خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

یکشنبه، 04 آبان 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

چاپ دوم کتاب «دختران قبیله جنگ» روانه بازار شد

مهر | فرهنگی و هنری | یکشنبه، 04 آبان 1404 - 14:52
رمان دختران قبیله‌ی جنگ نوشته‌ جواد افهمی است که انتشارات خط مقدم آن را در ۳۵۰ صفحه منتشر کرده است.
جنگ،دختران،بنش،سوسن،قبيله،رمان،سوريه،خوشم،رحمان،دلم،زودتر،اه ...

به گزارش خبرنگار مهر، اهالی فوعه و کفریا روزهای سختی را گذراندند؛ روزهایی آنقدر سخت که حتی کودکان هم صبح که از خواب بیدار می‌شدند خدا را بابت زنده بودن شکر می‌کردند و شب پیش از اینکه بخوابند وصیت‌نامه‌هایشان را می‌نوشتند.
تمام اینها در زمان جنگ داخلی سوریه اتفاق افتاد، زمانی که برادرکشی و همسایه‌کشی رسم روزگار شده بود.
رمان دختران قبیله جنگ برشی است از یک دوران طولانی و سخت که به مردمان فوعه گذشته، زمانی که زنان شهر توسط مسلحین به گروگان گرفته شده بودند.
اما داستان، روایت شخصیت‌هایی خیالی است، روایت عشق حورا و رئوف که یکی فوعانی است و دیگری بنشی.
رمان «دختران قبیله‌ جنگ» با سفری آغاز می‌شود.
جنگ شده است، اهالی سوریه روزهای سختی را می‌گذرانند.
سوسن مادر است و فکر می‌کند باید فرزند ۱۲ ساله‌اش رحمان را بردارد و دور شود از جنگ؛ سوار اتوبوس می‌شوند و می‌خواهند زودتر خودشان را به مرز برسانند، عدنان؛ شوهرش عضو ارتش سوریه است و آن‌ها را منع کرده از سفر و مهاجرت؛ اما ترس سوسن بر همه چیز غلبه می‌کند، تصمیم می‌گیرد، بنش را امن نمی‌بیند و آنجا را ترک می‌کند در پی امنیت و آرامش...
رمان دختران قبیله جنگ از همین شروع مخاطب را با صحنه‌های نفس‌گیری مواجه می‌کند.
دختران قبیله‌ جنگ از عشق می‌گوید، از تغییر، از تفاوت‌ها و از جنگ که همه‌ دو دوتا چهارتاهای آدم‌ها را بر هم می‌زند.
جنگی که وارد خانه زندگی آدم‌ها می‌شود هزار داستان همراهش است؛ و موقعیت‌هایی نفس‌گیر، پر از ترس و تاثیر گذاری را رقم می‌زند که روابط، کنش‌ها و سرنوشت شخصیت‌ها را می‌تواند تغییر دهد.
نویسنده‌ی دختران قبیله‌ جنگ، دست گذاشته روی چنین موقعیت‌هایی و به خلق جهانی پرداخته است که برای مخاطب اهل ادبیات تاثیرگذار است.
بخشی از کتاب: «پسرک بی‌توجه به مادر که همچنان نیم‌خیز به راننده نگاه می‌کند، حرف می‌زند: از ترکیه خوشم نمی‌آید، دلم می‌خواهد برگردم به شهر خودمان، به بنش...
سوسن نمی‌داند از اینکه پسر دوازده ساله‌اش بالاخره حرف دلش را زده است، خوشحال باشد یا ناراحت.
می‌گوید: من هم خوشم نمی‌آید.
من هم دلم می‌خواهد هر چه زودتر به بنش برگردیم.
خدا کمک‌مان می‌کنه...
با دیدن خودروهای جنگی که وسط جاده از حرکت ایستاده‌اند، برمی‌گردد و به رحمان رو می‌کند: به ایست و بازرسی رسیدیم.
یادت باشه چی بهت گفتم، ما مسافر تفتناز هستیم، به دیدن اقوام‌مان می‌ریم، دو سه روز دیگر هم برمی‌گردیم بنش.
از پدرت هم اگر پرسیدند، می‌گی عضو مسلحین است و الان هم در ادلب دارد علیه دولت می‌جنگد.
حالا آرام باش و سرجات بنشین...
توان پنهان کردن ترسی را که یکباره هجوم آورده ندارد.
می‌گوید: نگران نباش پسرم.
کاری به ما ندارند...
مرد مسلحی که پا به رکاب اتوبوس می‌گذارد و بالا می‌آید، بلند قامت است و چهارشانه.»
«دختران قبیله جنگ» به قلم جواد افهمی با ۳۵۲ صفحه در انتشارات خط مقدم به چاپ رسید و هم اکنون به چاپ دوم رسیده است.