طرح اسرائیل برای غزه پس از آتشبس
حمایت از گروههای ضدحماس بخشی از یک استراتژی دیرینه و کثیف رژیم صهیونیستی برای ایجاد شکاف در میان فلسطینیها است. این رژیم برای جلوگیری از ظهور یک رهبری متحد و ملیگرای فلسطینی، به گروههای کوچکتر و غیرسیاسی کمک میکند.
باشگاه خبرنگاران جوان؛ مهدی سیف تبریزی* - در روزهای پس از قرارداد آتش بس میان حماس و نیروهای اشغالگر صهیونیستی شاهد درگیریهای میان نیروهای مختلف در باریکه غزه هستیم.
درگیریهای که بعضا رنگوبوی خشونت به خود میگیرد و برای افکار عمومی که از شرایط داخلی غزه بیاطلاع هستند تصاویر و روایتی از خشونت در حال شکلگیری است.
اما واقعیت این درگیریها چیزی نیست جز تلاش حماس برای بازگرداندن نظم به غزه است؛ تلاشی برای مهار گروههای تبهکار و جنایتکاری که در دو سال گذشته، در سایه جنگ و هرجومرج و همچنین کمکهای ارتش صهیونیستی، توانستهاند ریشه بدوانند.
اما این داستان لایههای پنهانی دارد.
رژیم صهیونیستی و حامیانش این اقدامات را نشانهای از «ماهیت خشن» حماس میدانند و آن را بهانهای برای پیشبینی آیندهای تاریک در صورت حفظ قدرت این گروه عنوان میکنند.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، در بیانیهای با لحنی تند ادعا کرد: «حماس با اقدامات وحشیانه و غیرمسئولانهاش بزرگترین تهدید برای مردم اسرائیل و فلسطین است» و قول «پاسخی قاطع» به آنچه «حکومت بیرحمانه» حماس خواند، داد.
ایالات متحده نیز با بیانیهای که مدعی برنامهریزی حماس برای حمله به غیرنظامیان فلسطینی بود، به نظر از این روایت حمایت کرد.
وزارت خارجه آمریکا اظهار داشت: «چنانچه حماس این حمله را اجرا کند، اقداماتی برای حفاظت از مردم غزه و حفظ آتشبس انجام خواهد شد».
واشنگتنپست نیز در سرمقالهای حماس را مسئول فروپاشی احتمالی آتشبس دانست و نوشت: «وحشیگری تروریستی میتواند جرقه جنگ داخلی فلسطینی را بزند».
اما این روایت، گویی پردهای بر حقیقتی تلخ کشیده است.
بسیاری از گروههایی که اکنون با حماس درگیرند، از سوی رژیم صهیونیستی تسلیح، تأمین و حمایت میشوند؛ حمایتی که حتی پس از امضای آتشبس نیز ادامه یافته است.
با عقبنشینی نیروهای صهیونیستی از بخشهایی از غزه، رهبران این گروهها همراه با آنها فرار کردهاند، و این فرصت را یافتهاند تا نیروهای خود را تقویت کرده و علناً حماس را به چالش بکشند.
این داستان، روایتی از یک استراتژی کثیف و قدیمی است که رژیم صهیونیستی برای تفرقهافکنی و تضعیف آرمان فلسطین به کار گرفته است.
تارهای توطئه: استراتژی تفرقهافکنی رژیم صهیونیستی
این حمایت از گروههای ضدحماس بخشی از یک استراتژی دیرینه و کثیف رژیم صهیونیستی برای ایجاد شکاف در میان فلسطینیها است.
این رژیم برای جلوگیری از ظهور یک رهبری متحد و ملیگرای فلسطینی، به گروههای کوچکتر و غیرسیاسی کمک کرده و در غزه، این سیاست را به گروههای بدنام، از جمله تبهکاران و حتی افرادی با پیوندهای با داعش، گسترش داده است.
این استراتژی، که به «تفرقه بینداز و حکومت کن» معروف است، ریشه در تلاش رژیم برای تضعیف هرگونه امکان اتحاد نیروهای فلسطینی دارد.
رژیم با حمایت از گروههایی که هیچ پایبندی به آرمان ملی فلسطین ندارند، مانند گروههای جنایتکار یا افرادی دارای ارتباط با داعش، شکافهای عمیقی در جامعه فلسطینی ایجاد کرده است.
این گروهها، که با پول و سلاح رژیم تغذیه میشوند، به ابزاری برای بیثباتسازی غزه تبدیل شدهاند، جایی که حماس بهعنوان یک نیروی مقاومتی تلاش دارد نظم و امنیت را حفظ کند.
این سیاست نهتنها به تشدید درگیریهای داخلی منجر شده، بلکه با به تصویر کشیدن فلسطینیها بهعنوان گروههایی پراکنده و ناتوان از خودگردانی، مذاکرات صلح را بیمعنا جلوه داده است.
