یک سوال ۴۳ میلیارد دلاری: با فروش برادران وارنر هالیوود به کجا میرود؟
استودیوهایی که هالیوود را ساختهاند، یکی پس از دیگری، در حال سقوط هستند و یا چنان در هم ادغام میشوند که هویتشان در این فرآیند گم میشود.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از ورایتی، با انتشار احتمال فروش کمپانی برادران وارنر، زنگ خطر برای داستان سرایی در هالیوود به صدا درآمده است.
پیتر دبروژ منتقد معتبر در این باره یادداشتی نوشته و مروری به مسیر پیش روی سینمای مولف داشته است.
وی نوشته است:
«ابتدا آمازون، امجیام (مترو گلدوین مایر) را بلعید و استودیویی که زمانی به خود میبالید بیشترین ستارههای جهان را دارد، در دل شرکتی که کتابفروشیها را نابود کرد، آب شد.
سپس ادغام دیزنی-فاکس اتفاق افتاد که بر اثر آن یکی از پرکارترین استودیوهای صنعت فیلم و سینما که همه چیز از «جنگ ستارگان» گرفته تا «آوای موسیقی» را به ما بخشیده بود، به یک اتاق اضافی در خانه موشها بدل شد.
حالا انگار نوبت مورد بعدی است: کمپانی برادران وارنر که لوگوی سپر شکل آن هم نمیتواند مانع خرید این موسسه ۱۰۲ ساله هالیوود، چه توسط دیوید الیسونِ پولدار (که تازه پارامونت را خریده) و چه توسط یک خریدار حتی بزرگتر از او شود.
آنچه از دست میرود
اگر کسی برادران وارنر را بخرد، چه چیزی از دست خواهد رفت؟
هرچند همه چیز بستگی به این دارد که چه کسی این معامله را انجام دهد، اما در هر حال حتی احتمال خرید این کمپانی، نشان میدهد حتی موقعیت قابل اعتمادترین قصهگوهای هالیوود، چقدر متزلزل است.
در حالی این را مینویسم که در هواپیمایی نشستهام که صفحه نمایش تعبیه شده در صندلی جلوی من، زیر لوگوهای دیزنی پلاس، اچبیاو مکس و پارامونت پلاس، «بهترین محتوای استریم» را به رخ میکشد.
اگر الیسون به آرزویش برسد، آیا این به معنای آن است که ۲ سرویس استریم آخر یک جا جمع میشوند؟
مثل «اچبیاو پارامکس»؟
در این معادله، هولو چه کسی خواهد بود و آیا مثل فاکس، ساخت فیلمهای درجه ۲ به پایان عمر خود میرسد؟
این اولین باری نیست که استودیوی سازنده «کازابلانکا»، «بانی و کلاید»، «رفقای خوب»، «نابخشوده» و «درخشش»، دست به دست میشود.
این استودیو یک بار سال ۱۹۶۹ خریداری شد و بلافاصله میلیونها دلار از پروژهها و داراییهای «مشکلدار» آن از بین رفت.
بعد این شرکت در ادغام با تایم وارنر رشد کرد و سپس با خرید بخش عمدهای از تولیدات امجیام (از جمله «بر باد رفته» و «جادوگر شهر اُز») در سال ۱۹۹۶، بخش عمدهای از مجموعه «ترنر برادکستینگ» را به دست آورد.
و همچنین ادغام AOL به این مجموعه در سال ۲۰۰۱ رخ داد.
من اوایل دهه ۲۰۰۰ برای AOL کار میکردم و ناگهان فعالیت با استودیویی که تعهدش به مجموعه «هری پاتر» و «ارباب حلقهها» ساخت فرنچایز را متحول کرد، چیزی باورنشدنی بود.
در بخش دیگر این کمپانی، اچبیاو با ساخت سریالهایی چون «سوپرانوها» تلویزیون را متحول میکرد.
حالا حدود یک ربع قرن از آن زمان گذشته و به باور من، برادران وارنر استودیویی است که حاضر است بزرگترین ریسکها را بکند تا کارگردانهای مولف کار کنند.
