تفکر انتقادی مبتنی بر اصول منطقی از مهمترین راهبردهای آموزشی است
مسئول نهاد رهبری در دانشگاه تربیتمدرس گفت: تفکر فلسفی ریشه ای ترین تاثیرات را در همه جوامع بر ساحتهای مختلف دارد؛ تاثیراتی پایا و عمیق. از همین جهت لازم است این بخش در نظام آموزش ما به دقت مدنظر قرار گیرد. تفکر انتقادی مبتنی بر اصول منطقی یکی از مهم ترین راهبردهای آموزشی است که باید مورد توجه متولیان آموزش قرار گیرد؛ از دبستان تا تحصیلات تکمیلی و بلکه قبل و بعد از این مقاطع.

مسئول نهاد رهبری در دانشگاه تربیتمدرس گفت: تفکر فلسفی ریشه ای ترین تاثیرات را در همه جوامع بر ساحتهای مختلف دارد؛ تاثیراتی پایا و عمیق.
از همین جهت لازم است این بخش در نظام آموزش ما به دقت مدنظر قرار گیرد.
تفکر انتقادی مبتنی بر اصول منطقی یکی از مهم ترین راهبردهای آموزشی است که باید مورد توجه متولیان آموزش قرار گیرد؛ از دبستان تا تحصیلات تکمیلی و بلکه قبل و بعد از این مقاطع.
به گزارش ایسنا، حجتالاسلام فلاحرفیع مسئول نهاد رهبری در دانشگاه تربیتمدرس در جلسه شورای این دانشگاه، در ادامه بحث مؤلفههای عقلانیت غربی گفت: در بحث از مؤلفههای عقلانیت غربی به مؤلفه تفکر و باور تسلط بر طبیعت رسیدیم و از اینجا به پدیدهای به نام شرق شناسی.
نکتهای که باید یادآور شویم اینست که رویکردهای فکری و فلسفی بیشترین تأثیرگذاری را بر پدیدههای اجتماعی و سیاسی دارند.
وی ادامه داد: این مسئله همانگونه که بیشترین تأثیرگذاری در اخلاق و هنر و حتی بخش اقتصادی دارد.
به هر حال فکر فلسفی ریشهای ترین تأثیرات را در همه جوامع بر ساحتهای مختلف دارد؛ تأثیراتی پایا و عمیق.
از همین جهت لازم است این بخش در نظام آموزش ما به دقت مدنظر قرار گیرد.
تفکر انتقادی مبتنی بر اصول منطقی یکی از مهمترین راهبردهای آموزشی است که باید مورد توجه متولیان آموزش قرار گیرد؛ از دبستان تا تحصیلات تکمیلی و بلکه قبل و بعد از این مقاطع.
مسئول نهاد رهبری در دانشگاه تربیتمدرس ادامه داد: پارهای از اندیشمندان شرقی اندک اندک به ماهیت شرق شناسی غربیان پی بردند و خود شروع کردند به شرق شناسی از درون.
نه شرق به عنوان یک ابژه، بلکه شرق به عنوان یک پدیده.
از اولین کسانی که در این زمینه، دست به قلم زد و ماهیت شرق شناسی را برملا کرد، ادوارد سعید متفکر و منتقد فلسطینی الاصل بود.
سعید در دانشگاههای هاروارد و پرینستون آمریکا تحصیلات خود را به اتمام رساند و در دانشگاه کلمبیا کرسی تدریس گرفت.
استاد فلسفه دانشگاه تربیت مدرس افزود: از کسانی که در غرب علیه این پدیده افشاگری کرد، میشل فوکو و بحث از تحمیل دیسکورس غربی بر شرق و نیز فریتجف شوون، همچنین رنه گنون از سنتگرایان معروف بود.
هانری کربن نیز در این زمینه در زمین غربیان بازی نکرد.
سید حسین نصر در ردیف کسانی چون «گنون» بود.
همه اینها عقلانیت غرب را در زمینه سیطره بر طبیعت و به تبع شرق شناسی غربیان را برنتافتند.
ریشه پدیده شرق شناسی ترکیبی است از رویکردهای مختلف؛ از یک سو فکر سیطره بر طبیعت که ذکر کردیم و از سوی دیگر تفکر دانشقدرت و نیز اراده معطوف به قدرت، که نیچه آن را مطرح کرد.
حجتالاسلام فلاحرفیع تاکید کرد: تفکر دانش – قدرت بر آن است که هر جا دانش است قدرت آنجاست این تفکر تا اینجا ممکن است مشکلی نداشته باشد و بلکه ظاهری قابل قبول داشته باشد اما نکته اینجاست که به این دانش – قدرت اگر ضمیمه کنیم تفکر ارادهی معطوف به قدرت، آنچه نتیجه میشود اینست که هرجا قدرت است، ارادهی او حاکم است و نه تنها حاکم است که حق همان است که قدرت پشتوانه اوست.
وی تصریح کرد: قدرت حقانیت هم میآورد.
در طول تاریخ هر جا تفکری از پشتوانه قدرت برخوردار بوده در صدر نشسته و حقانیت را از آن خود کرده است.
