«به وقت جانبازی»؛ روایت زنانی که با دستهایشان مرگ را عقب راندند
در میانه روزهایی که مرگ در هر نفس پرسه میزد، زنانی با لباس سفید و دستان خسته اما استوار، در برابرش ایستادند. کتاب «به وقت جانبازی» روایت صبر و فداکاری پرستارانی است که زندگی را از چنگ مرگ
خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب - زهرا اسکندری: در روزهایی که جهان با ویروسی ناشناخته درگیر بود و مرز میان مرگ و زندگی باریکتر از همیشه به نظر میرسید، پرستاران ایرانی در خط مقدم ایستادند.
کتاب «به وقت جانبازی» تلاشی است برای ثبت روایتهای آنان؛ زنانی و مردانی که در سکوت و صبوری، حماسهای انسانی آفریدند.
پرستاری در خط مقدم جبهه فقط به دوران دفاع مقدس محدود نمیشود؛ این حرفه ریشه در فرهنگی دارد که الگوی آن، بانویی است که در تاریخ، نماد صبر و تیمارداری شد.
حضرت زینب (س)، او از نوجوانی در کنار بستر بیمار مادر و پدرش ، مراقبت را آموخت و در کربلا با زخمهای جسم و جان برادر روبهرو شد.
از همان زمان، نام زینب کبری با مفهوم پرستاری، صبوری و فداکاری گره خورد و تا امروز الهامبخش زنانی است که لباس سفید بر تن میکنند و بر بالین بیماران میایستند.
این نگاه تاریخی و فرهنگی، مقدمهای است بر شناخت پرستاران معاصر؛ کسانی که در بحران کرونا، بار دیگر معنا و روح ایثار را زنده کردند.
کتاب «به وقت جانبازی» که از سوی انتشارات تلاوت آرامش منتشر شده است، روایتی مستند و انسانی از همین فداکاریهاست.
اثری که با نگاهی روایی و مستند، به زندگی پرستاران و خانوادههایشان در دوران همهگیری ویروس کرونا میپردازد؛ کسانی که با وجود خطر، از خدمت بازنایستادند و در خط مقدم سلامت ایستادند.
کتاب «به وقت جانبازی» در پنج فصل تنظیم شده و هر فصل گوشهای از این حماسه خاموش را به تصویر میکشد.
فصل نخست با عنوان «تطهیر جان»، به روایت زنانی میپردازد که در روزهای سخت و پرخطر آغاز همهگیری، داوطلبانه مسئولیت تغسیل اموات زن مبتلا به کرونا را برعهده گرفتند.
در روزهایی که بسیاری از خانوادهها حتی نمیتوانستند وداعی آخر داشته باشند، این زنان مؤمن و فداکار با ایمان و شجاعت، به سردخانهها رفتند تا آخرین وداع با پاکی و احترام همراه باشد.
این فصل یادآور لحظههایی است که اطاعت از فتوا و عشق به ولایت، انگیزهای شد برای ایثار در سختترین موقعیتها.
فصل دوم کتاب، «تکثیر جان» نام دارد.
این فصل به روایت زنان جهادی اختصاص دارد؛ کسانی که بدون تعلق اداری یا وظیفه رسمی، برای کمک به مردم به میدان آمدند.
در روزهایی که کشور با کمبود ماسک و اقلام بهداشتی مواجه بود، آنان در خانهها، مساجد و پایگاههای محلی با چرخ خیاطیهای خود ماسک میدوختند و بیهیچ چشمداشتی توزیع میکردند.
این فصل بهخوبی نشان میدهد که مفهوم پرستاری تنها در بیمارستان خلاصه نمیشود، بلکه در هر گوشه از جامعه که جان انسانی نیاز به یاری دارد، پرستارانی حضور دارند که با عشق و مسئولیت قدم برمیدارند.
در فصل سوم با عنوان «آغوش جان»، روایتهایی از خانوادههای کادر درمان آمده است؛ خانوادههایی که خود درگیر نوع دیگری از مبارزه بودند.
بسیاری از آنان هفتهها و ماهها از همسر یا فرزند پرستار خود دور ماندند، کودکانشان از دیدار والدین محروم شدند و زندگی خانوادگیشان شکل تازهای یافت.
روایتها از زنی میگوید که مجبور بود فرزند خردسالش را از دور ببیند تا مبادا ویروسی را منتقل کند، یا پرستاری که ماهها نتوانست پدر سالخوردهاش را در آغوش بگیرد.
این فصل، پشتصحنهی نادیدهای از رنجهای خاموشی است که خانوادهها برای حمایت از عزیزان خود متحمل شدند.
فصل چهارم، «جانآفرین»، به روایت بانوان کادر درمان اختصاص دارد که در بیمارستانها و مراکز درمانی، مستقیمترین تماس را با بیماران داشتند.
آنان شبانهروز در حال خدمت بودند، در حالی که خطر ابتلا هر لحظه بر فراز سرشان سایه میانداخت.
این بخش از کتاب، مستندترین روایتها را از روزهای پراضطراب بخشهای ویژه بیمارستانها ارائه میدهد؛ از پرستارانی که به بیماران روحیه میدادند، در نبود خانواده کنارشان میماندند و در سکوت، بار اندوه رفتگان را بر دوش میکشیدند.
آخرین فصل کتاب، «جانبها»، به بانوان شهید عرصه کرونا میپردازد.
پرستارانی که در مسیر خدمت، خود به بیماری مبتلا شدند و جانشان را فدای عهد حرفهای و انسانی خود کردند.