کدام کمپانی دیگری حاضر بود روی فیلم حماسی خونآشامی «گناهکاران» رایان کوگلر که سراسر سیاه و سفید و قرمز است، قمار کند؟
یا حدود ۱۳۰ میلیون دلار برای پل توماس اندرسون خرج کند تا از رمانی از توماس پینچون اقتباس کند؟
یا کدام استودیو به دیدگاه گرتا گرویگ فیلمساز مستقل برای ساخت «باربی» اعتماد میکرد؟
این وارنر بود که به کلینت ایستوود جایی داد تا کلاهش را آویزان کند (حتی اگر با آخرین فیلمش، «عضو هیئت منصفه شماره ۲»، اشتباه کرده باشند).
این استودیو منابع مورد نیاز کریستوفر نولان را برای ساخت فیلمهای عظیم و پیچیدهای مانند «تلقین» و «بینستارهای» در میان فیلمهای «بتمن» ارائه کرد (اما در نهایت وقتی زمان ساخت بهترین فیلم دوران حرفهایاش «اوپنهایمر» رسید، او را به یونیورسال واگذار کرد).
این استودیو تغییرات بزرگی در قهرمانان دیسی ایجاد کرده که به فیلم «سوپرمن: فیلم» در سال ۱۹۷۸ برمیگردد و با خلق شخصیتهایی چون انیمیشن «لونی تونز»، خنده بیشتری در مقایسه با یک میلیون مینیون (یونیورسال) برانگیخته است.
مدتی نگران بودم که نکند استودیو «میکی ۱۷» بونگ جون هو را به طور مستقیم به پخش آنلاین بفرستد.
این راهحلی است که گاهی اوقات، پس از کرونا که عادت سینما رفتن مخاطبان را مختل کرد، منطقی به نظر میرسد.
به یاد دارید که وارنر درباره «تلماسه» این کار را کرد، اما پارامونت برای «تاپ گان: ماوریک» یک سال اضافی صبر کرد.
وارنر فیلمها را برای بزرگترین پردههای نمایش ممکن میسازد، اما این مدل تجاری با هزینه هنگفتی همراه است و به نظر میرسد به ویژه در زمانی که هیچکس نمیتواند پیشبینی کند مخاطبان چگونه رفتار خواهند کرد، آسیبپذیر باشد.
این استودیو سال خوبی را پشت سر گذاشته، چه با فیلمهای موفقی مانند «سلاحها» و «گناهکاران» که نتیجه ضعیف «یک نبرد پس از دیگری» را جبران میکند.
اگر قرار باشد این استودیو اسکار را ببرد، این فیلم اولین شانس آن پس از «آرگو» خواهد بود و با این حال، فیلمهای وارنر تقریباً هر سال نامزد اسکار هستند، زیرا استودیو به کیفیت اهمیت میدهد.
حالا آیا این تعهد به فیلمسازان ادامه خواهد یافت؟
فراموش نکنیم هر بار که یک استودیو دست به دست میشود، فرهنگ خلاقیت تغییر میکند.
در نیم دهه اخیر، کمپانی برادران وارنر بیش از دنبالههایش، برای کارگردانهای مولف ارزش قائل شده و در این زمینه یگانه ظاهر شده است.
اجازه دادن به واچوفسکیها برای ساخت «رستاخیزهای ماتریکس» به شیوه مورد نظر خودشان، یا «جوکر: جنون دو نفره» که در آن استودیو به تاد فیلیپس اجازه داد تا طرفداران فیلم اصلی را تحریک کند و حتی «باربی»، نمونههایی از این دست هستند.
در هر حال با فروش این استودیو ممکن است هویت آن به نحوی غافلگیرکننده واژگون شود.
سالها تصور این بود که وارنر دیسکاوری برای شکست خوردن خیلی بزرگ باشد و در برابر شاید تجزیه و فروش آن ممکن است تنها راه زنده نگه داشتن آن باشد.
این یک سوال ۴۳ میلیارد دلاری است!»