ایده وفاق بازآرایی و اصلاح شود
زهرا نژادبهرام نوشت: مطالبات انباشته شده در کنار مسائل دشوار موجود، شکلی متفاوت از شرایط کنونی را ایجاد کرده که ضرورت برای حل مساله را بیش از پیش الزامی ساخته و تنها راه برونرفت از این شرایط بازآرایی ایده وفاق با اتکا به رفع نقاط ضعف و محدودکننده آن است. از مهمترین مسائل مبتلا به این ایده آن است که تنها در سطوح ارشد حاکمیت قابل پذیرش بوده درحالی که سطوح میانی نه تنها با آن ارتباط برقرار نکردهاند، بلکه شاید مانع شکلگیری آن نیز هستند.
زهرا نژادبهرام نوشت: مطالبات انباشته شده در کنار مسائل دشوار موجود، شکلی متفاوت از شرایط کنونی را ایجاد کرده که ضرورت برای حل مساله را بیش از پیش الزامی ساخته و تنها راه برونرفت از این شرایط بازآرایی ایده وفاق با اتکا به رفع نقاط ضعف و محدودکننده آن است.
از مهمترین مسائل مبتلا به این ایده آن است که تنها در سطوح ارشد حاکمیت قابل پذیرش بوده درحالی که سطوح میانی نه تنها با آن ارتباط برقرار نکردهاند، بلکه شاید مانع شکلگیری آن نیز هستند.
کد خبر: 745331 | ۱۴۰۴/۰۸/۱۲ ۱۶:۴۵:۰۰
«ایده وفاق و ضرورت بازآرایی» عنوان یادداشت زهرا نژادبهرام برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده؛ امریکا و چین در اواخر هفته گذشته به سوی تنظیم اختلافات مسیر وفاق را شکل دادند، آنها در نشست اخیر خود در بوسان کرهجنوبی با پذیرش چالشها و رقابت ها در جهت ایجاد راهی تازه برای دوری از تنش های احتمالی، توافق کردند.
این نشست با رویکرد تنظیم اختلاقات به جای رقابت ساختاری راهی برای گشایش ها پیش روی آنها گذاشت که بر مبنای آن بتوانند با طبقهبندی اختلافات و اهم و مهم ساختن آنها فضای همکاری را مسدود نکرده و فضا را به سوی تنشهای بیشتر هدایت نکنند.
آنها با تنظیمگری دو هدف را دنبال کردند؛ نخست آنکه روابط خود را به تنش منجر نکنند، دوم آنکه راه سومی برای حفظ منافع طرفین در بستر حل اختلافات باز گشایند.
نشست اخیر چین و آمریکا یک درس آموخته مهم داشت و آن، اینکه میتوان در عین رقابت تنگاتنگ به سوی حل برخی مسائل خاص رفت؛ این رویکرد جهانی شاید برای امروز ایران نیز مفید باشد به شرط آنکه تجارب جهانی را بستری برای عبور از مشکلات تعریف کنیم.
با طرح ایده وفاق در سال گذشته که انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم برگزار شد ،موجی از آرزوها و نظرات شکل گرفت که راه تازه ای را برای امید بستن به حل مسائل کشور در اذهان ایجاد کرد، اما با گذشت بیش از یک سال به نظر می رسد این ایده نتوانسته به سر منزل مقصود برسد و نیازمند بازآرایی و بازنگری است.
رقابتهای سیاسی در داخل به نوعی شدت گرفته که تمام انرژی و سرمایه کشور را زمینگیر کرد و امکان اقدامی موثر را از مجریان گرفته و درد و نگرانی را بر مردم تحمیل ساخته است.
به نظر میرسد شدت این مهم آن گونه است که بهرغم گسترش تنشهای منطقهای و تجاوز نظامی اسراییل و آمریکا از یک سو و عدم ایجاد تفاهم نسبی میان رقبای سیاسی در داخل از سوی دیگر نوعی ناکارکردی در تحقق ایده وفاق شکل گرفته که مانع بزرگی برای حل مسائل کشور شده است.
در همین راستا مسائلی همچون بحران انرژی، خشکسالی، تغییرات اقلیمی و مساله آب در کنار تورم بالا شکلی از درهم پیچیدگی را در کشور ایجاد کرده که جز توافق برای حل آنها از سوی همه راه دیگری وجود ندارد.
اگر چه ایده وفاق در تلاش بود با ایجاد فرصت مساله محوری، نظرات رقبای سیاسی را پیرامون حل مسائل از طریق انسجام سیاسی و اقتصادی در دستور کار قرار بدهد، اما شرایط کنونی موید شکل نگرفتن این مهم است.
اما به نظر میرسد راهکار عبور از تنشهای سیاسی که منجر به کاهش مشکلات و گشودن فرصتها برای حل مسائل باشد در پیچ و تاب رقابتهای ساختاری گرفتار آمده و دامنه مشکلات را فزونتر کرده و انتظارات جامعه نیز در بستر عدم حل مشکلات منجر به نوعی نگرانی برای آینده کشور به خصوص پس از تجاوز اسراییل و امریکا به ایران شده است.
مطالبات انباشته شده در کنار مسائل دشوار موجود، شکلی متفاوت از شرایط کنونی را ایجاد کرده که ضرورت برای حل مساله را بیش از پیش الزامی ساخته و تنها راه برونرفت از این شرایط بازآرایی ایده وفاق با اتکا به رفع نقاط ضعف و محدودکننده آن است.
از مهمترین مسائل مبتلا به این ایده آن است که تنها در سطوح ارشد حاکمیت قابل پذیرش بوده درحالی که سطوح میانی نه تنها با آن ارتباط برقرار نکردهاند، بلکه شاید مانع شکلگیری آن نیز هستند.
