکت، دچار ابهام بودهاند.
در حالی که در ماجرای دفاع مقدس، این نقطه بسیار پررنگ و روشن است.
شاید ما تصویری بزرگ از این واقعه نساختیم تا بتوانیم آن را دنبال کنیم و گسترش دهیم.
اما به نظر میرسد این کتاب میتواند سرآغاز شکلگیری آن تصویر بزرگ و بازسازی جدی روایت ماجرای لانه جاسوسی باشد.
پرداخت رسانهای به تسخیر لانه جاسوسی، هنوز به اندازه سایر موضوعات پررنگ نیست
این مدیر فرهنگی و تهیهکننده گفت: موضوع گفتگوی ما به طور مشخص درباره تسخیر لانه جاسوسی است، نه صرفا استکبارستیزی.
اگر موضوع کلی استکبار باشد، طبیعتاً تولیداتی در این زمینه انجام شده است؛ مانند مجموعه «هیستوری» یا فیلم سینمایی «دکتر فونبی» که پارسال تولید شد و امسال به نمایش درمیآید.
من این مسئله را مجموعهای میبینم، نه تکبعدی؛ به همین دلیل نمیتوانم بگویم صرفاً یکی از سه عامل یعنی نبود شجاعت، نبود تصمیم مدیریتی یا نبود همراهی هنرمندان باعث این وضعیت شده است.
به نظر من، نبود «آن تصویر بزرگ و فضا» که در بخش اول توضیح دادم، عامل اصلی است.
ساسان تصریح کرد: مسئله این نیست که موضوع تسخیر لانه جاسوسی در نظام فرهنگی ما فراموش شده باشد، بلکه این موضوع نسبت به سایر موضوعات، کمتر پررنگ شده است.
معمولاً هر زمان تأکیدی از سوی رهبری صورت میگیرد، بحثها دوباره مطرح میشود و جلسات متعددی هم برگزار میشود اما در ادامه، جریان تولید آنچنان که باید، به نتیجه نمیرسد.
در واقع، موضوعات دیگری هر بار در اولویت قرار میگیرند و طبیعی است که در مقاطع خاص، پرداختن به آنها ضرورت بیشتری پیدا کند.
اما حتی در دورههای نزدیک به وقوع حادثه نیز، آثاری که ساخته شدند مستقیماً به آن نپرداختند.
برای مثال، فیلم «طوفان شن» که در همان سالها تولید شد، در واقع به حمله نیروهای آمریکایی برای آزادسازی گروگانها پرداخت، نه خود واقعه تسخیر.
ساسان عنوان کرد: شاید تنها مجموعهای که به صورت نسبتاً مستقیم به ماجرا پرداخت، سریال «روزهای ابدی» بود، که به نظر من هم چندان موفق عمل نکرد.
معمولاً در حوزه فرهنگی، مدیران اولویتها را مشخص میکنند، سپس به هنرمندان مراجعه میشود و فضا ترسیم میشود.
اگر نتیجه حاصل شود، ۲ طرف با هم پیش میروند اما اگر نتیجه نگیرد، مدیر نمیتواند بهتنهایی تصمیم بگیرد و اثری را بدون حضور هنرمندان پیش ببرد.
با این حال، مراجعه ما به هنرمندان هم چندان با استقبال گسترده همراه نبوده است.
نمیتوان گفت تهیهکنندگان یا کارگردانان به صورت خودجوش به سراغ این موضوع رفتهاند.
ما هر سال چندین طرح درباره دفاع مقدس یا سازمان مجاهدین خلق داریم که در آنها روایت و تصویر بزرگ وجود دارد و بررسی و تأیید یا رد میشوند اما درباره تسخیر لانه جاسوسی چنین فضایی شکل نگرفته است.
روایت جمعی شکل نگرفته است
این مدیر فرهنگی و تهیهکننده تصریح کرد: از یک منظر، سرعت پیشروی ما در پرداخت فرهنگی و رسانهای کند است؛ حتی وقتی کسانی در عرصه فنی مثلاً در صنعت موشکسازی با شتاب و نظم کار پیش میبرند، میدانند که «فرهنگ» کاری دشوارتر است و نیاز به خودسازی و زمان بیشتری دارد؛ همان چیزی که درباره فردیت هم مطرح میکنیم.
اگر تاریخ معاصر را مطالعه کنید، متوجه میشوید که در مواجهه با دشمنان و حفظ تمامیت ارضی، نتایج حیرتانگیزی در دهههای اخیر حاصل شده است.
کوروش علیانی نویسنده کتاب «روایت و ذهن نویسا» در ادامه برنامه تلویزیونی «جامجم» با اشاره به وجود روایتهای مختلف درباره تسخیر لانه جاسوسی گفت: ما سه مرحله برای نزدیک شدن به ماجرای حرف و روایت خودمان پشت سر گذاشتهایم و هر سه مرحله تا حد زیادی بیثمر بوده است.
مرحله اول، بحران اعتماد بود و مرحله دوم، بحران روایت.
ما چیزی برای تعریف کردن نداشتیم.
مرحله سوم هم مرحله جزئیات بود.
سالها به گریمور فشار آوردیم که رنگ موها و لباسها را شبیه آمریکاییها دربیاورد، در حالی که اصل مسئله جای دیگری بود؛ گیر کردن در فرم و جزئیات.
علیانی گفت: طراح لباس و گریمور با وجود همه زحمتها، در نهایت به نتیجه نرسیدند، چون تصویر اصلی و روایت بنیادین وجود نداشت.
