بی فریدون، «کوچه» تاریک است
فریدون مشیری _شاعر کوچه که به گفته دوستش علیرضا شجاعپور مهر و قهرش با همه عالم به اندازه بود_ در سوم آبان ۱۳۷۹ در تهران درگذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب، طاهره طهرانی: شهریار در مقدمهای که بر اولین کتاب او نوشته است، شعرش را اینطور را تحسین میکند: «در پیشرفت هنر و نمو قریحه شما نسبت به این مدت ناچیز حقاً مایه اعجاب و شگفتی است.» فریدون مشیری یکی از شاعران برجسته و محبوب معاصر ایران بود که شعرش میان سنت و نوگرایی پلی برقرار کرد و به زبان ساده و انسانی شهره شد.
فریدون مشیری در ۳۰ شهریور ۱۳۰۵ در تهران، در خانوادهای فرهنگی و ادبدوست به دنیا آمد.
پدرش ابراهیم مشیری افشار کارمند وزارت پست بود و مادرش خورشید (اعظمالسلطنه) از خانوادهای اهل شعر و ادب بود.
دوران کودکی را میان تهران و مشهد گذراند و تحصیلات دبیرستانش را در دارالفنون و ادیب انجام داد. در ۱۸ سالگی وارد وزارت پست و تلگراف شد و تا سال ۱۳۵۸ در آنجا مشغول به کار بود.
در کنار کار اداری، فعالیت مطبوعاتی را نیز با روزنامهنگاری آغاز کرد.
او با سیمین سرلتی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو فرزند به نامهای بهار و بابک بود که در اشعارش نیز از این دو نام برده است.
مسیر شعری
مشیری از نوجوانی به شعر علاقهمند بود و نخستین دفتر شاعری خود را در نوجوانی فراهم کرد.
او از پانزدهسالگی شعر میسرود و نخستین مجموعهاش با نام «تشنه توفان» در ۱۳۳۴ با مقدمه محمدحسین شهریار منتشر شد.
مشیری در شعر، هم با قالبهای کلاسیک مانند غزل و مثنوی آشنا بود و هم به اصول شعر نو گرایش داشت، اما راه میانهای را بین آن دو برگزید.
بدینگونه که وزن و قافیه را نگاه داشت اما از آزادی در طول مصراعها و مضمونهای نو بهره گرفت.
او در دهه ۱۳۵۰ به عضویت شورای موسیقی و شعر رادیو ایران درآمد و در کنار هوشنگ ابتهاج و سیمین بهبهانی و عماد خراسانی در غنیسازی برنامه «گلهای تازه» نقش داشت.
مشهورترین اثر او شعر «کوچه» است که در سال ۱۳۳۹ منتشر شد و یکی از عاشقانهترین شعرهای نو فارسی بهشمار میآید.
از آثار دیگرش میتوان به دفترهای زیر اشاره کرد: «تشنه توفان»، «گناه دریا»، «ابر و کوچه»، «از دیار آشتی»، «آه باران»، «لحظهها و احساس»، «آواز آن پرنده غمگین»، «تا صبح تابناک اهورایی»، «با پنج سخن سرا» و...
طبع روان و زبان روانسرا
میتوان مشیری را بعد از سعدی و ایرج میرزا سومین روانسرای شعر پارسی قلمداد کرد.
شعر مشیری سرشار از احساسات انسانی، مهربانی، عشق و وطندوستی است.
او در شعر معاصر ایران جایگاهی یگانه دارد، زیرا توانست با ایجاد پیوندی میان زبان نوگرای نیمایی و احساس کلاسیک ایرانی، مسیر تازهای برای بیان احساسی و انسانی در شعر بگشاید.
مشیری در میانه قرن بیستم زمانی ظهور کرد که شعر فارسی میان دو اردوگاه سنتگرایی و افراط در نوپردازی در نوسان بود.
او با انتخاب راهی میانه، زبانی ساده و موزون پدید آورد که از موسیقی شعر کلاسیک بهره میبرد ولی از بند قافیه و وزن سختگیرانه فاصله داشت.
او با اشعاری چون «کوچه» و «گناه دریا»، پدیدهای تازه را رقم زد: شعری تغزلی، مردمی و اجتماعی که هم بیانگر احساسات عاشقانه بود و هم حامل دغدغههای نوعدوستی، وطندوستی و عدالت.
به گفته منتقدان، شعر مشیری «صدای دل مردم کوچه و بازار» بود؛ زیرا در آن هم لطافت زبان حافظ و هم سادگی گفتار روزمره به گونهای متعادل گرد آمده است.
ویژگی سبک و اندیشه او
سبک مشیری با سه شاخصه مشخص میشود: زبان شاعرانهی ساده و مؤدب، غنای موسیقیایی درونی و حضور پررنگ استعارهها و نمادهای اساطیری.
درونمایهی اشعار او بازتابی از رمانتیسم ایرانی است؛ احساس عمیق نسبت به طبیعت، عشق، مرگ، و انتقاد از تمدن ماشینی از مضامین مکرر در آثار اوست.
مشیری با حضورش در نشریاتی چون «سپید و سیاه» و «روشنفکر» فرصت بروز به نسل تازهای از شاعران از جمله فروغ فرخزاد و دیگر شاعران نوگرا داد.
در عین حال، سادگی و موسیقی شعرش الگویی شد برای جریان شعر نیمایی تغزلی پس از دهه ۱۳۴۰، که در آثار شاعرانی مانند نادر نادرپور، حسین منزوی و هوشنگ ابتهاج ردپای آن دیده میشود.او به گونهای راه را برای ظهور شعرهای احساسی نوین با زبانی مردمی هموار کرد؛ شعری که ضمن حفظ وقار کلاسیک، به زندگی روزمره، عشق انسانی و دغدغههای اجتماعی نزدیک است.
شعر فریدون مشیری را میتوان نماد «شعر مهر و آشتی» در ایران معاصر دانست؛ شاعری که انسان، عشق، صلح و مهربانی محور اصلی اندیشهاش بود و این نگاه در نسلهای بعدی از شعر فارسی همچنان تداوم دارد.
بی فریدون کوچه تاریک است
فریدون مشیری _شاعر کوچه که به گفته دوستش علیرضا شجاعپور مهر و قهرش با همه عالم به اندازه بود_ در سوم آبان ۱۳۷۹ در تهران درگذشت و پیکرش در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
شعر او همچنان از پرخوانندهترین و محبوبترین نمونههای ادب معاصر فارسی است.