این دوگانه ظاهرا منجر به تشدید صفآراییهای سیاسی در میدانهای میانی، تضعیف ظرفیت اجرایی و افزایش هزینههای تصمیمگیری شده است.
علامتهای هشدارآمیز این دوره نیز به روشنی قابل مشاهده است مثلا شدت گرفتن امواج استیضاحها و چالشها که جدیترین آن خروج وزیری کلیدی اقتصاد آن هم تنها پس از شش ماه بود یا فعال شدن رسانهها در بیان اختلافات و نمادین ساختن آنها به همراه کاهش اعتماد عمومی به وعدهها و سازوکارهای جدید که جملگی بر دامنه نگرانیها افزوده است.
مرور این موارد موید آن است که چرا بازآرایی وفاق دیگر یک گزینه انتخابی نیست، بلکه یک ضرورت برای ایران در جهت عبور از بحرانهاست.
لذا برای برونرفت از این شرایط با توجه به تهدایدات نظامی و سیاسی و شرایط «نه جنگ، نه صلح» تحمیلی به کشور که ظاهرا از سوی رقبا جدی گرفته نمیشود ، لازم است راهی تازه گشوده شود.
یادآوری این نکته ضروری است که همه رقبا و جناح های سیاسی در ایران باید توجه کنند که این یک فرصت برای آینده است؛ این کشور و چارچوب حاکمیتی و ارضی آن برای همه است و اگر خللی در آن ایجاد شود، جملگی در یک وضعیت قرار میگیرند.
چین و امریکا نیز میدانند جنگ اقتصاد آنها در نهایت منجر به لشکر کشی نظامی میشود، لذا با درک این شرایط و اینکه هر دو سوار یک کشتی هستند تلاش برای سوراخ کردن آن را حداقل برای کوتاه مدت کنار گذاشتهاند، چرا که هر نوع اختلالی احتمالا منجر به سقوط هر دو می شود.
از این رو درک شرایط کنونی کشور که سایه جنگ بر آن دور نشده و باور به تهدیدات جدی نظامی و سیاسی که با آن مواجه است، این درایت را طلب میکند با این درس آموزه اختلافات را کنارنگذاریم؛ رقابتهای ساختاری را کنار نگذاریم، اما به تنظیم اختلافات بپردازیم تا از ابربحرانهای داخلی و خارجی به سلامت عبور کنیم.
ایران کشوری بزرگ و دارای تاریخی به عمق بیش از 7 هزار سال است و همواره در برابر مشکلات صبوری کرده، اما بی تدبیری جزء صبوری نیست!
بلکه نگرانی برای آینده را تشدید میکند.
پس لازم است با بازآرایی ایده وفاق فضایی برای تنظیمگری اختلافات به دور از باورهایی که زمینگیر میکند، جستوجو شود.
از این رو برای اینکه بازآرایی موثر باشد، لازم است موانع ساختاری، نهادی و ذهنی که مانع تحقق وفاق شده را شناسایی و راه برونرفت را به کار گرفت.
عمدهترین موانع برای این مهم عبارت است از :
- تمرکز توافقها در سطوح عالی بدون نهادسازی: توافقهای سیاسی و قولهای ضمنی در بالاترین سطوح اگر به سازوکاری برای اجرا و نظارت تبدیل نشوند، در برابر مقاومتهای محلی و منافع گروهی و فردی فرو میریزند.
از این رو لازم است نهادی واسط که میتواند در ساختار جامعه مدنی یا ساختار غیررسمی حاکمیتی شکل بگیرد نسبت به انتقال این رویکرد به بدنه شکل بگیرد.
- منطق صفر و صدی در رقابت سیاسی پیشرو شده است: توجه به این نکته قابل تامل است که نباید اختلافات رقبای سیاسی منجر به حذف رقیب شود، چرا که این مهم منجر به عدم همکاری میشود از این رو با نگاهی ویژه باید بازی برد و باخت را کنار گذاشت و مسائل اصلی را در دستور کار قرار داد.
- عدم توافق برای طبقهبندی اولویتها: بحرانهای فوری و مسائل ساختاری را نمی توان همزمان رفع کرد، بلکه این مهم نیازمند طبقه بندی اولویتهاست، چرا که زمان کوتاه و منابع محدود است.
- رقابت سیاسی به صورت نمادین در رسانه ها خودنمایی میکند : رسانهها و شبکههای اجتماعی به صفحه نمایش این رقابت ها مبدل شدهاند و امکان بهرهگیری از نظرات و تحلیلهای کارشناسی و تقویت ایده وفاق متکی به تنظیمگری اختلافات از آنها سلب شده است، این مهم منجر به کاهش اعتماد و درعین حال تقویت رویکرد بازنده - برنده در فضای سیاسی اجتماعی کشور شده است.
- فقدان میانجی های سیاسی و اجتماعی برای رفع اختلافات: درواقع نبود میانجی میان رقبای سیاسی در عرصه مدیران میانی و مجریان و لایه های محلی و استانی بستری برای عدم تحقق ایده وفاق است.
وجود داورانی از جنس نهادهای صنفی و سیاسی برای راه برون رفت از توقف و تحقق این ایده برای حل مسائل ضروری است.
در نهایت به نظر میرسد به ایده وفاق به عنوان ابزاری برای عبور از وضعیت کنونی باید نگریسته شود و راه حلی برای آینده سیاسی کشور!
از این رو برای حل بحرانهای کنونی درکشور راهی جز این مهم در دسترس نیست به شرط آنکه باز آرایی شود و الزامات آن مورد توجه قرار بگیرد.