بخشش مردی که مادر و پسری را به قتل رساند
مردی که مرتکب قتل یک مادر و پسر شده بود، به طور معجزهآسا و با بخشش اولیای دم از مرگ رهایی یافت.
کد خبر: 744248 | ۱۴۰۴/۰۸/۰۵ ۲۱:۲۲:۴۳
مردی که مرتکب قتل یک مادر و پسر شده بود، به طور معجزهآسا و با بخشش اولیای دم از مرگ رهایی یافت.
به گزارش سایت جنایی، در این پرونده مردی به نام بهروز که سالها به عنوان کارگر مورد اعتماد در یک شرکت خدماتی فعالیت میکرد، به اتهام قتل مادر و پسر صاحب شرکت بازداشت شد.
همه چیز از ظهر ۲۷ اسفند ۱۳۹۴ شروع شد، زمانی که دختری جوان با چهرهای پر از نگرانی، پا به کلانتری ۱۴۸ انقلاب گذاشت.
او با صدایی لرزان از ناپدید شدن مادر ۴۹سالهاش، سمیرا، خبر داد.
سمیرا زنی سختکوش و مسئولیتپذیر بود که بعد جدایی از همسرش، مسئولیت اداره شرکت خدماتی پسرش، میلاد، را در خیابان کارگر شمالی تهران بر عهده گرفته بود.
دختر سمیرا توضیح داد مادرش به دلیل سفر کاری میلاد به عراق، امور شرکت را موقتاً مدیریت میکرد و در آن زمان، مهمان خانه او بود؛ اما پس از خروج از خانه برای انجام کارهای روزمره، دیگر هیچ خبری از او نیست.
دختر جوان گفت: «نگران حال مادرم هستم.» این کلمات دختر جوان، جرقهای برای تحقیقات گسترده پلیس شد.
بلافاصله، تیمی از ماموران پلیس آگاهی تهران بزرگ وارد عمل شدند.
تحقیقات اولیه بر تجسسهای میدانی و بررسی روابط خانوادگی متمرکز بود.
ماموران ابتدا سراغ دفتر شرکت خدماتی در خیابان کارگر شمالی رفتند، جایی که انتظار میرفت سرنخی از سمیرا بیابند.
اما آنچه با آن روبهرو شدند، صحنهای هولناک و دلخراش بود: جسد غرق در خون سمیرا کف دفتر افتاده و آثار درگیری شدید دیده میشد.
کارشناسان پزشکی قانونی پس از حضور در صحنه جرم و معاینه اولیه اعلام کردند حدود ۳۶ ساعت از مرگ قربانی گذشته است.
علت مرگ، خفگی با روسری بود، اما قاتل برای اطمینان، دو ضربه عمیق چاقو هم به بدن بیجان وارد کرده بود.
این کشف، پرونده را از مفقودی به قتل عمد تبدیل کرد و موج جدیدی از تجسسهای پلیسی را برانگیخت.
ماموران روابط سمیرا با کارکنان شرکت را زیر ذرهبین بردند و بهسرعت به سرنخهایی از یک کارگر قدیمی به نام بهروز رسیدند.
بهروز، مردی میانسال از یکی از شهرهای غربی ایران، هفت سال پیش برای یافتن کار به تهران آمده و در شرکت میلاد مشغول کار شده بود.
او که یک دختر ۱۵ساله و پسر هفتساله داشت، در خوابگاهی نزدیک شرکت زندگی میکرد و به عنوان فردی قابل اعتماد، مورد احترام خانواده سمیرا بود.
اما پشت این ظاهر آرام، رازی تاریک پنهان بود.
روز ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۶، پس از ماهها تحقیق و تعقیب و مراقبت، بهروز دستگیر شد.
او در بازجوییهای اولیه ابتدا سکوت اختیار کرد، اما فشار شواهد، او را وادار به افشای حقیقت کرد.
بهروز اعتراف کرد که قاتل سمیرا است.
طبق اظهاراتش، چند روز پیش از قتل، میلاد به خاطر اعتیاد شدید، شرکت را رها کرده و به سفر رفته بود، اما قبل از رفتن کلیدهای گاوصندوق و شرکت را به بهروز سپرده و از او خواسته بود به تهران بازگردد و به مادرش در اداره امور کمک کند.
بهروز که طی سالها کار در شرکت، روابط نزدیکی با سمیرا برقرار کرده بود، در بازگشت به تهران، جرات کرد به او پیشنهاد ازدواج بدهد.
اما سمیرا این پیشنهاد را رد کرد و گفت باید با دخترش مشورت کند.
بهروز همچنین درباره نحوه قتل گفت: شب حادثه، سمیرا مرا برای شام به دفتر شرکت دعوت کرد، در حین صرف غذا، بار دیگر پیشنهاد صیغه دادم، اما سمیرا با قاطعیت مخالفت کرد.
لحظهای بعد، وقتی برای برداشتن ظرف غذا بلند شدم، دستم به طور اتفاقی به دست سمیرا خورد، او این تماس را نشانهای از نیت بد من تلقی و شروع به داد و فریاد کرد.
