خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

چهارشنبه، 30 مهر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

کاپیتالیسم آلوده

مشرق | فرهنگی و هنری | چهارشنبه، 30 مهر 1404 - 18:46
شرحی واقعی از آمریکای قرن بیستم در سلاخ‌خانه شیکاگو نوشته آپتون سینکلر.
سينكلر،شيكاگو،رمان،كارگران،عنوان،گوشت،آمريكايي،كتاب،اجتماعي، ...

به گزارش مشرق، در آغاز قرن بیستم، زمانی که آمریکا تصویری نوظهور و اتوپیایی از صنعتی‌شدن ارائه کرد، رمانی منتشر شد که پرده زرین رویای آمریکایی را کنار زد و چهره تیره کاپیتالیسم را آشکار کرد.
«سلاخ‌خانه شیکاگو» با نام اصلی «The Jungle - جنگل»، اثر شاخص آپتون سینکلر / Upton Sinclair، نه فقط روایتی ادبی از رنج کارگران، بلکه سندی از زوال اخلاقی نظامی به شمار می‌آید که سودآوری‌اش را بر اساس استثمار مهاجران تعریف کرده بود.
رمان «سلاخ‌خانه شیکاگو» یکی از تکان‌دهنده‌ترین افشاگری‌های تاریخ ادبیات جهان است که با وجود گذر ‌صدونوزده‌ سال از چاپ اول آن در سال ۱۹۰۶، همچنان حضوری زنده بر وجدان جهانی دارد.
انتشارات رایبد، ترجمه یوسف کارگر از این کتاب را به تازگی منتشر کرده؛ البته ترجمه‌ دیگری هم با عنوان «جنگل» در دهه پنجاه شمسی منتشر شده بود که از آن جز نسخه‌های قدیمی و دست‌دوم در دست نیست.
کارگر در ترجمه‌اش به جای «جنگل»، عنوان «سلاخ‌خانه شیکاگو» را انتخاب کرده است؛ تغییری که شاید تلاشی برای جلب توجه ‌هرچه بیشتر مخاطبان به وقایع آن باشد.
سلاخ‌خانه شیکاگو، محلی است که آن را می‌توان سمبل سوءمکانیزم‌های بی‌رحمانه‌ای دانست که انسان را صرفاً ابزاری برای سودآوری می‌بینند و نه شهروندانی دارای حقوق انسانی.
سینکلر در این رمان بر رابطه میان سرمایه‌دارانی که از تن و روح کارگران ثروت می‌اندوزند و کارگران گرفتار در باتلاق فقر و بیماری متمرکز شده است.
جست‌وجو در پناه‌گاه‌های بی‌دروپیکر
آپتون سینکلر پیش از آنکه نویسنده‌ای پرآوازه شود، به روزنامه‌نگاری تحقیقی اشتغال داشت.
راه‌یابی‌اش به سلاخ‌خانه شیکاگو در نتیجه مأموریت مخفیانه‌ای بود که هفته‌نامه سوسیالیستی چپ «The Appeal to Reason» در سال‌های جوانی‌اش به او محول کرد.
او برای بررسی شرایط کار در کارخانه‌های عظیم بسته‌بندی گوشت در شیکاگو روانه محله‌ بدنام «پکینگ‌تاون» شد، جایی که دود کارخانه‌ها آسمان را می‌بلعید و بوی تعفن خون و چربی از کیلومترها دورتر تنفس را دشوار می‌کرد؛ تجربه‌ای که این‌چنین در کتاب آمده: «قبل از رسیدن به شهر، آنها متوجه تغییر گیج‌کننده محیط شدند.
گویی منظره مدام تاریک می‌شد و سبزی چمن‌های روی زمین کم‌رنگ می‌شد.
هر دقیقه، با سرعت تراموا، رنگ‌ها تیره‌تر می‌شدند، مزرعه‌ها خشک و زرد شده بودند و مناظر وحشتناک و لخت بودند.
همراه با غلظت دود، متوجه شرایط دیگری شدند: بویی عجیب و تند!
آنها مطمئن نبودند که این بویی ناخوشایند است؛ بعضی شاید بیشتر به نظرشان تهوع‌آور بود، ولی چون حس بویایی‌ آنها محدود بود، برای‌شان عجیب به نظر می‌رسید.»