تهانی مصطفی، کارشناس مسائل فلسطینی و پژوهشگر مدعو در شورای روابط خارجی اروپا، میگوید: «این گروهها بذرهای نفاق و نزاع داخلی را میکارند تا غزه را بیثبات کنند.
این بسیار خطرناک است، زیرا رژیم صهیونیستی به راحتی میتواند از آن بهانهای برای ازسرگیری جنگ بسازد».
ریشههای یک سیاست کثیف: از گذشته تا امروز
استراتژی رژیم صهیونیستی به روزهای اولیه اشغال فلسطین بازمیگردد، زمانی که تلاش کرد کرانه باختری و غزه را با همکاری «اتحادیههای روستایی» متشکل از رهبران فلسطینی غیرسیاسی اداره کند تا جایگزینی برای مذاکره با سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف)، که به دنبال آزادسازی فلسطین از طریق مبارزه مسلحانه بود، بیابد.
در اواخر دهه ۱۹۸۰، رژیم بهطور محدود به اسلامگرایان در غزه کمک کرد، زیرا آنها را از نظر سیاسی دارای خطر کمتری از نیروهای انقلابی ساف میدید.
اما این بازی خطرناک زمانی تغییر کرد که حماس، حملاتی علیه مواضع صهیونیستها انجام داد.
در همین حال، ساف به تشکیلات خودگردان فلسطینی تبدیل شد که اکنون در زمینه امنیتی با رژیم همکاری نزدیکی دارد.
پس از جنگ داخلی فلسطینیها در سال ۲۰۰۷، رژیم صهیونیستی تمرکز خود را بر ایجاد و حفظ اختلاف بین تشکیلات خودگردان و حماس گذاشت.
گاهی این به معنای پذیرش ضمنی حاکمیت حماس بر غزه بود، از جمله از طریق سیاست بحثبرانگیز نتانیاهو که اجازه داد قطر به دولت تحت کنترل حماس در غزه کمک مالی کند.
نقشهای برای هرجومرج: طرح قبیلهای رژیم
از آغاز جنگ کنونی، رژیم طرحی برای غزه پس از جنگ ارائه کرده که در آن رهبران قبیلهای برجسته امور این منطقه را اداره کنند.
در این راستا، مقامات صهیونیست با تأیید ایالات متحده، تلاش کردهاند با خانوادههای تأثیرگذار ارتباط برقرار کنند.
گاهی این حمایت به شکل رها کردن سلاح و تجهیزات در مناطق تخلیهشده توسط نیروهای صهیونیستی بود، اما در بیشتر موارد، مستقیمتر انجام شد.
محمد شهاده، ناظر جنگ غزه و پژوهشگر مدعو در شورای روابط خارجی اروپا، میگوید: «مأموران شینبت مستقیماً با افراد تماس میگرفتند یا واسطههایی را با پیام صریح میفرستادند: این سلاح، این پول، وظیفه شما مقابله با حماس است.
هیچ قبیلهای بهصورت یکپارچه همکاری نکرد، اما برخی افراد درون قبایل موافقت کردند».
گروه دغمش: پیچیدگیهای یک قبیله در آتش توطئه
یکی از خانوادههایی که رژیم صهیونیستی به دنبال جلب حمایت آن بود، قبیله دغمش است.
این قبیله، که ریشهای عمیق در جامعه غزه دارد، به دلیل پیچیدگیهای درونی و تاریخیاش با حماس، به هدفی دردسترس برای رژیم تبدیل شده است.
یکی از رهبران برجسته دغمش زمانی یک گروه وابسته به داعش را در غزه رهبری میکرد، که بهطور مستقیم با حماس در تضاد بود.
این پیشینه، شکافهایی در قبیله ایجاد کرده که رژیم صهیونیستی از آن بهرهبرداری کرد.
برخی اعضای دغمش، با وسوسه پول و سلاح رژیم، حملاتی علیه حماس آغاز کردند، که به درگیریهای خونین منجر شد.
نزار دغمش، رهبر قبیله، این افراد را محکوم کرد و تلاش کرد قبیله را از این همکاری ننگین دور نگه دارد، اما این محکومیت نتوانست جلوی اقدامات حماس در بازگرداندن امنیت و نظم در غزه را بگیرد.
از زمان آتشبس، دستکم ۲۷ نفر در درگیریهای حماس و دغمش کشته شدهاند، که نشاندهنده عمق فاجعهای است که رژیم با سوءاستفاده از این قبیله به وجود آورده است.
بازیگران سایه: گروههای تبهکار تحت حمایت رژیم
با طولانی شدن جنگ و ناکامی رژیم در جذب قبایل بزرگ، این رژیم به همکاری با افراد و گروههای بدنامتر روی آورد.
