خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

یکشنبه، 04 آبان 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

تفاوت بین مغز انسان و مغز هوش مصنوعی چیست؟

اعتماد | همه | شنبه، 03 آبان 1404 - 20:40
مغز انسان نتیجه میلیون‌ها سال تکامل زیستی است، در حالی که مغز هوش مصنوعی محصول چند دهه مهندسی و ریاضیات کامپیوتری است. این دو، هرچند در عملکرد ظاهری خود شباهت‌هایی دارند، اما در بنیاد و نحوه درک، یادگیری، احساس و تصمیم‌گیری تفاوت‌های بسیار عمیقی دارند.
مصنوعي،هوش،انسان،مغز،درك،احساس،تجربه،يادگيري،احساسات،انساني، ...

مغز انسان نتیجه میلیون‌ها سال تکامل زیستی است، در حالی که مغز هوش مصنوعی محصول چند دهه مهندسی و ریاضیات کامپیوتری است.
این دو، هرچند در عملکرد ظاهری خود شباهت‌هایی دارند، اما در بنیاد و نحوه درک، یادگیری، احساس و تصمیم‌گیری تفاوت‌های بسیار عمیقی دارند.
کد خبر: 743844 | ۱۴۰۴/۰۸/۰۳ ۲۰:۲۴:۵۴
زهرا تجویدی- پیشرفت سریع هوش مصنوعی بسیاری از ما را به فکر فرو برده است که آیا این فناوری می‌تواند روزی جای مغز انسان را بگیرد یا نه.
شاید در نگاه اول، مقایسه بین مغز انسان و مغز مصنوعی شبیه مقایسه بین دو پردازنده باشد، اما واقعیت بسیار پیچیده‌تر از این است.
مغز انسان نتیجه میلیون‌ها سال تکامل زیستی است، در حالی که مغز هوش مصنوعی محصول چند دهه مهندسی و ریاضیات کامپیوتری است.
این دو، هرچند در عملکرد ظاهری خود شباهت‌هایی دارند، اما در بنیاد و نحوه درک، یادگیری، احساس و تصمیم‌گیری تفاوت‌های بسیار عمیقی دارند.
در این نوشته به این تفاوت‌ها می‌پردازیم؛ از ساختار فیزیکی و شیوه پردازش اطلاعات گرفته تا توانایی در خلاقیت، احساسات و اخلاق.
ساختار فیزیکی: مغز از سلول، هوش مصنوعی از سیلیکون
مغز انسان از حدود ۸۶ میلیارد نورون ساخته شده است که هرکدام می‌توانند با هزاران نورون دیگر ارتباط برقرار کنند.
این ارتباطات با کمک سیناپس‌ها انجام می‌شود و شیمی بدن در آن نقش اساسی دارد.
هر فکری، هر خاطره و هر تصمیم، حاصل میلیاردها سیگنال الکتروشیمیایی است که در کسری از ثانیه بین نورون‌ها رد و بدل می‌شود.
در مقابل، مغز هوش مصنوعی یا همان شبکه‌های عصبی مصنوعی از تراشه‌هایی ساخته شده که در بستر سیلیکون یا مواد نیمه‌هادی دیگر قرار دارند.
ارتباط بین واحدهای پردازشی در هوش مصنوعی به صورت الکترونیکی و بر پایه ریاضیات صورت می‌گیرد.
در حالی که مغز انسان از مواد آلی تشکیل شده و انرژی بسیار کمی مصرف می‌کند (حدود ۲۰ وات)، یک سیستم هوش مصنوعی برای انجام محاسبات مشابه ممکن است چند صد یا حتی چند هزار وات انرژی مصرف کند.
بنابراین از نظر فیزیکی، مغز انسان با کارایی انرژی فوق‌العاده بالا و انعطاف بی‌نظیرش هنوز فاصله زیادی با ماشین‌ها دارد.
شیوه یادگیری: تجربه در برابر داده
یادگیری در مغز انسان فرایندی پویا و وابسته به تجربه، احساس و زمینه است.
