رهایی دختر و پسر عاشق از زندان و چوبه دار/ پرونده قتل مادربزرگ با بخشش مختومه شد
دختری که با همدستی پسری مادر بزرگ خود را کشته بود پس از آزادی از زندان برای پسر مورد علاقهاش رضایت گرفت، تا به لطف دایی و خالههایش زندگی جدیدی را آغاز کنند.
کد خبر: 745129 | ۱۴۰۴/۰۸/۱۱ ۰۸:۱۰:۴۷
دختری که با همدستی پسری مادر بزرگ خود را کشته بود پس از آزادی از زندان برای پسر مورد علاقهاش رضایت گرفت، تا به لطف دایی و خالههایش زندگی جدیدی را آغاز کنند.
به گزارش سایت جنایی، متهمان این پرونده که یکی به خاطر قتل عمد و دیگری به معاونت در قتل مجرم شناخته شده بودند، با گذشت بیش از یک دهه سرانجام از زندان و مرگ رهایی یافتند تا شاید به زودی زندگی مشترکی را آغاز کنند.
این پرونده اسفند سال ۱۳۹۳ زمانی باز شد که زنی میانسال در تماس با مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ از پیدا کردن جسد مادرش در خانه ویلایی که اطراف تهران بود خبر داد.
متخصصان پزشکی قانونی، ماموران تیم بررسی صحنه جرم و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پس از آن راهی محل شدند و با پیکر بیجان زنی ۷۴ ساله روبرو شدند که آثار ضربه شدید جسم سخت بر سرش جای شکی باقی نمیگذاشت که به قتل رسیده است.
تحقیقات نشان داد سالها بود که سکینه پس از فوت همسرش تنها در آن خانه زندگی میکرد.
دخترش که چندین بار با مادر تماس گرفته بود اما جوابی دریافت نکرده بود، نگران شده و راهی خانه شده بود.
دختر سکینه گفت: وقتی در را باز کردم، با صحنه هولناکی مواجه شده و مادرم را دیدم که روی زمین افتاده و خون از سرش جاری بود.
او همان کسی بود که پلیس را خبر کرد و تحقیقات جنایی را به جریان انداخت.
در چند قدمی جسد، گلدانی شکسته و خونآلود پیدا شد که مشخص بود همان وسیله قتل است.
کارآگاهان در بررسیهای اولیه متوجه شدند هیچ نشانهای از ورود به عنف به خانه وجود ندارد؛ درها و پنجرهها سالم بودند و قفلها دستنخورده، بود.
این موضوع از همان ابتدا این احتمال را تقویت کرد که قاتل یا قاتلان از افراد آشنا بودهاند.
طلاجات سکینه هم غیبشان زده بود و انگیزه سرقت به وضوح در صدر فرضیهها قرار گرفت.
در همین حین ماموران مشغول جمعآوری شواهد بودند که ناگهان صدای زنگ تلفنی از گوشه اتاق به گوش رسید.
بررسیها نشان دادتلفن متعلق به مقتول نیست.
کارآگاهان با دقت جستجو کردند و زیر یکی از مبلهای پذیرایی، یک گوشی هوشمند پیدا کردند که به نظر میرسید در هیاهوی فرار عامل یا عاملان جا مانده باشد.
این کشف، نقطه عطفی در پرونده شد و پس از آن تصاویر دوربینهای مداربسته حیاط خانه ویلایی هم سرنخ ارزشمندی را به کارآگاهان داد
ماموران در تصاویر دیدند دو نفر با لباسهای مردانه گشاد و کلاههایی که صورتشان را تا حدودی پوشانده بود، وارد خانه شدند و پس از حدود نیم ساعت خارج شدند.
قد و هیکلشان کوچک بود و حرکاتشان نشان میداد سن و سال زیادی ندارند؛ انگار دو نوجوان یا جوان کمتجربه بودند که سعی در پنهان کردن هویتشان داشتند.
در ادامه هم با گوشی هوشمند کشف شده، کارآگاهان خیلی زود به سرنخی رسیدند که آنها را به پسری ۱۹ ساله به هدایت کرد.
ماموران در فاصله کمی پس از شروع تحقیقات او را در مخفیگاهش دستگیر کردند و خیلی زود تحت فشار شواهد لب به اعتراف گشود.