شواهد نشان میدهد رژیم صهیونیستی از دستکم چهار گروه مسلح فلسطینی در غزه حمایت میکند که اکنون درگیر نبردی کمشدت با حماس هستند.
این گروهها، که عمدتاً از افراد حاشیهای و تبهکار تشکیل شدهاند، به ابزاری برای رژیم تبدیل شدهاند تا غزه را در هرجومرج و بیثباتی غرق کنند.
نیروهای یاسر ابوشباب: یاسر ابوشباب، نامی که در غزه با بدنامی گره خورده، به دلیل فعالیتهای گسترده در قاچاق مواد مخدر و سلاح و ارتباطات ادعایی با داعش در سینا، بهعنوان یک «جنایتکار بدنام» شناخته میشود.
گروه او، موسوم به «نیروهای مردمی»، به غارت کامیونهای کمکرسانی و فروش اقلام امدادی در بازار سیاه شهرت دارد.
این گروه، که عمدتاً در مناطق تحت کنترل رژیم فعالیت میکند، از حمایت مالی و تسلیحاتی مستقیم صهیونیستها برخوردار است.
ابوشباب و نیروهایش نهتنها به بیثباتی غزه دامن زدهاند، بلکه با غارت کمکهای بشردوستانه، رنج مردم غزه را دوچندان کردهاند.
رژیم تلاش دارد اعتبار ساختگی ابوشباب را بهعنوان یک «فعال مدنی غیررادیکال» بازسازی کند، اما این تلاشها در برابر خشم مردم غزه، که شاهد قانونشکنیهای این گروه هستند، بیثمر است.
نیروی ضربت ضدتروریسم حسام الاستال: حسام الاستال، که زمانی همراه ابوشباب در زندانهای غزه محبوس بود، پس از جدایی از نیروهای مردمی، گروه خود را با نام «نیروی ضربت ضدتروریسم» تشکیل داد.
الاستال علناً اعلام کرده که با نیروهای صهیونیستی همکاری میکند، و در یک مورد، رژیم حماس را بمباران کرد تا از حمله به نیروهای او جلوگیری کند.
این همکاری آشکار، الاستال را به یکی از مهرههای کلیدی رژیم در غزه تبدیل کرده است.
گروه او، که فاقد هرگونه پایگاه مردمی یا ایدئولوژی ملیگرایانه است، با انجام حملات هدفمند علیه حماس، به دنبال تضعیف مقاومت و ایجاد هرجومرج است.
این گروه، با بهرهگیری از حمایت رژیم، به یکی از عوامل اصلی بیثباتی در غزه تبدیل شده است.
ارتش مردمی اشرف المنسی: اشرف المنسی، چهرهای کمتر شناختهشده، گروهی به نام «ارتش مردمی» را رهبری میکند که در مناطق تحت کنترل رژیم فعالیت میکند.
شواهد ویدئویی حاکی از آن است که نیروهای منسی مستقیماً از رژیم صهیونیستی تجهیزات دریافت میکنند.
این گروه، که بهتازگی ظهور کرده، با انجام حملات پراکنده علیه حماس، به دنبال ایجاد بینظمی و تضعیف مقاومت است.
ماهیت مبهم المنسی و گروهش، که فاقد پیشینه سیاسی یا پایگاه اجتماعی است، آنها را به گزینهای ایدهآل برای رژیم تبدیل کرده تا بدون جلب توجه، درگیریهای داخلی را دامن بزند.
فعالیتهای این گروه، که عمدتاً در مناطق تحت نفوذ رژیم متمرکز است، نشاندهنده تلاش رژیم برای ایجاد یک جنگ نیابتی در قلب غزه است.
گروههای حاشیهای دیگر: علاوه بر این سه گروه اصلی، گزارشها از وجود گروههای کوچکتر و کمتر شناختهشدهای حکایت دارند که بهصورت پراکنده با حمایت رژیم صهیونیستی فعالیت میکنند.
این گروهها، که اغلب از افراد با پیشینه جنایی و بدون هرگونه تعهد به آرمان فلسطین تشکیل شدهاند، در مناطق مختلف غزه اقدام به ایجاد ناامنی، غارت و حملات پراکنده علیه حماس میکنند.
رژیم با تأمین سلاح و پول برای این گروهها، آنها را بهعنوان نیروهای نیابتی خود برای تضعیف حماس و دیگر گروههای مقاومت به کار گرفته است.
این گروهها، به دلیل فقدان پایگاه مردمی و اهداف صرفاً منفعتطلبانه، به راحتی تحت کنترل رژیم قرار میگیرند و به ابزاری برای پیشبرد استراتژی هرجومرج تبدیل شدهاند.