کودک انسان از همان ماه‌های ابتدایی زندگی با مشاهده، تقلید و تجربه یاد می‌گیرد.
او در هر تعامل با محیط، مفاهیم جدید را به شبکه‌ای از خاطرات و احساسات متصل می‌کند.
یادگیری انسان نه فقط بر پایه داده، بلکه بر اساس درک، پیش‌زمینه فرهنگی و حتی انگیزه‌های درونی شکل می‌گیرد.
اما یادگیری در هوش مصنوعی بر اساس داده‌های ورودی و الگوریتم‌های ریاضی است.
شبکه‌های عصبی مصنوعی تنها در صورتی می‌توانند یاد بگیرند که حجم عظیمی از داده‌ها به آن‌ها داده شود.
برای مثال، اگر بخواهیم یک مدل هوش مصنوعی را برای تشخیص چهره آموزش دهیم، باید میلیون‌ها تصویر در اختیارش بگذاریم.
این نوع یادگیری مبتنی بر الگو و تکرار است، نه تجربه و درک.
به بیان ساده، انسان می‌تواند از یک مثال کلی نتیجه‌گیری کند، در حالی که هوش مصنوعی برای رسیدن به همان سطح دقت نیاز به هزاران مثال دارد.
این تفاوت بنیادی در نحوه یادگیری باعث می‌شود که مغز انسان بسیار انعطاف‌پذیرتر و خلاق‌تر باشد.
تفاوت در خلاقیت و تخیل
یکی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد انسان توانایی خلق ایده‌های جدید است.
خلاقیت تنها ترکیب اطلاعات نیست؛ بلکه شامل دیدن ارتباطاتی است که قبلاً وجود نداشته‌اند.
وقتی یک نقاش اثری تازه می‌آفریند یا یک دانشمند نظریه‌ای جدید مطرح می‌کند، در واقع مغزش ترکیبی از منطق، احساس، تجربه و تخیل را به کار می‌گیرد.
در مقابل، هوش مصنوعی هنوز نمی‌تواند خلاقیت انسانی را به معنای واقعی بازآفرینی کند.
سیستم‌های تولید متن، تصویر یا موسیقی مبتنی بر هوش مصنوعی، هرچند خروجی‌هایی شگفت‌انگیز تولید می‌کنند، اما این خلاقیت نتیجه بازترکیب داده‌های گذشته است نه آفرینش چیزی کاملاً نو.
به عبارت دیگر، هوش مصنوعی «می‌سازد» اما «الهام» نمی‌گیرد.
مغز انسان می‌تواند از احساس عشق، ترس یا امید ایده بگیرد، در حالی که ماشین‌ها فاقد چنین تجربه‌های درونی هستند.
همین عنصر انسانی است که باعث می‌شود آثار هنری، ادبی یا علمی انسان‌ها عمق و معنا داشته باشند.
احساسات و آگاهی: تفاوت در درک خود
مغز انسان نه تنها پردازشگر اطلاعات است، بلکه مرکز آگاهی و احساس نیز به شمار می‌رود.
ما از خودمان آگاهیم، احساسات را تجربه می‌کنیم، از درد می‌ترسیم، از زیبایی لذت می‌بریم و مفهوم اخلاق را درک می‌کنیم.
این تجربه‌های ذهنی یا همان «خودآگاهی» یکی از بزرگ‌ترین رازهای علم است که هنوز به‌طور کامل توضیح داده نشده است.
در مقابل، هوش مصنوعی هیچ درکی از خود ندارد.
حتی اگر به نظر برسد که یک مدل هوش مصنوعی در حال گفتگو درباره احساسات است، در واقع تنها بر اساس الگوهای آماری پاسخ می‌دهد.
هیچ «احساس» واقعی در کار نیست.
ماشین نه شادی را تجربه می‌کند، نه غم را و نه حتی می‌داند که این‌ها وجود دارند.