سینکلر ماه‌ها میان کارگران و خانواده‌های‌شان و در پناه‌گاه‌های بی‌در و پیکر مهاجران‌اروپای شرقی اقامت کرد، از سفره آنان نان خشک خورد و پای سخنان‌شان نشست.
این نفوذ و زندگی در میان مردم، عنصری کلیدی در موفقیت رمان بود؛ چرا که فقط به شنیده‌ها اکتفا نکرد و به عمق بحران قدم گذاشت.
او به‌طور مستقیم درگیر فجایعی شد که به سرعت از قالب گزارش خبری خارج شد و به شکل یادداشت‌هایی خام برای نوشتن رمانی درآمد؛ رمانی که ساختار ادبی و سیاسی جامعه آمریکا را زیرورو کرد.
از میان آن یادداشت‌های میدانی، داستان خانواده‌ای لیتوانیایی‌زاده شد؛ خانواده‌ای که به امید دست‌یابی به‌سعادت آمریکایی به شیکاگو می‌روند و بین چرخ‌دنده‌های سرد کارخانه‌ها له می‌شوند.
سینکلر، در خلق یورگیس رودکاس (شخصیت اصلی رمان)، چهره‌ای عمومی از انسان مدرن ساخت؛ مهاجری شریف که در تلاش برای پیشرفت، قربانی ساختار ماشینی نظام سرمایه‌داری می‌شود.
یورگیس، در آغاز سرشار از انرژی و در آرزوی مالکیت یک مزرعه، به‌تدریج درگیر فقر، اعتیاد و بیکاری می‌شود.
این ‌افول، یک سقوط فردی نیست، بلکه یک تراژدی سیستمی است.
او استعاره‌ای از هر کارگری‌ است که در نظام رقابت بیرحمانه، انسانیتش سلاخی می‌شود: «یورگیس ایستاده بود و از شدت هیجان می‌لرزید، دست‌هایش را گره کرده بود و بازوهایش را بالا گرفته بود و روحش از نفرت و مبارزه‌طلبی می‌سوخت.
هزاران نفرین بر آنها و قانون‌شان!
عدالت آنها یک دروغ بود، دروغی شنیع، وحشیانه و چیزی بیش از حد سیاه و منفور برای هر دنیایی بجز دنیای کابوس‌ها.»
جزئیات حسی تکان‌دهنده اما واقعی
سینکلر از تکنیک‌های ادبی هم برای تقویت پیام خود استفاده می‌کند.
او به جای روایتی صرفاً تاریخی، با استفاده از جزئیات حسی گاه اغراق‌آمیز اما مبتنی بر واقعیت، خواننده را به همذات‌پنداری وادار می‌کند، او با تأکید بر رنجی که شخصیت‌های این داستان متحمل می‌شوند، تنها به دنبال ایجاد دافعه نسبت به تولید کنندگان گوشت نیست، بلکه خواهان افشاگری در این رابطه است که سرمایه‌داری، کارگران را به عنوان ماده اولیه تولیدات خود می‌بینند: «وقتی انتخاب نشد چاره‌ای جز بازگشت به خانه نداشت.
برای یورگیس عجیب و دردناک بود که معنی همه اینها را می‌فهمید.
در آغاز سرحال و قوی بود و روز اول کار پیدا کرده بود؛ ولی حالا دست‌دوم و به اصطلاح کالای معیوب بود و او را نمی‌خواستند.
آنها به بیشترین مقدار از او کار کشیده بودند و با سرعت‌بخشی و بی‌دقتی خود، او را فرسوده کرده و حالا دور انداخته بودند!»
ساختار روایی «سلاخ‌خانه شیکاگو» به ظاهر خطی است؛ با حرکت از امید به سقوط، از عشق به انزجار.
اما زیر این روایت ساده، شبکه‌ای از پیام‌ها و معانی پنهان است.
سینکلر رمانی نوشته که بافتی میان داستان و گزارش دارد؛ چیزی میان رئالیسم مستند و بیانیه سیاسی که در صفحات پایانی به اوج می‌رسد.
او نثری تصویری و سینمایی دارد، آنچنان که در تمامی صفحات کتاب می‌توان صدای ساتور، بوی بخار خون و ناله حیوانات را احساس کرد.