او گفت قتل ناخواسته بوده و با همدستی نوه سکینه که مینا نام داشت، انجام شده است.
به این ترتیب مینار، دختر نوجوان خانواده مقتول که در آن زمان هنوز به سن قانونی نرسیده بود هم بازداشت شد.
در بازجوییها مینا جزئیاتیررا فاش کرد و قتل را نتیجه مخالف خانوادهاش با ازدواجش اعلام کرد.
او گفت خانوادهاش وضعیت مالی خوبی دارند و خودش هم در حال تحصیل است، اما وقتی موضوع رابطهاش با پژمان را با پدر و مادرش در میان گذاشت، با مخالفت شدید روبرو شد.
والدینش میگفتند سنتان کم است و هنوز زود است برای ازدواج؛ باید درس بخوانید و آیندهتان را بسازید.
مینا ادامه داد که عشقشان واقعی بود و نمیخواستند به این تصمیم تحمیلی تن بدهند.
برای همین نقشه فرار کشیدند و تصمیم گرفتند زندگی مستقلی تشکیل دهند.
اما فرار نیاز به پول داشت و طلاجات مادربزرگ بهترین گزینه به نظرشان رسید.
حتی برنامهریزی کرده بودند اگر طلاها کافی نبود، به خانه یکی دیگر از اقوام سرقت کنند.
مینا گفت: کلیدی از کیف مادرش برداشته بود و به بهانه رفتن پیش دوستان، آخر هفته با پژمان راهی خانه سکینه شدند.
هر دو لباس مردانه پوشیده بودند تا مشکوک به نظر نرسند و سرنخی هم به جا نگذارند.
مادربزرگ خواب بود و آنها ابتدا با خیال راحت مشغول جمع کردن طلاها شدند.
اما در حین سرقت، پای یکی از آنها به گلدانی در هال گیر کرد و صدای شکستن آن صاحبخانه را بیدار کرد.
مادربزرگ که زنی قویهیکل و هوشیار بود، ناگهان به سمتشان آمد و پژمان را گرفت و در کشمکش، پسر نوجوان دستش را به اطراف برد، گلدان از روی میز را برداشت و با ضربهای به سر سکینه زد.
مینا تاکید کرد که هیچکدام قصد کشتن نداشتند؛ فقط میخواستند سرقت کنند و فرار کنند.
بعد از ضربه، وحشتزده از خانه خارج شدند اما گوشی پژمان هم در همان آشفتگی جا ماند.
پس از اعترافات کامل، متهمان به بازسازی صحنه پرداختند.
تصاویر و جزئیات دقیقاً با گفتههایشان مطابقت داشت.پس از آن پرونده با سرعت به دادسرا رفت و کیفرخواست صادر شد.
در دادگاه، اولیای دم که مادر، دایی و خاله دختر نوجوان بودند، خواهان قصاص شدند.
پس از محاکمه مینل به اتهام معاونت در قتل به چند سال حبس محکوم شد و دوران زندانش را گذراند.
در این مدت حتی در زندان درس خواند و مدرک گرفت.
اما پژمان در تمام سالها پشت میلهها ماند و منتظر اجرای حکم بود.
مینا که پس از آزادی، تغییر کرده بود سراغ مادر، خاله و داییاش رفت و از آنها خواست قاتل را ببخشند.
او گفت که در تمام این سالها با پژمان در ارتباط بوده و قرار ازدواج گذاشتهاند.
حتی خبر داد اگر رضایت ندهند، در زندان با هم ازدواج خواهد کرد.
در نهایت تلاشهای پیگیرانه مینا و جلسات خانوادگی متعدد باعث شد بالاخره دل اولیای دم رضایت دهند.
پس از ۱۱ سال از آن قتل ، آنها از قصاص گذشتند.
در حال حاضر هم با توجه به اینکه پژمان بخش زیادی از مجازات عمومی جرمش از جنبه عمومی را سپری کرده، با رضایت اولیای دم از اعدام نجات یافت و آزاد شد.
حالا پژمان و مینا امیدوارند زندگی جدیدی را آغاز کنند.
به این ترتیب پروندهای که با ضربهای ناخواسته شروع شد، با بخششی بزرگ به پایان رسید و حتی ممکن است رنگ امید و شادی بگیرد.