فرجام صلح به سبک ترامپ
به گزارش مشرق، کانال تلگرامی یک حرف از هزاران در مطلبی نوشت:
«امروز نهتنها جنگ به پایان رسیده، بلکه طلوع تاریخی خاورمیانه جدید رسیده است.» این جمله پرطمطراق دونالد ترامپ در کنست اسرائیل در روزی که صلح خود را جشن میگرفت، بیش از آنکه نشانگر راهبرد رئالیستی «صلح از طریق قدرت» باشد، نشاندهنده ایدهآلیسم ویلسونی نهفته در درونش است.
رئیسجمهور آمریکا با ذهن سادهسازش به جهان مینگرد و زمانی که خود را برترین رئیسجمهوری تاریخ ایالاتمتحده میداند، با همین فرمول تمام بحرانهای جهانی و خاورمیانه را هم حل شده میبیند.
مراسم جشن صلح ۲۰۲۵ در شرمالشیخ با نمایش عجیب ترامپ و تحقیر حاضرین توسط معاملهگر نیویورکی، قرار است به یک توافق پایدار و معماری یک منطقه نوین منتج شود.
اما چگونه؟
آخرینبار ترامپ در دور اول حضور در کاخ سفید، قرار بود با «معامله قرن» تاریخساز شود و خاورمیانهای جدید رقم بزند اما امروز، کسی به سختی چنین عنوانی را به خاطر میآورد؛ پیمانی که با میدانداری «جرد کوشنر» تهیه شد و جالب اینکه در مفاد طرح ۲۰ مادهای ترامپ بهعنوان پایهای برای توافق آتشبس غزه و موسوم به صلح ۲۰۲۵، دوباره پای کوشنر درمیان است.
برای منتقدانی که به تاریخ خاورمیانه آشنا هستند، شاید همین دلیل آشکاری برای تکرار سرنوشت «معامله قرن» باشد.
توافق با فرمول ترامپ، واقعیات موجود را نادیده میگیرد و در حقیقت به «ریشههای بحران» نمیپردازد.
دونالد ترامپ به وضوح نه یک میانجی صلحساز، بلکه شیفته طرفی است که اساساً ریشه یک بحران تاریخی در خاورمیانه است؛ کسی که به شناسایی بلندیهای جولان اشغالی برای اسرائیل و انتقال سفارت واشنگتن به بیتالمقدس افتخار میکند و در کمپین انتخاباتی ۲۰۲۴ خود «میریام ادلسون» صهیونیست به او ده ها میلیون دلار میبخشد تا از اشغال و یهودیسازی کرانه باختری حمایت کند.
در همین طرح کنونی، دونالد ترامپ اداره غزه را به شکل استعماری تحت یک کمیته بینالمللی برگردانده است.
در فضای بینالمللی همواره یک طنز سیاسی مطرح است که میگوید، راهحل دو دولتی هیچگاه به نتیجه نمیرسد چون ایران و اسرائیل مخالف آن هستند.
در شرمالشیخ اما ایران و اسرائیل غایب بودند و این یک شوخی نبود.
نه فقط تهران و تلآویو که روسیه و چین هم بهعنوان دو قدرت بسیار مهم جهانی که نقش عمدهای در نظمسازی منطقه دارند، حضور نداشتند.
برای واقعگرایان، گردهمایی مجلل شرمالشیخ شاید فقط یک دورهمی با چاشنی شوخیهای ترامپ به نظر برسد.
شاید از همه مهمتر، دیگر کوچکترین نشانهای در سرزمینهای اشغالی وجود ندارد که دال بر وجود امکان راهحل دو دولتی باشد.
ترامپ شاید آخرین رئیسجمهوری در آمریکاست که تلاش میکند برخی از دستاوردهای میدانی اسرائیل را به یک توافق پایدار سیاسی و دیپلماتیک تبدیل کند.
اسلاف او همگی در این سعی شکست خوردهاند.
زمانی که بیل کلینتون سال ۱۹۹۳ در کاخ سفید، پس از مذاکرات پرفشار اسلو، یاسر عرفات و سازمان آزادیبخش فلسطین را بهعنوان آخرین رگههای مقاومت فلسطین از پیش روی صهیونیستها کنار زد، تصور میشد که دیگر منازعه به پایان رسیده است.
اما بنیامین نتانیاهو آن روزها در قامت سیاستمدار حزب لیکود، رهبری کارزار ضدتوافق اسلو را به عهده گرفت؛ کارزاری که در نهایت به ترور اسحاق رابین، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، منجر شد.
امروز دوباره نتانیاهو در هنگامه پرهیاهوی صلح ۲۰۲۵ ترامپ بر سر کار است؛ کسی که خود را با صلح در انتهای خط میبیند و آتشبس ۶۰ روزه ژانویه گذشته را هم برنمیتابد.
وعده ترامپ در اینکه منطقه در حال تجربه «طلوع تاریخی یک خاورمیانه جدید» است، یادآور پیشبینیهای خوشبینانه دولت بوش حتی پس از حمله فاجعهبار به عراق در سال ۲۰۰۳ است.
از زمان آخرین کسانی که تصور میکردند به جنگها خاتمه دادند، بیش از یک قرن میگذرد؛ متفقین در معاهده پاریس نهتنها به جنگ پایان ندادند که ریشههای بزرگترین جنگ جهانی را پایهگذاری کردند؛ جایی که افسر انگلیسی تحت امر ژنرال آلنبی گفت: «بعد از جنگی که به همه جنگها پایان داد، در پاریس به صلحی دست یافتند که همه صلحها را بر باد داد.»
با این همه، توافق اخیر توجه جهان را به خاورمیانه در پساصلح ترامپ جلب کرده است؛ اینکه توافق شرم الشیخ منجر به ایجاد پایههای نظم جدید در منطقه خواهد شد یا پس از وقفهای کوتاه، آتش جنگ بار دیگر شعله خواهد کشید، با دو نگاه خوشبینانه و بدبینانه به تأثیر این توافق بر پویاییهای امنیتی-سیاسی خاورمیانه توسط کارشناسان مواجه شده است.
در گزارش پیشرو، ۱۰ دیدگاه تحلیلی از کارشناسان خاورمیانه و روابط بینالملل گردآوری شده است؛ ۵ دیدگاه که بر فرصتها و دستاوردهای توافق تأکید دارند و ۵ دیدگاه که چالشها و محدودیتهای آن را برجسته میکنند.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.