مثال این ادعا تفکرات اعتزالی و اشعری گری در تاریخ خود ماست.
هر زمانی حاکمیت حامی اعتزال بود، معتزلیان حرف اول را میزدند به این معنا که حرف خود را بر کرسی نشاندند و هر دورهای اشعریها حاکم بودند، همین موقعیت برای آنها پیدا شد و آنها حرف اول را به خود اختصاص دادند و ادعای خود را بر کرسی نشاندند و نوع مردم به آنها تمایل پیدا کردند.
حجتالاسلام فلاحرفیع اضافه کرد: این حقیقت در شرق و غرب عالم به همین نحو بوده است.
به عنوان مثال در غرب گاه حاکمان تفکر کاتولیکی داشتند حرف خود را به کرسی نشاندند و حقانیت را تودههای مردم بر آنها میدادند و یا آنها حقانیت خود را به مردم تحمیل میکردند و بر عکس هر گاه حاکمان ارتدوکس بودند یا پروتستانیسم، جریان به سمت آنها دور میزد.
وی گفت: در ادیان و مکاتب دیگر هم قصه به همین نحو بود.
مثال دیگر طب سنتی است.
امروز اگر حاکمیتی پیدا شود که طرفدار طب سنتی باشد همان در جامعه جا میافتد و طب جدید به حاشیه میرود.
اکنون چرا طب جدید حاکم است؛ چون قدرت با آن است.
خوب این حرف تا اندازهای درست است.
اما آیا واقعاً این به معنای کسب حقانیت است یا بر کرسی نشاندن چیزی است و حقانیت چیز دیگر؟
حجتالاسلام فلاحرفیع خاطرنشان کرد: بله ظاهر قصه اینست.
اما این واقعیت، لزوماً حقیقت نیست.
اینکه قدرت صدرنشینی میآورد شکی در آن نیست؛ «برو قوی شو که در نظام طبیعت ضعیف پایمال است».اما آیا قدرت حقانیت میآورد.
این را ما قبول نداریم.
اراده معطوف به قدرت هست.
اما این به معنای قدرت معطوف به حقانیت نیست.
مسئول نهاد رهبری در دانشگاه تربیت مدرس افزود: غرب جدید با این بخش دوم کاری ندارد.
او فقط به قدرت و به کرسی نشاندن فکر میکند و تسلط به نظر او قدرت منجر به حاکمیت است و حاکمیت خود عین حقانیت است.
یعنی به یک معنا غرب به پروژهی دانش – قدرت و قدرت حقانیت قائل است و چون غرب قدرت دارد و حاکم است پس حقانیت با اوست.
قبلاً عرض کردیم ما باید به طور مبنایی غرب را بشناسیم.
آنگاه خواهیم دید خیلی از این موضع گیری های غربیها اگر نگوئیم همه آنها، نسبت به شرق بطور کلی نه فقط ایران، منبعث از همان نگاه تسلط جویانه و قدرت – حقانیت است.
حجتالاسلام فلاحرفیع ادامه داد: امروزه اگر ما می رسیم به برخورد دوگانه غرب، ریشه در این تفکر دارد که جزئی از عقلانیت غربی است.
از کسانی که این پروژه را در عصر حاضر خوب فهمید و در مقابل آن عملاً ایستاد و آن را بر ملأ کرد امام خمینی (ره) بود.
وی اظهار داشت: شما در همین وصیت نامه سیاسی – اجتماعی امام ببینید، جای جای آن به همان چیزی حمله میکند که پارهای از روشنفکران و متفکران و اندیشمندان نیز به آن پی بردند.
منتهی آنها در صفحههای کاغذ و کتاب به آن حمله کردند، عدهای از هنرمندان چه غربی و چه شرقی در رمانها، فیلمها وسریال های خود به آنها حمله کردند هر چند این حملات هم خوب بود و هست، اما مؤثرترین حمله آن است که در تقابل حاکمیت بحث حاکمیت مطرح شود.
مسئول نهاد رهبری در دانشگاه تربیت مدرس اضافه کرد: امام (ره) این کار را کردند.
اولاً بحث را از روشنفکران به تودههای مردم آوردند و ثانیاً از کتابها به حاکمیت سیاسی و اجتماعی بردند.
بر همین اساس آنها هم به شدت سعی میکنند در عمل در مقابل این تفکر بایستند؛ و حتی دست به ترور بزنند چنانکه ایستادند و کار آنها به ترور و حمایت از تروریسم هم کشیده شد.
به گزارش مرکز ارتباطات و اطلاع رسانی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، وی در بخش پایانی سخنان خود گفت: ما اکنون در جریان برجام کاملاً این را مشاهده میکنیم.
این همان پروژهای است که مقام معظم رهبری نیز بعد از حضرت امام (ره) با هوشیاری تمام و با حکمت و عزت آن را ادامه دادند و استمرار بخشیدند.
بنابراین کاری که در دانشگاهها باید صورت پذیرد شناخت عمیق این پروژه است و البته نقد منطقی و فلسفی آن.
انتهای پیام