فعالیتهای پراکنده و غیرمنسجم این گروهها، اگرچه در مقیاس کوچکتر است، اما به دلیل حمایت مستقیم رژیم، به عاملی برای تشدید بیثباتی در غزه تبدیل شده است.
صدای مردم غزه: خواستار نظم و عدالت
سرکوب این گروههای تبهکار، هرچند خشن و فراقانونی، از حمایت گستردهای در میان مردم غزه برخوردار است.
حماس با دیگر گروهها مانند فتح، جبهه مردمی برای آزادی فلسطین، جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین و دیگران متحد شده تا نظم و قانون را بازگرداند».
این تقاضا عمدتاً از خستگی مردم غزه از «بیقانونی» ناشی میشود.
میزان دقیق همکاری این گروهها با رژیم صهیونیستی مشخص نیست، اما شاهدان میگوید برخی از آنها با ارتش رژیم همکاری نزدیکی دارند و عملیات نظامی را به نمایندگی از آنها انجام میدهند.
نتانیاهو نیز علناً اعتراف کرده به همکاری با برخی از این گروهها بدون نام بردن از آنها، که به حماس فضای گستردهای برای برخورد با مظنونان به همکاری داده است.
سودای هرجومرج: منافع رژیم در بیثباتی
برای رژیم صهیونیستی، همکاری با این گروهها به دو دلیل ارزشمند است.
نخست، این گروهها علاقهای به آرمان ملیگرایی فلسطینی ندارند.
خالد الگندی، پژوهشگر دانشگاه جورجتاون و مشاور سابق تشکیلات خودگردان، میگوید: «این گروهها منافع شخصی و محدود خود را دنبال میکنند، که برای رژیم بسیار مناسب است».
دوم، رژیم با واگذاری درگیریها به فلسطینیها، خود را از خشونتهای ناشی از آن دور نگه میدارد.
الگندی میگوید: «این گروهها پتانسیل بالایی برای ایجاد اختلال دارند و برای جهان خارج، این بهعنوان درگیری داخلی فلسطینی جلوه خواهد کرد».
این سیاست همچنین با به تصویر کشیدن فلسطینیها بهعنوان گروههایی پراکنده و ناتوان از خودگردانی، مذاکرات صلح را بیمعنا جلوه میدهد.
رژیم صهیونیستی زمانی به دنبال ثبات بود، اما اکنون به نظر میرسد هرجومرج را به نفع خود میبیند.
در کوتاهمدت، بیثباتی بهانهای برای بازگشت به جنگ تمامعیار فراهم میکند.
در بلندمدت، این رژیم را قادر میسازد تا ادعا کند فلسطینیها به دلیل تفرقه و نظامیگری، شایسته مذاکره نیستند.
همدستی ایالات متحده: چرخهای از خشونت
حمایت ایالات متحده از این سیاستها عجیبتر است.
مایک کیسی، افسر سابق سفارت آمریکا در اورشلیم، معتقد است که حمایت واشنگتن از تلاشهای رژیم برای تفرقهافکنی، همه را در وضعیت بدتری قرار داده است.
او میگوید: «چرخه مداوم خشونتی وجود دارد که آمریکا برای توقف آن اقدامی نمیکند، زیرا رژیم صهیونیستی به هر قیمت مانع تشکیل دولت فلسطینی و اتحاد فلسطینیها میشود».
این حمایتها، بهویژه در قالب چشمپوشی از اقدامات رژیم در تسلیح گروههای تبهکار، به چرخهای از خشونت و بیثباتی دامن زده که بیش از همه به مردم بیدفاع غزه آسیب میرساند.
کیسی به دلیل ناامیدی از همسویی دولت بایدن با طرح رژیم برای دولت قبیلهای در غزه، از وزارت خارجه استعفا داد.
او میگوید: «ما فقط دستورات رژیم را اجرا میکردیم بدون این که به منافع آمریکا، فلسطینیها یا حتی خود اسرائیلیها فکر کنیم».
مقاومتی در برابر توطئه: حماس و اتحاد فلسطینی
در این میان، حماس و دیگر گروههای مقاومت فلسطینی، که در تلاش برای حفظ نظم و دفاع از حقوق مردم غزه هستند، با چالشهای بزرگی روبهرو شدهاند.
اما این گروهها همچنان از حمایت مردمی برخوردارند، زیرا مردم غزه از هرجومرج و قانونشکنی خسته شدهاند و خواستار بازگشت نظم و عدالتاند.
حماس، بهعنوان نیرویی که در برابر توطئههای رژیم صهیونیستی ایستادگی میکند، نهتنها با گروههای تبهکار مورد حمایت رژیم میجنگد، بلکه تلاش دارد تا اتحاد فلسطینیها را در برابر این استراتژی کثیف حفظ کند.
این مبارزه، داستانی از مقاومت و استقامت در برابر تلاشهای رژیم برای فروپاشی آرمان فلسطین است.