خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

سه شنبه، 13 آبان 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

ترس از تل‌آویو؛ امنیت خلیج فارس در نقطه عطف تاریخی

باشگاه خبرنگاران | بین‌الملل | سه شنبه، 13 آبان 1404 - 13:30
حمله اسرائیل به دوحه، نظم منطقه را شوکه کرد. این اقدام، حاکمیت قطر را نقض و تضمین‌های امنیتی آمریکا را بی‌اعتبار ساخت و تهدید تل‌آویو را محور محاسبات خلیج فارس قرار داد.
دفاعي،امنيتي،اسرائيل،نظامي،خليج،عربي،فارس،مشترك،حمله،منطقه،م ...

باشگاه خبرنگاران جوان، سمیه خلیلی - حمله نظامی ۹ سپتامبر اسرائیل به دوحه، پایتخت قطر، یک خطای محاسباتی ساده نبود؛ بلکه یک لحظه تحول‌آفرین تاریخی بود که نظم امنیتی شکننده خلیج فارس را در آستانه فروپاشی قرار داد.
به نقل از تحلیل‌های منتشر شده در موسیه استیمسون (Stimson Center)، این حمله نخستین اقدام مستقیم اسرائیل علیه یکی از اعضای شورای همکاری خلیج فارس (GCC) بود و عملاً یک تابوی منطقه‌ای را شکست.
این واقعه، نه تنها حاکمیت ملی قطر را به‌طور آشکار نقض کرد، بلکه مهم‌تر از آن، اعتبار تضمین‌های امنیتی ایالات متحده آمریکا را که دهه‌ها شالوده امنیت کشور‌های حوزه خلیج فارس بود، به چالش کشید.
این حمله در شرایطی صورت گرفت که قطر میزبان بزرگ‌ترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه، یعنی پایگاه العدید، است و به عنوان یک متحد غیرناتویی واشنگتن شناخته می‌شود.
وقوع چنین تهاجمی در زیر چتر حفاظتی آمریکا، این پرسش بنیادین را در پایتخت‌های عربی مطرح کرد که: اگر واشنگتن حتی نتواند از متحد نزدیک خود در برابر تجاوزات اسرائیل دفاع کند، تضمین‌های امنیتی این ابرقدرت برای سایر اعضای GCC تا کجا معتبر است؟
این سؤال، بی‌اعتمادی عمیق و تاریخی کشور‌های عربی به پیمان‌های غربی را احیا کرد.
سیاست‌گذاران اسرائیلی، با انجام این عملیات، عمداً به دنبال ارسال پیامی بودند مبنی بر اینکه منافع و امنیت آنها بر هرگونه تعهد آمریکا به متحدان منطقه‌ای‌اش اولویت دارد؛ پیامی که توسط کشور‌های خلیج فارس به وضوح دریافت شد.
این امر، اسرائیل را عملاً در کنار ایران، به یکی از عوامل اصلی و تعیین‌کننده در محاسبات امنیتی خلیج فارس تبدیل کرد.
از این پس، خطر حمله مستقیم اسرائیل، دیگر یک فرضیه دور از ذهن نیست، بلکه یک احتمال عملی و فوری است که باید در برنامه‌ریزی‌های دفاعی گنجانده شود.
شوک ناشی از این حادثه، به منزله پایان رسمی دوران تکیه مطلق بر چتر امنیتی آمریکا بود و دولت‌های عربی را وادار کرد تا فوراً به دنبال راه‌حل‌های جایگزین و بومی باشند.
این بیداری تلخ، منطقه را به سمت یک معماری امنیتی جدید، پیچیده و نامطمئن سوق می‌دهد که در آن، منافع ملی بر اتحاد‌های گذشته اولویت دارد.
واکنش عربی و تردید‌ها درباره قدرت بازدارندگی مشترک
پس از حمله به دوحه، واکنش‌های دیپلماتیک و نظامی در سطح منطقه به سرعت شکل گرفت.
نخستین گام، تشکیل نشست اضطراری عربی-اسلامی بود که هدف آن ابراز همبستگی با قطر و محکومیت اقدام اسرائیل بود.
با این حال، مهم‌ترین واکنش در سطح نظامی در شورای همکاری خلیج فارس رخ داد؛ جایی که اعضا بلافاصله جلسات دفاع مشترک را برگزار کردند.
خروجی این جلسات، تصمیم به اتخاذ تدابیر دفاعی جدیدی بود: تقویت تبادل اطلاعات میان اعضا، ایجاد یک سامانه هشدار زودهنگام منطقه‌ای، و برگزاری رزمایش‌های دفاع هوایی مشترک با هدف تقویت هماهنگی در برابر تهدیدات هوایی ناگهانی.
بااین‌حال، تحلیل‌های موسیه استیمسون تردید‌های جدی را در مورد قابلیت اجرای مؤثر این وعده‌ها مطرح می‌کند.
این تردید‌ها عمدتاً ناشی از تجربه ناکام ابتکارات دفاعی پیشین است.