در این فصل، روایتهایی از آخرین تماسها، یادداشتهای کوتاه و وصیتنامههای آنان آمده است؛ نوشتههایی که از ایمان، عشق به مردم و حس مسئولیتی سخن میگویند که مرگ نیز نتوانست از آن بکاهد.
بازتاب یک تجربه جمعی
کتاب «به وقت جانبازی» فقط روایت یک بحران نیست؛ بازتاب تجربهای جمعی است که در حافظه تاریخی مردم ایران ثبت شده است.
در روزهایی که ترس و اضطراب سراسر جهان را فراگرفته بود و حتی دیدار با عزیزان خطری محسوب میشد، پرستاران ایرانی معنای تازهای به شجاعت بخشیدند.
آنان به تعبیری زمین بازی را ترک نکردند و در برابر دشمنی نامرئی و بیچهره ایستادند.
در روایتهای کتاب، بارها به این نکته اشاره میشود که پرستاری در این دوران، تنها شغلی دشوار نبود، بلکه تعهدی انسانی و اخلاقی بود که فراتر از وظیفه انجام میشد.
بسیاری از پرستاران، در شرایط کمبود امکانات و فشار روانی طاقتفرسا، همچنان لبخند بر لب داشتند و بیماران را دلگرم میکردند.
برخی از آنان روزهای طولانی را در بخشهای قرنطینه سپری کردند و حتی امکان دیدار با خانواده خود را از دست دادند، اما روحیهای که در روایتهای کتاب بازتاب یافته، سرشار از امید و عشق به زندگی است.
زنان در متن بحران
یکی از ویژگیهای مهم کتاب، تمرکز ویژه بر نقش زنان در مدیریت بحران است.
گردآورنده، با استفاده از متنها و صداهایی که در قالب «فراخوان ملی لشکر فرشتگان» از سراسر کشور جمعآوری شده، چهرههای گوناگون زن ایرانی را در دوران کرونا به تصویر میکشد؛ از پرستاران خط مقدم تا زنان داوطلبی که در روستاها و شهرهای کوچک، کار دوخت ماسک، تهیه بستههای معیشتی و حمایت از بیماران را برعهده داشتند.
این روایتها نشان میدهد که زنان ایرانی نهتنها در حوزه درمان بلکه در عرصههای اجتماعی و فرهنگی نیز نقش تعیینکنندهای داشتهاند.
آنان در زمانی که بسیاری از کشورها با کمبود تجهیزات پزشکی دستوپنجه نرم میکردند، در کوتاهترین زمان ممکن شبکهای گسترده از همیاری و خدمت را شکل دادند؛ شبکهای که بیتردید یکی از عوامل عبور جامعه از بحران بود.
تداوم سنت ایثار در لباس سفید
کتاب «به وقت جانبازی» از زاویهای تازه، پیوند میان سنت ایثار در تاریخ ایران و پرستاری معاصر را برجسته میکند.
پرستاران امروز، ادامهدهندگان راه همان زنانی هستند که در تاریخ، مرهمدار زخمهای رزمندگان بودهاند.
این نگاه تاریخی، به مخاطب یادآوری میکند که پرستاری در ایران نه تنها یک شغل، بلکه ادامه فرهنگی دیرینه از مهرورزی و مسئولیت اجتماعی است.
کرونا، اگرچه بحرانی جهانی بود، اما فرصتی شد تا ارزش واقعی پرستاران بیش از هر زمان دیگری دیده شود.
جامعه در این دوره، شاهد فداکاریهایی بود که پیشتر تنها در روایتهای جنگ دیده میشد؛ فداکاریهایی که با لبخند، خستگی، اشک و سکوت همراه بود.
«به وقت جانبازی» را میتوان سندی اجتماعی دانست که تلاش دارد بخشهایی از تاریخ شفاهی دوران کرونا را ثبت کند.
این کتاب با جمعآوری روایتهای واقعی از پرستاران، خانوادههایشان و داوطلبان، تصویری چندوجهی از جامعه در بحران ارائه میدهد.
سبک روایتها ساده، صادقانه و در عین حال تأثیرگذار است؛ بدون اغراق و بدون فاصلهگذاری میان نویسنده و راوی.
از نظر ساختار، کتاب بر پایه خاطرات و متنهای ارسالشده توسط مردم شکل گرفته و به همین دلیل، لحنی زنده و مردمی دارد.
هر روایت، بخشی از پازلی بزرگتر است که در مجموع، چهرهای انسانی از فداکاری را به تصویر میکشد.
بهویژه در فصلهای پایانی، لحن روایتها احساسیتر میشود و مخاطب را با عمق رنج و زیبایی مقاومت پرستاران روبهرو میکند.
اکنون که این کتاب در آستانه روز پرستار معرفی میشود، میتوان آن را ادای دینی به همه کسانی دانست که در لباس سفید، نماد امید و زندگی شدند.
پرستارانی که در طول تاریخ، از جبهههای جنگ تا بیمارستانهای دوران کرونا، سنگر سلامت را ترک نکردند.
کتاب «به وقت جانبازی» یادآور این حقیقت است که فداکاری در پرستاری محدود به زمان یا مکان خاصی نیست؛ بلکه جوهرهای از عشق، ایمان و انسانیت است که در دل هر پرستار زنده است.
کتاب «به وقت جانبازی»نه تنها اثری درباره یک بحران بهداشتی، بلکه روایتی از استمرار فرهنگ ایثار در جامعه ایرانی است.
روایتی که از زبان پرستاران، مادران، دختران و همسرانی بازگو میشود که در سختترین شرایط، معنای واقعی مسئولیت را نشان دادند.
این کتاب، در کنار ارزش مستندسازی خود، دعوتی است به تأمل در نقش انسانهایی که بیهیاهو، قهرمان زندگی روزمره ما هستند.