خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

چهارشنبه، 30 مهر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

سفری به هزارتوی ذهن با کتاب «حلقه‌ مفرغ»

مهر | فرهنگی و هنری | چهارشنبه، 30 مهر 1404 - 10:30
کتاب «حلقه‌ مفرغ» (The Bronze Ring)، اثر رونالد دیوید لینگ، کاوشی انتزاعی و فلسفی در باب ساختار ذهن و پیچیدگی‌های روابط انسانی است که یوسف نجفی جابلو ترجمه آن را برعهده داشته است.
كتاب،مفرغ،راهي،ذهن،لينگ،هزارتوي،دوستت،سفري،نمايشنامه

به گزارش خبرنگار مهر،‌ به تازگی، نشر طاق اقدام به انتشار کتاب «حلقه‌ مفرغ» (The Bronze Ring)، اثر رونالد دیوید لینگ، روان‌پزشک و متفکر برجسته‌ اسکاتلندی، با ترجمه‌ یوسف نجفی جابلو کرده است.
سفری به هزارتوی ذهن
این اثر نه فقط یک نمایشنامه، بلکه کاوشی انتزاعی و فلسفی در باب ساختار ذهن و پیچیدگی‌های روابط انسانی است که در مرز میان ادبیات، روانکاوی و فلسفه قدم برمی‌دارد.
لینگ که به دلیل رویکردهای انقلابی‌اش در روان‌پزشکی و نقد تند به نظام‌های رایج درمانی شهرت دارد، در «حلقه‌ مفرغ» قالب ناداستان و نمایشنامه را در هم آمیخته تا به کاوش در لایه‌های پنهان روان انسان و روابط میان‌فردی بپردازد.
کتاب با ساختاری غیرخطی، مجموعه‌ای از مونولوگ‌ها و دیالوگ‌های موجز و تکرارشونده است که هر قطعه‌اش، بخشی از درگیری‌های ذهنی و عاطفی نویسنده را نمایندگی می‌کند.
«حلقه‌ مفرغ» اثری است که به تحلیل اختلالات روانی نمی‌پردازد، بلکه با نگاهی شاعرانه و فلسفی، سازوکارهای پنهان خودآگاهی و ناخودآگاهی را به چالش می‌کشد.
این کتاب مخاطب را به سفری در هزارتوی ذهن و تعاملات انسانی دعوت می‌کند و بن‌بست‌های ارتباطی را با بیانی دراماتیک به تصویر می‌کشد.
در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
«اگر بگویم که تو را می‌فهمم.
می‌گویی که هرگز مرا نفهمیده‌ای.
اگر بگویم که تو را نمی‌فهمم.
می‌گویی که هیچ تلاشی برای درک تو نکرده‌ام.
اگر از تو بپرسم چه می‌خواهی، می‌گویی که اگر واقعاً مرا می‌شناختی؛ خود باید می‌دانستی.
اگر چیزی را که گمان می‌کنم می‌خواهی، به تو بدهم، می‌گویی که آنچه داده‌ام هیچ ربطی به خواسته‌ی تو ندارد.
اگر تو را آزاد بگذارم می‌گویی که برایم مهم نیستی.
اگر بخواهم کنارت بمانم؛ می‌گویی که آزارت می‌دهم.
پس چگونه می‌توانم دوستت داشته باشم؟
و چگونه می‌توانم بی آنکه به بی‌تفاوتی متهم شوم دوستت نداشته باشم؟
و این گونه.
نه راهی برای نزدیک شدن هست.
نه راهی برای فاصله گرفتن.
نه راهی برای درک نشدن.»