پس از آن وحشتزده شده بودم و برای آرام کردن او دستم را روی دهانش گذاشتم، اما او همچنان مقاومت میکرد.
در یک لحظه اوضاع از کنترل خارج شد؛ چاقویی برداشتم و دو ضربه به سمیرا زدم و سپس با همان روسری که داشت، او را خفه کردم و از صحنه جرم فرار کردم.
بهروز گفت: «نمیخواستم بکشمش، فقط میخواستم ساکت شود.»
اعترافات بهروز به همینجا ختم نشد و چند روز پس از بازجویی اولیه سکوت را شکست و به قتل میلاد، پسر سمیرا، نیز اعتراف کرد.
او گفت بهمن ۱۳۹۴ به این قتل دست زد، زمانی که میلاد به دلیل درگیری فیزیکی با چند کارگر شرکت و شکایت علیهاش تحت تعقیب بود.
متهم گفت: میلاد برای پنهان شدن، به خانه من در بوکان پناه آورد.
ساعات پایانی ۱۶ بهمن ۱۳۹۴، میلاد در حیاط خانه من سیگار میکشید و حواسش نبود من از راهپله او را میبینم.
او مشغول صحبت تلفنی بود.
در همین لحظه، دختر ۱۵سالهام برای دور ریختن زباله به حیاط رفت.
ناگهان، میلاد که تحت تاثیر مواد مخدر بود و رفتارهای پرخاشگرانهای داشت، عملی غیراخلاقی و توهینآمیز در قبال دخترم انجام داد.
بهروز مدعی شد وقتی این صحنه را دید، خشمگین شد اما به دلیل هیکل تنومند و قدرت بدنی برتر میلاد، در آن لحظه نتوانست واکنشی نشان دهد.
او گفت: آن شب را بهسختی سپری کردم و صبح، میلاد را به بهانه شکار به دشتهای اطراف شهرستان سقز بردم.
در محلی خلوت، از او پرسیم: «اگر کسی به اعضای خانوادهات نظر داشته باشد، چه میکنی؟» میلاد با خندهای گستاخانه پاسخ داد: «او را خواهم کشت.»
به گفته متهم، این کلمات آتش خشم فروخورده او را شعلهور کرد.
او اسلحه ساچمهای خود را بیرون آورد و قصد داشت فقط دست میلاد را هدف قرار دهد، اما از فاصله نزدیک شلیک کرد.
گلولهها به صورت میلاد اصابت کرد و باعث خونریزی شدید شد.
میلاد روی زمین افتاد و بهروز، وحشتزده، فرار کرد.
برای پوشاندن جنایت، در بازگشت به تهران ادعا کرد میلاد به طور غیرقانونی از کشور خارج شده است.
تحقیقات بعدی پلیس تهران، با پیگیری از همکارانشان در سقز، تایید کرد که جسد ناشناسی روز ۷ اسفند ۱۳۹۴ در دشتهای اطراف سقز پیدا شده بود که دقیقاً با توصیفات میلاد همخوانی داشت.
با این اعترافها پرونده دو قتل به هم پیوست و کیفرخواست علیه بهروز صادر شد.
پرونده به شعبه ویژه دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد.
اولیای دم هم که دختر سمیرا بود درخواست قصاص بهروز را برای هر دو قتل مطرح کرد.
قضات دادگاه، پس از بررسی دقیق مدارک، شواهد پزشکی قانونی و اعترافات، حکم اعدام بهروز را صادر کردند.
این حکم مراحل قانونی خود را طی کرد: تایید در دیوان عالی کشور و استیذان از رئیس قوه قضائیه.
بهروز، که حالا خود را در آستانه مرگ میدید، به زندان بازگردانده شد و در صف محکومان به قصاص با چوبه دار قرار گرفت.
اما در لحظات حساس اجرای حکم، معجزهای رخ داد.
زمانی که طناب دار بر گردن بهروز انداخته شده و چیزی به پایان زندگیاش نمانده بود اولیای دم درخواست مهلت یکماهه کردند.
این مهلت، فرصتی برای تأمل، گفتوگوهای خانوادگی و شاید حتی مشاورههای مذهبی و انسانی بود.
سنگینی طناب بر شانههای بهروز، او را به مرز جنون رسانده بود، اما خانواده مقتولان که سالها با فقدان عزیزانشان دستوپنجه نرم کرده بودند در نهایت به تصمیمگیری رسیدند و سرانجام در روزهای گذشته، اولیای دم با اقدامی انسانی بهروز را از مرگ نجات دادند.
این بخشش که نه از سر ضعف، بلکه از ایمان و انساندوستی سرچشمه میگرفت و یادآور آموزههای اسلامی درباره عفو است، بهروز را از چوبه دار رهایی داد، اما پروندهاش باید از جنبه عمومی جرم هم بررسی شود.
به همین دلیل او در آینده سر میز محاکمه خواهد نشست تا برای جنبههای اجتماعی و عمومی جرائمش- از جمله اختلال در نظم عمومی و آسیب به جامعه- پاسخگو باشد.