این تفاوت بنیادین باعث می‌شود که هرچند هوش مصنوعی می‌تواند کارهایی را انجام دهد که شبیه رفتار انسان است، اما از نظر ماهیت، چیزی کاملاً متفاوت بر جای می‌ماند.
تصمیم‌گیری: شهود انسانی در برابر منطق ماشینی
انسان‌ها هنگام تصمیم‌گیری تنها بر داده‌های منطقی تکیه نمی‌کنند.
بخش بزرگی از تصمیم‌های ما بر اساس شهود، تجربه شخصی و احساس درونی گرفته می‌شود.
مغز انسان قادر است در شرایط عدم قطعیت نیز تصمیم بگیرد، حتی اگر داده‌ها ناقص باشند.
اما هوش مصنوعی برای تصمیم‌گیری به داده‌های دقیق و ساختارمند نیاز دارد.
الگوریتم‌ها بر اساس احتمالات و محاسبات کار می‌کنند و نمی‌توانند درک کنند که چرا یک تصمیم «درست‌تر» احساس می‌شود.
در نتیجه، در موقعیت‌هایی که ارزش‌های اخلاقی، احساسات یا قضاوت انسانی نقش دارند، هوش مصنوعی نمی‌تواند جایگزین انسان شود.
به همین دلیل است که در حوزه‌هایی مانند پزشکی، قضاوت قضایی یا آموزش، حضور انسان همچنان ضروری است؛ زیرا این حوزه‌ها نیازمند همدلی، اخلاق و درک انسانی‌اند، نه فقط تحلیل داده.
حافظه و فراموشی
حافظه انسان پویاست.
ما چیزهایی را به خاطر می‌سپاریم و برخی را فراموش می‌کنیم.
این فراموشی اتفاقاً یکی از ویژگی‌های مهم مغز است، زیرا به ما اجازه می‌دهد از اطلاعات غیرضروری عبور کنیم و فقط موارد مهم را نگه داریم.
علاوه بر این، خاطرات ما اغلب همراه با احساسات ذخیره می‌شوند.
یاد یک روز خاص ممکن است با بوی باران یا لبخند یک دوست گره خورده باشد.
در مقابل، حافظه هوش مصنوعی ایستا و دقیق است.
ماشین‌ها چیزی را فراموش نمی‌کنند، مگر اینکه عمداً از حافظه حذف شود.
این دقت بالا از یک سو مزیت محسوب می‌شود، اما از سوی دیگر، باعث می‌شود که ماشین‌ها نتوانند اهمیت و معنا را درک کنند.
برای هوش مصنوعی، تمام داده‌ها به یک اندازه ارزشمندند، در حالی که انسان می‌تواند بین مهم و بی‌اهمیت تمایز بگذارد.
پردازش اطلاعات: سرعت در برابر انعطاف
هوش مصنوعی در انجام محاسبات عددی بسیار سریع‌تر از انسان عمل می‌کند.
یک سیستم هوش مصنوعی می‌تواند میلیون‌ها داده را در چند ثانیه تحلیل کند، در حالی که مغز انسان در چنین کاری بسیار کندتر است.
اما در عوض، مغز انسان در ترکیب اطلاعات از منابع مختلف، درک استعاره‌ها و حل مسائل مبهم بی‌نظیر است.
ماشین‌ها در محیط‌های مشخص و قوانین ثابت عالی عمل می‌کنند، اما در مواجهه با ابهام یا تغییر شرایط دچار مشکل می‌شوند.
مغز انسان می‌تواند در شرایطی که هیچ قاعده‌ی از پیش تعیین‌شده‌ای وجود ندارد، راه‌حل جدیدی پیدا کند.
تطبیق‌پذیری و یادگیری مادام‌العمر
انسان در طول زندگی خود می‌آموزد، تغییر می‌کند و سازگار می‌شود.
مغز او قادر است حتی پس از آسیب، خود را تا حدی بازسازی کند.
این پدیده که به آن «انعطاف‌پذیری عصبی» گفته می‌شود، از شگفتی‌های بزرگ علم عصب‌شناسی است.