به‌عنوان مثال، پروژه «سپر جزیره» (Peninsula Shield Force) که یک نیروی نظامی مشترک GCC بود و با هدف بازدارندگی ایجاد شده بود، در طول سال‌ها به دلیل ضعف هماهنگی، عدم اجماع سیاسی و اختلافات داخلی میان اعضا (به‌ویژه پس از بحران قطر در ۲۰۱۷) هرگز نتوانست به ظرفیت عملیاتی کامل خود برسد و به نماد ناکارآمدی در همکاری دفاعی مشترک تبدیل شد.
در واقع، این ابتکارات جدید نیز با همان موانع ساختاری رو‌به‌رو هستند: بی‌اعتمادی تاریخی و رقابت‌های پنهان میان اعضای GCC.
در شرایط بحرانی، هر کشوری ابتدا به منافع ملی خود می‌اندیشد و تمایل به اشتراک‌گذاری اطلاعات حساس نظامی با متحدان منطقه‌ای، که ممکن است در آینده رقیب یا دشمن باشند، پایین است.
از سوی دیگر، هر سامانه دفاعی مشترک منطقه‌ای، نیازمند استانداردسازی تجهیزات و یکپارچه‌سازی سامانه‌های فرماندهی و کنترل است؛ فرآیندی که دهه‌ها طول می‌کشد و نیازمند تعهد مالی و سیاسی بی‌سابقه‌ای است که هنوز مشاهده نشده است.
بنابراین، اگرچه تصمیمات کنونی GCC پاسخی ضروری به تهدید اسرائیل است، اما اجرای واقعی و مؤثر آنها همچنان در هاله‌ای از ابهام باقی می‌ماند و بسیاری از ناظران معتقدند که این اقدامات بیشتر نمایشی دیپلماتیک برای آرام کردن افکار عمومی و نشان دادن عزم مشترک است تا یک تغییر ساختاری ریشه‌ای در معماری دفاعی.
این شکاف میان تصمیم‌گیری و اجرا، نشان می‌دهد که منطقه همچنان در معرض آسیب‌پذیری‌های جدی در برابر حملات مشابه باقی خواهد ماند.
گذار به معماری امنیتی چندلایه و پایان انحصار غربی
حمله به دوحه، کاتالیزور تسریع‌کننده در تغییر جهت‌گیری‌های امنیتی کشور‌های عربی بود و منطقه را به سمت یک معماری امنیتی چندلایه سوق داد که در آن انحصار امنیتی غرب به پایان می‌رسد.
کشور‌های منطقه، در واکنش به بی‌اعتمادی به واشنگتن و تهدیدات جدید (اسرائیل و ایران)، اقدام به امضای توافقات دفاعی دوجانبه با قدرت‌های خارج از غرب کردند.
• ائتلاف‌های جدید: کشور‌هایی مانند عربستان سعودی و پاکستان توافقات دفاعی تازه‌ای امضا کردند که شامل همکاری‌های نظامی و تبادل تجربیات فنی است.
این امر، امکان استفاده از ظرفیت‌های دفاعی و هسته‌ای ضمنی پاکستان را به عنوان یک عامل بازدارنده در برابر تهدیدات جدید فراهم می‌کند.
همچنین، تلاش‌هایی برای تعمیق همکاری‌های دفاعی با چین و روسیه مشاهده می‌شود؛ این قدرت‌ها می‌توانند جایگزینی برای تجهیزات نظامی آمریکایی باشند و به عنوان وزنه‌های تعادلی در برابر نفوذ غرب عمل کنند.
• احیای ایده‌های قدیمی: مصر نیز در این میان، ایده قدیمی و بحث‌برانگیز نیروی نظامی مشترک عربی را احیا کرد.
این ایده، که سال‌ها به دلیل اختلافات سیاسی به بن‌بست خورده بود، اکنون با انگیزه ایجاد یک بازدارنده نظامی عربی بومی و مستقل از غرب، دوباره مطرح شده است.
اگرچه این پروژه با چالش‌های لجستیکی و سیاسی عظیمی رو‌به‌رو است، اما احیای آن نشان‌دهنده ضرورت ایجاد ظرفیت دفاعی داخلی است که دیگر نمی‌تواند صرفاً به متحدان خارجی متکی باشد.
در مجموع، منطقه خلیج فارس اکنون در میانه یک گذار ژئوپلیتیکی پیچیده قرار دارد.
بی‌اعتمادی به واشنگتن، همراه با ضرورت پاسخگویی به تهدیدات اسرائیل و مدیریت روابط با ایران، کشور‌های عربی را وادار کرده است تا به سوی یک استراتژی "تعادل‌سازی قدرت" حرکت کنند.
این استراتژی، شامل همکاری‌های دفاعی و اقتصادی با قدرت‌های جهانی متعدد، از جمله ایالات متحده، چین، روسیه و قدرت‌های آسیایی، است.
بااین‌حال، این معماری امنیتی جدید، یک معماری نامطمئن است؛ زیرا به‌جای تکیه بر یک ابرقدرت، بر شبکه‌ای از توافقات دوجانبه و ائتلاف‌های کوتاه‌مدت استوار است که می‌توانند به راحتی با تغییر منافع منطقه‌ای یا بین‌المللی از هم بپاشند.
در نهایت، حمله اسرائیل به دوحه، پرده از آسیب‌پذیری‌های ساختاری امنیت خلیج فارس برداشت و عصر جدیدی از خودمختاری دفاعی (هرچند نامطمئن) را آغاز کرد.