اما مهم‌تر از القای اینها، حس بی‌اعتباری آرزوست؛ احساسی که یورگیس در هر فصل با گوشت و پوستش آن لمس و به مخاطب هم منتقل می‌کند.
رمان بیش از هر چیز بر محور دو تضاد شکل می‌گیرد: آرزوی شخصی در برابر نظام جمعی، و اخلاق انسانی در برابر منطق سرمایه.
روایت از زندگی خانوادگی کارگر آغاز می‌شود و رفته رفته به‌معنای عام‌تری از ظلم می‌رسد.
سینکلر در کنار تیزبینی اجتماعی، مهارت ادبی خوبی دارد؛ او از جزئیات محیط کار برای خلق تمثیل اخلاقی بهره می‌گیرد.
خون و چربی در کارخانه، تنها نشانه خشونت نیستند؛ بلکه استعاره‌ای از اخلاق فاسد سرمایه‌داری‌اند که از انسان نیز محصول می‌سازد.
زبان اثر لحنی مستندوار دارد.
گفت‌وگوها کوتاه و سیاه وسفیدند؛ درست همانند سطح زندگی تنزل‌یافته و مکانیکی کارگران مهاجر.
از نظر زبانی، سینکلر اغلب از زبانی ساده و عاری از تکلف بهره می‌برد تا هر خواننده‌ای، با هر سطحی از سواد بتواند با شخصیت‌های رمان همراه شود.
هرچند که سادگی زبان، نقطه مقابل توصیف‌هایی هستند که مخاطب را غرق خود می‌کنند.
از انتشار رمان سینکلر تا اصلاح قانون
در بخش‌های پایانی، رمان از سطح توصیف واقعیت عبور می‌کند و به بیانیه‌ای سیاسی- اجتماعی بدل می‌شود.
یورگیس که دیگر از همه چیز تهی شده، به جنبشی سوسیالیستی می‌پیوندد.
این گذر فرد به جمع را می‌توان بازتابی از تفکری دانست که سینکلر به آن معتقد بود.
او در قالب بیان حقیقتی تلخ و سرد توانست به ادبیات کارگری آمریکا چهره‌ای حماسی ببخشد و نوشته‌اش را از بازتاب صرف وقایع به ابزاری برای عملگرایی اجتماعی تبدیل کند.
تأثیر«سلاخ خانه شیکاگو» فراتر از مرزهای ادبیات رفت.
پس از انتشار اثر، موجی از خشم عمومی در آمریکا به پا شد.
مردم با خواندن توصیف‌های سینکلر از گوشت‌های آلوده، موش‌های آسیاب شده و بی‌اخلاقی مدیران کارخانه، به سلامت و کیفیت مواد غذایی شک کردند: «گوشت‌هایی بودند که روی زمین، در کثافت و روی خاک اره می‌افتادند، جایی که کارگرها راه رفته و میلیاردها میکروب سل را تف کرده بودند؛ در انبارها گوشت‌ها در توده‌های بزرگ ذخیره می‌شدند، در حالی که آب از سقف‌های نشتی روی آن می‌چکید و هزاران موش روی آن با هم مسابقه می‌دادند.
این انبارها تاریک‌تر از این بودند که بتوان چیزی را خوب دید، اما اگر کارگری دستش را روی این انبوه گوشت‌ها می‌کشید، مشت مشت فضله خشک شده موش‌ها روی زمین می‌ریخت.
این موش‌ها مزاحم بودند و شرکت‌ها برایشان نان سمی می‌گذاشتند؛ موش‌ها می‌مردند و بعد آنها را همراه نان و گوشت با هم به داخل قیف‌ها می‌ریختند و...»
با خواندن چنین سطرهایی، صدای نگرانی مردم به کاخ سفید رسید و تئودور روزولت، رئیس‌جمهوری وقت آمریکا، وادار به پیگیری شد؛ در نتیجه دستور روزولت، گروهی را مأمور تحقیق در کارخانه‌های گوشت شیکاگو کرد، تحقیقاتی که مهر تأییدی بر هر آن ‌چیزی زد که سینکلر توصیف کرده بود.
این تحقیقات سبب ایجاد سازمانی شدند که بعدها با عنوان Food and Drug Administration یا همان FDA (سازمان غذا و دارو) شهرت یافت.
