خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

چهارشنبه، 07 آبان 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

آمریکا ناتوان در مدیریت جهان؛ تغییر حکمرانی به سمت شرق

مهر | بین‌الملل | چهارشنبه، 07 آبان 1404 - 10:41
نامه مشترک چین، روسیه و ایران به شورای امنیت سازمان ملل نمونه روشنی از تحقق دگردیسی در نظم حقوق بین‌الملل است.
ايران،المللي،منطقه،جمهوري،الملل،نظم،اسلامي،آسيا،چين،غرب،عرصه ...

یادداشت مهمان، اکبر معصومی: بررسی روندهای جاری در عرصه جامعه بین الملل، به وضوح بیانگر آن است که نظام حاکم بین المللی در حال گذار از ساختار تک قطبی به سوی نظمی چندقطبی است.
شواهد این تحول بنیادین را می توان در تحولات مناطق راهبردی از اروپا و غرب آسیا تا جنوب شرق آسیا و آمریکای لاتین رصد نمود.
در این گذار تاریخی، جمهوری خلق چین با برخورداری از اقتصادی پویا و رو به گسترش، در مقام یکی از قطب های نوظهور نظام بین الملل تثبیت گردیده است.
توضیح آنکه چین پس از جنگ جهانی دوم با برگزیدن سیاست بی طرفی ، به معنای عدم ورود به منازعات مختلف بین المللی و برقراری روابط دوستانه با کشورهای مختلف، به یک بازیگر مستقل در جامعه بین المللی تبدیل شد که به توسعه اقتصادی این کشور منجر گردید.
با این حال در رویکرد جدید این کشور با تغییر سیاست بیطرفی به کنشگری فعال تبدیل گردیده و بخشی از پازل شکل گیری نظم نوین بین المللی با محوریت تحدید حوزه نفوذ ایالات متحده را تشکیل داده است.
در این بستر ژئوپلیتیک، چین با درک موقعیت استراتژیک جمهوری اسلامی ایران، گفتمان ضداستکباری ایران را تنها آلترناتیو قادر به تغییر معادلات منطقه غرب آسیا و انتقال آن از حیطه نفوذ نظم آمریکایی-صهیونیستی به سوی استقلال عمل تشخیص داده است.
بر این اساس می توان گفت قرن بیست و یکم که با زوال تدریجی هژمونی آمریکایی آغاز گردید، اکنون با اراده تجدید نظرطلبانه کشورهای مهمی چون چین در راستای بازتعریف ساختار حقوقی و سیاسی نظام بین المللی تداوم می یابد.
از جمله رویدادهایی که مثال مناسبی برای تحقق دگردیسی در نظم حقوقی بین المللی است، می توان به نامه مشترک جمهوری خلق چین، فدراسیون روسیه و جمهوری اسلامی ایران که از جایگاه حقوقی برجسته ای برخوردار است، خطاب به رئیس شورای امنیت سازمان ملل متحد و دبیرکل این سازمان، اشاره نمود که با استناد به اصول بنیادین حقوق بین الملل از جمله اصل برابری حاکمیت دولت ها و اصل عدم مداخله در امور داخلی، به صراحت اعلام نمودند: «تحریمهای یکجانبه و فراسرزمینی علیه ایران را به رسمیت نمی شناسند».
این سه کشور در ادامه این نامه دیپلماتیک که نشاندهنده همگرایی راهبردی بی سابقه ای در عرصه بین المللی است، در بخش دیگری از این سند رسمی به مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی اعلام کردند که «با توجه به خاتمه یافتن مهلت مقرر در قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت از منظر حقوق بین الملل، دیگر نیازی به تداوم پروتکل های برآمده از برجام وجود ندارد»، اقدامی که مبین عدم مشروعیت تحریم ها از دیدگاه این کشورها و تاکید بر تقدم حقوق بین الملل عام بر توافقنامه های خاص است.
این همسویی سه جانبه که در چارچوب اصول منشور ملل متحد و در جهت مقابله با یکجانبه گرایی صورت پذیرفته است، گواهی انکارناپذیر بر شتاب فزاینده گذار از نظم هژمونیک پیشین به سوی سیستم چندقطبی نوین در عرصه روابط بین الملل است.
این روند تحول جویانه که در دوره ریاست جمهوری ترامپ و با تشدید سیاست های یکجانبه‌گرایانه واشنگتن شتاب بیشتری یافته، اکنون با قوت بیشتری در حال پیشروی است.
مساله حایز اهمیت آن که در این شرایط که بنیان های نظم قدیم در حال فروریزی و ساختار جدید چندقطبی در حال تثبیت است، برای جمهوری اسلامی ایران به عنوان بازیگری کلیدی در غرب آسیا، بزرگترین فرصت تاریخی فراهم آمده تا با بهره گیری از این تحولات ساختاری، پیچ تعیین کننده تاریخ معاصر را با سرعت و موفقیت بپیماید و موقعیت خود را به عنوان یک قدرت منطقه ای برجسته، تثبیت نماید.
در این میان، اگرچه تحلیلگران بسیاری از آثار و پیامدهای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه صهیونیستی علیه مقاومت سخن میگویند، اما به نظر میرسد که این تهاجم نظامی برای محور آمریکایی-صهیونیستی به یک خطای راهبردی مبدل شد.
اشتباهی که در آن، دشمنان جمهوری اسلامی با طراحی این عملیات، ناخواسته در تبدیل قدرت بالقوه ایران به قدرت بالفعل و عینی در عرصه نظامی و منطقه ای نقش ایفا نمودند و نتیجه ای کاملاً معکوس بر تصورات اولیه محور عبری _آمریکایی حاصل شد.
جهان در پی این رویداد به خوبی دریافت که جمهوری اسلامی ایران تنها بازیگر منطقه ای است که از قابلیت و توانایی لازم برای ایستادگی در برابر زیاده خواهی‌های هژمونیک برخوردار می‌باشد.
این ایستادگی موفقیت آمیز نه تنها شکست نظم پیشین تحت رهبری آمریکا در منطقه غرب آسیا را رقم زد، بلکه به جامعه جهانی اثبات نمود که ایران اسلامی با برخورداری از اراده ملی، اقتدار نظامی و نفوذ منطقه ای ، این ظرفیت را دارد که به عنوان «محور ثبات و قدرت در منطقه پرتلاطم خاورمیانه» ایفای نقش نماید.
تحولی که جایگاه نوین ایران را در معادلات منطقه ای و بین المللی بازتعریف میکند.