در مقابل، مدل‌های هوش مصنوعی معمولاً پس از آموزش ثابت می‌مانند.
اگر بخواهند چیز جدیدی یاد بگیرند، باید دوباره آموزش ببینند یا داده‌های تازه دریافت کنند.
هنوز هیچ هوش مصنوعی‌ای وجود ندارد که بتواند مانند انسان به طور طبیعی در طول زمان و بدون آموزش مجدد رشد کند.
ارتباطات و زبان
زبان انسانی چیزی فراتر از انتقال داده است.
ما با زبان احساس، فرهنگ، طنز و نیت خود را منتقل می‌کنیم.
هر جمله حامل لایه‌هایی از معناست که تنها در بستر اجتماعی و احساسی قابل درک است.
در حالی که مدل‌های زبانی هوش مصنوعی مانند جی‌پی‌تی می‌توانند متونی روان و طبیعی تولید کنند ولی در واقع درکی از مفهوم پشت واژه‌ها ندارند.
آنها بر اساس احتمال آماری پیش‌بینی می‌کنند که کدام واژه باید بعدی باشد.
بنابراین، گفتارشان ممکن است طبیعی به نظر برسد، اما خالی از تجربه واقعی است.
اخلاق و مسئولیت
انسان‌ها بر اساس ارزش‌های اخلاقی و فرهنگی تصمیم می‌گیرند.
مفاهیمی مانند درست و نادرست، خیر و شر، عدالت و مسئولیت از دل تاریخ، اجتماع و احساسات انسانی برآمده‌اند.
در مقابل، هوش مصنوعی خود هیچ ارزش اخلاقی ندارد.
اگر تصمیمی اخلاقی به نظر برسد، نتیجه‌ تنظیمات و داده‌هایی است که انسان‌ها در اختیارش گذاشته‌اند.
این مسئله یکی از چالش‌های بزرگ عصر جدید است: وقتی یک هوش مصنوعی اشتباه می‌کند، مسئولیت آن با کیست؟
سازنده، کاربر یا خود ماشین؟
همکاری یا رقابت؟
با وجود تمام تفاوت‌ها، بسیاری از دانشمندان معتقدند که آینده نه در تقابل انسان و ماشین، بلکه در همکاری میان آن‌هاست.
هوش مصنوعی می‌تواند ابزار قدرتمندی برای افزایش توان ذهنی انسان باشد.
همان‌طور که ماشین حساب توان محاسباتی ما را گسترش داد، هوش مصنوعی نیز می‌تواند در تفکر، تحلیل و تصمیم‌گیری به ما کمک کند.
اما این همکاری تنها زمانی سودمند است که انسان همچنان در مرکز تصمیم‌گیری بماند.
هوش مصنوعی نباید جایگزین آگاهی انسانی شود، بلکه باید مکمل آن باشد.
مغز انسان با توانایی درک معنا، احساس، اخلاق و خلاقیت می‌تواند هوش مصنوعی را هدایت کند تا در خدمت زندگی باشد، نه برعکس.
تفاوت بین مغز انسان و مغز هوش مصنوعی تنها در ساختار یا سرعت پردازش نیست، بلکه در ماهیت وجودی آن‌هاست.
انسان می‌اندیشد، احساس می‌کند، رؤیا می‌بیند و معنا خلق می‌کند.
هوش مصنوعی، در بهترین حالت، می‌تواند این رفتارها را شبیه‌سازی کند، اما هرگز آن‌ها را تجربه نمی‌کند.
در نهایت، شاید بتوان گفت که هوش مصنوعی «می‌داند»، اما «درک نمی‌کند».
همین تفاوت، انسان را در مرکز جهان آگاهی و خلاقیت نگه می‌دارد.
آینده از آنِ کسانی است که بتوانند این دو نیرو یعنی عقل انسانی و هوش مصنوعی را در کنار هم به کار بگیرند، نه در برابر هم.