حتی هنرمندان دلبسته انقلاب وقتی قرار است درباره آمریکا اثر بسازند، نهایتاً قصه را به چند کلیشه تقلیل میدهند؛ مثلاً میگویند مرداد بود، آمریکاییها بد بودند و کودتا کردند؛ یا آبان بود، دانشجویان خونشان به جوش آمد.
این در حالی است که امروز روایت ما از ماجرای تسخیر سفارت آمریکا فقط به دیوار و بالا رفتن از دیوار محدود شده است در حالیکه مسئله اصلی فراتر از این است.
ما در سه مرحله بحران اعتماد، بحران روایت و بحران جزئیات فرمی، هنوز به تصویر اصلی و مؤثر از رابطه خود با آمریکا دست نیافتهایم.
وی ادامه داد: حاکمیت ۲ وظیفه دارد؛ یکی رعایت این حساسیت و دیگری اینکه رعایت حساسیت موجب ظلم به آن اقلیت دور از مرکز جامعه نشود.
جامعه ایرانی ممکن است نپسندد که فرزندانش سراپا تتو باشند یا رفتارهایی خارج از نرم اجتماعی داشته باشند.
این امر ناپسندی نیست، فقط باید مراقب بود به چنین افرادی ظلم نشود یا طردشان نکنیم تا جامعه دچار بحران نگردد و در عین حال از حضور آنان احساس خطر نکند.
روایت هنری باید در دل روایت تاریخی جانمایی شود
این نویسنده کتاب با بیان اینکه روایت هنری باید در دل روایت تاریخی جانمایی شود وگرنه هدر میرود، افزود: این درست است که روایت هنری باید در دل روایت تاریخی جانمایی شود، اما خودِ آن روایت تاریخی که قرار است روایت هنری را در دل خود جا دهد، باید یک پسزمینه داشته باشد تا در آن پسزمینه فهم شود.
ما باید یک فهم از خودمان و از جهان داشته باشیم، نسبت خودمان با جهان را مشخص کنیم بعد ببینیم آمریکا کجای این تصویر قرار میگیرد، لانه کجاست، ۲۸ مرداد کجاست.
ما در ایران «شهید آمریکایی» در مشروطیت داریم، همه اینها را باید بتوانیم در یک فضا، یک پسزمینه و یک تصویر بزرگ کنار هم بنشانیم.
پسزمینه لازم است؛ تصویر بزرگ لازم است.
وی تأکید کرد: ما نباید فقط برای تدارکات و ظواهر ستادی تشکیل دهیم؛ باید به آگاهی شخصی برسیم که این آگاهی ذیل مفهوم انقلاب معنا پیدا میکند.
در انقلاب اسلامی ما نیامدیم تا یک ایدئولوژی را به دیکتاتوری تبدیل کنیم ما آمدیم برای اینکه آدمخوارها را پس بزنیم و انسانها را به کرامت و جایگاه خود بازگردانیم.
این به محیط زیست، به کشورهای دیگر و به همه موضوعات مربوط است.
درد ما در انقلاب اسلامی همین بوده و فهمیدن این نیازمند اراده است.
تا تصویر پسزمینه نداشته باشید، روایت به نفعتان نمیشود
نویسنده کتاب «روایت و ذهن نویسا» گفت: وقتی گفتمان مسلط بینالملل، نه جهانی، داشته باشد.
اگر قصه خوب بگویید و روایت یا مستندی خوب بسازید، آن روایت بهتنهایی کافی نیست؛ تا زمانی که آن پسزمینه و تصویر اصلی را نداشته باشید، جایی برای نشستن ندارد.
تصویری آماده و از پیشساختهشده در بازار وجود دارد که آمریکا آن را ساخته و نیازهای خود را با آن جانمایی میکند؛ شما هرچقدر هم داستان را خوب بازگو کنید، چون تصویر پسزمینه را ندیدهاید، روایتِ کوچکِ شما آن تصویر را تقویت میکند.
وی افزود: من معتقدم مفهومِ استکبارستیزی باید بهعنوان یک نقشه و تصویر بزرگ دیده شود؛ فیلمساز یک آجر است، سخنگوی وزارت خارجه یک آجر است، کسی که کتاب درسی تدوین میکند یک آجر است؛ هر کدام از این پروژهها اگر درست طراحی، تدوین و جانمایی شوند، به انتقال مفهوم خواهند انجامید.
تا قبل از آن، هرچه داستان بسازیم یا بازگو کنیم، لزوماً به نفع ما تمام نمیشود.
اوضاع امروز ما این است که اگر کسی بخواهد با انقلاب اسلامی مبارزه کند، ابتدا باید انقلاب اسلامی را بفهمد سپس با آن مبارزه کند.
این به روشنی باید برای همه مشخص شود.
علیانی در پایان تصریح کرد: من بارها تجربه کردهام که با بودجههایی روبهرو شدیم که وقتی کار ساخته شد، از عقب نگاهش کردیم و گفتیم «این ضدانقلاب شده»، زیرا تصویر پسزمینه را کار نکردهایم.
آنچه ما باید بسازیم، تصویری از سلطه نیست؛ بلکه تصویری از احیای کرامتِ انسان است.
ما قرار نیست به قدرتِ استیلا برسیم؛ کلیدواژههای ما باید رسیدن به اقتدار انسانی و احیای کرامت انسان باشد نه بازتولید تصرف و سلطه.