خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

سه شنبه، 06 آبان 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

گریه فرمانده برای شهادت نوجوان نخبه

مشرق | یادداشت | سه شنبه، 06 آبان 1404 - 18:59
فرمانده گروه توپخانه ۶۱ محرم سپاه در دوران دفاع مقدس در کتاب تاریخ شفاهی خود به بیان برخی خاطراتش از عملیات والفجر ۴ پرداخته است.
عمليات،حسين،منطقه،توپخانه،لشكر،تانك،ارتفاعات،فرمانده،والفجر، ...

به گزارش مشرق، سردار سرتیپ پاسدار حجت‌الاسلام والمسلمین «زین‌العابدین احمدی» فرمانده گروه توپخانه ۶۱ محرم سپاه در دوران دفاع مقدس که در زمان عملیات والفجر ۴ در سال ۱۳۶۲، مسئولت واحد دیدبانی توپخانه لشکر ۱۴ امام حسین (ع) را عهده دار بوده است، در کتاب تاریخ شفاهی خود به بیان برخی خاطراتش از عملیات والفجر ۴ پرداخته که به مناسبت ایام این عملیات منتشر می‌شود.
شرایط جوی سخت منطقه عملیاتی
پاییز ۱۳۶۲، زمانی که روی ارتفاع لری برف آمده بود و بچه‌های ما آنجا مستقر بودند، بچه‌ها برای استحمام و غسل کردن برای نماز، مشکلات زیادی برای گرم کردن آب داشتند.
دوستی داشتیم به نام آقای بهرامی که مدتی بعد مسئول توپخانه تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم (ع) شد.
یک روز صبح زود، ایشان برای استحمام احتیاج به آب داشتند.
در آن هوای برفی به پایین رودخانه لری رفتند و در آن آب سرد غسل کردند و نماز خواندند.
گریه فرمانده برای شهادت نوجوان نخبه
در مرحله سوم عملیات برای ادامه، مقداری توقف پیش آمد؛ با این حال، نیروهایی از واحد لشکر ۱۴ امام حسین (ع) روی ارتفاعات لری مستقر بودند.
فرمانده گردان زرهی لشکر ۱۴ امام حسین (ع)، حسین رضایی اصفهانی بود.
موقعیت مهیا نشد که توپخانه را جابه جا کنیم؛ اما در جایی که ما بودیم، برای توپخانه ما از همانجا که مستقر بودند، پشتیبانی ازمأموریت میسر بود.
حسین رضایی را دیدم، از اینکه یکی از نیروهایش شهید شده بود به‌شدت گریه می‌کرد.
متوجه شدم شهید، دانش‌آموز نوجوان شانزده‌ساله‌ای بوده.
حسین رضایی می‌گفت به آینده این نوجوان خیلی امیدوار بودم، نخبه و صاحب سـبک بود.
زمانی که ما تانک را روی ارتفاعات لری مستقر، کردیم، پشت ارتفاع کانی مانگا جاده‌ای به سمت پنجوین وجود داشت که ستونی از مکانیزه دشمن در آن حرکت می‌کرد.
قاعدتاً با تیر مستقیم تانک امکان زدن آنها نبود.
این جوان برای اینکه بتواند از دور تانک را بزند و جاده را ناامن کند، خیلی تلاش کرد؛ ولی، چون در برد مستقیم گلوله تانک نبود، ایشان توانست با ابتکاری، جاده را در یک گلوگاه هدف قرار دهد و زیر آتش بگیرد؛ یعنی دقیقاً زمانی که خودروهای عراقی به پیچ جاده می‌رسیدند، همزمان با زمان پرواز گلوله تانک و عبور خودروها از آن پیچ، گلوله تانک هم به آنجا می‌رسید.
با این تدبیر، توانست تلفات زیادی از دشمن بگیرد و باعث مسدود شدن جاده شود؛ در حدی که دشمن به فکر احداث جادۀ دیگری در آن منطقه کوهستانی پنجوین افتاد.
در آنجا این جوان شهید می‌شود و آقای حسین رضایی وقتی متوجه شهادت این جوان شد، طوری ضجه می‌زد و گریه می‌کرد که احساس می‌کردی برادر یا عزیزتر از برادرش را ازدست‌داده است.
ارتباط تنگاتنگ این‌چنینی میان فرمانده و نیروهایش برقرار بود که باعث می‌شد باوجود کم بودن سن بچه‌ها، انسجامی در نیروها برقرار شود و افراد با عشق کار را انجام بدهند.
فرمانده برای نیروها مثل جان خودشان بود.
نیروی فرمان‌بر هم برای فرمانده مثل جانش بود.
تثبیت اهداف عملیات والفجر ۴
زمانی که عملیات والفجر ۴ به مرحله سوم رسید، مأموریت لشکر ۱۴ امام حسین (ع)، حرکت از غرب ارتفاعات لری و شیخ گزنشین و شاخ تارچر و از غرب آن سلسله ارتفاعات به سمت کانی مانگا و سنگ معدن بود.
در این زمان یک سری ناهماهنگی‌ها و ناهمواری‌ها با توجه به وضع منطقه پیش آمد.
چون منطقه صعب‌العبور و کوهستانی بود و یگان‌هایی که در آن منطقه واردشده بودند، خیلی تجربه عملیات در کوهستان را نداشتند، نتایج کامل عملیات حاصل نشد؛ بااین‌حال با آزاد شدن دشت پنجوین و ارتفاعات غرب مریوان و کنترل دره شیلر، مسیر تردد افراد ضدانقلاب و مزدور ناامن شد و محورهای نفوذ افراد ضدانقلاب تا عمق استان‌های مرزی بسته شد و خطوط دفاعی ما ترمیم شد.
عملیات حدود ۴۵ روز طول کشید.
ارتباط با خانواده در آن مدت بسیار دشوار بود.
من به یاد ندارم که در آن مدت توانسته باشم با خانواده تماس تلفنی برقرار کنم.
تا مدت طولانی، خانواده‌ام هم از من بی‌خبر بودند.
خود این هم صبوری بالاتر از صبر حضور در جبهه می‌طلبید.
ما در جبهه مشغول کار و نبرد بودیم؛ اما خانواده این‌طور نبود.
کسی که پشت جبهه می‌توانست این دوری و سختی را تحمل کند، خیلی فداکاری می‌کرد.
بالاخره در عملیات والفجر ۴، بخشی از اهداف به دست آمد و تثبیت شد و بخشی از اهداف هم به خاطر موقعیت سخت و دشوار منطقه کوهستانی پنجوین و ارتفاعات کانی مانگا و سنگ معدن تصرف نشد.
به نظر می‌رسید که ادامه عملیات ممکن است به تلفات بیشتری منجر شود و مناسب نباشد.
درهرصورت، با پایان یافتن عملیات و واگذاری مناطق تصرف‌شده به یگانی از ارتش، بنا به دستور، توپخانه لشکر از منطقه عملیاتی به پادگان شهید عبادت مریوان که محل استقرار عقبه لشکر بود، منتقل شد تا به سمت سنندج حرکت کنیم.
منبع: حیدری مقدم آرانی، عباس، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: روایت زین‌العابدین احمدی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۴، صص ۳۱۳، ۳۱۴، ۳۱۵، ۳۱۶