به‌این ترتیب رمان سینکلر نه فقط وجدان اخلاقی که سیاست ایالات متحده را نیز تغییرداد.
شاید اغراق‌آمیز به نظر برسد اما کمتر نویسنده‌ای در کوتاه مدت قادر به چنین شکلی از اثرگذاری بوده است؛ نویسنده‌ای که با نوشته‌اش اساس فاسد صنعتی چند میلیارد دلاری را وادار به اصلاح کرد.
مؤثر در مطالعات کار و مهاجرت
با وجود خدمت بزرگ این رمان برای بهبود قوانین بهداشتی ولی این همه چیزی نبود که سینکلر خواهانش بود، واکنش‌هایی که انتشار رمانش به ارمغان آوردن برای این نویسنده آمریکایی کافی نبودند.
او خواستار آن بود که صدای فریاد فقر و بی‌عدالتی را به شیفتگان رویای آمریکایی برساند، اما مردم بیش از استثمار انسان به آلودگی گوشت‌ها واکنش نشان دادند.
با این حال او در مقام نویسنده‌ای متعهد، نه فقط با خلق آثاری برخاسته از تجربیات زیسته‌اش بلکه با حضور اجتماعی‌اش نیز اثر ماندگار بر جهان گذاشت.
چند ماه پس از انتشار رمان سلاخ‌خانه شیکاگو، در گردهمایی‌های کارگران سخنرانی می‌کرد و از اصلاح قوانین کار سخن می‌گفت که این را می‌توان وجه تمایز سینکلر با بسیاری از نویسندگان دانست.
افزون بر جنبه‌های سیاسی و اجتماعی، تأثیر فرهنگی رمان نیز گسترده بود.
در سال ۱۹۱۴ اولین اقتباس سینمایی از اثر ساخته شد و در دهه‌های بعد نسخه‌های تلویزیونی و تئاتری متعددی از آن تولید شد.
دانشگاه‌ها و نظریه‌پردازان علوم اجتماعی از آن به عنوان متنی مؤثر در مطالعات کار و مهاجرت یاد کردند.
بی‌دلیل نیست که بسیاری، «سلاخ خانه شیکاگو» را همسنگ با «کلبه عمو تام» در جنبش ضد برده‌داری می‌دانند، اثری که یک ملت را از خواب بیدار کرد؛ جک لندن به این رمان لقب «کلبه عمو تام بردگی روزمزد» را داد.
سینکلر نشان داد ادبیات قادر است در شکل‌گیری آگاهی جمعی از هر ابزاری مؤثرتر عمل کند.
در این اثر، سلاخ‌خانه شیکاگو نه فقط محل وقوع داستان، بلکه استعاره‌ای از نظام صنعتی است که درآن انسان‌ها همانقدر قربانی‌اند که حیوانات.
دستگاه بسته‌بندی، خط تولید و تیغ‌های برنده، تمثیلی از جهان مدرن‌اند که در آن سود، جایگزین وجدان شده است.
از این جهت، سینکلر را می‌توان پیش‌قراول نویسندگانی چون جان اشتاین‌بک دانست که بعدها در آثار ماندگاری چون «خوشه‌های خشم» از درد کارگران و فروپاشی رویای آمریکایی نوشت.
سلاخ‌خانه شیکاگو یک یادآوری دائمی دارد که به جغرافیا و دوره خاصی محدود نمی‌شود، یادآوری اینکه پیشرفت بدون عدالت، تنها یک پوشش زیبا روی یک زوال اخلاقی عمیق است.
با وجود آنکه از سینکلر بیش از صد عنوان کتاب و ده‌ها مقاله به جای مانده‌، اما او نتوانست اثری به قدرت «سلاخ‌خانه شیکاگو» خلق کند، خودش نیز در این باره گفته بود: «اگر قرار باشد جهانیان من را به یاد بسپارند، همان یک کتاب [سلاخ‌خانه شیکاگو] کافی است.»
سلاخ‌خانه شیکاگو
نویسنده: آپتون سینکلر
مترجم: یوسف کارگر
انتشارات: رایبد
تعداد صفحات: ۳۹۲ صفحه
قیمت: ۳۹۰۰۰۰ تومان