«ناپیدا» مصطفی حیدری؛بازآفرینی سکوت و زندگی قرنطینهای درجشنواره تهران
اصفهان- فیلم کوتاه «ناپیدا» به نویسندگی و کارگردانی مصطفی حیدری با فرم شاعرانه و ریتم مشاهدهگرانه، تجربه انسانی دوران کرونا را به جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران آورده است.

خبرگزاری مهر، گروه استانها- کوروش دیباج: در روزگاری که سینمای کوتاه ایران بیش از هر زمان دیگری در مسیر حرفهای شدن گام برمیدارد، حضور فیلمسازان جوان با نگاه اقتباسی و تجربی، نشانگر بلوغ تازهای در این عرصه است.
فیلم کوتاه «ناپیدا» به کارگردانی مصطفی حیدری و نویسندگی مشترک از اصفهان، نمونهای از همین رویکرد است؛ اثری که با الهام از داستان کوتاه «ماه روی آب» نوشته یاسوناری کاواباتا، نویسنده ژاپنی و برنده جایزه نوبل ادبیات، در قالبی شخصی و امروزی بازآفرینی شده است.
«ناپیدا» روایت سکوتها و ناگفتههایی است که در دل بحران کرونا سربرآوردند؛ تجربهای انسانی از انزوا، تأمل و مواجهه ناگزیر با دیگری.
حیدری در این فیلم با اتکا بر زبان تصویری آرام و مشاهدهگرانه، تلاش کرده تا از سطح یک اقتباس ادبی فراتر رود و به بیانی شاعرانه و جهانی از رابطه و تنهایی برسد.
به بهانه راهیابی این فیلم به چهلودومین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران، با مصطفی حیدری درباره روند ساخت، چالشهای اقتباس در سینمای کوتاه، فرم روایی و جایگاه فیلم کوتاه در مسیر حرفهای فیلمسازی به گفتوگو نشستیم؛ گفتوگویی که بازتاب نگاه یک فیلمساز جوان به پیوند میان ادبیات و سینماست.
مصطفی حیدری
آقای حیدری، پیش از ورود به جزئیات فیلم، لطفاً درباره خودتان و سابقه فعالیتتان در سینما بفرمایید.
فارغالتحصیل کارشناسی ارشد سینما و از سال ۷۹ در زمینه فیلمسازی و پژوهشهای سینمایی فعالیت دارم.
بخشی از دغدغه من همیشه پیوند میان ادبیات و سینما بوده؛ اینکه چگونه میتوان یک متن ادبی را از زاویهای تازه بازخوانی کرد و به زبان تصویر ترجمه نمود.
در همین مسیر، فیلم کوتاه «ناپیدا» شکل گرفت.
ایده اولیه «ناپیدا» از کجا شکل گرفت و چه شد که به داستانی از کاواباتا رسیدید؟
سالها پیش در نشستهای ادبی مرکز قلمستان با اساتید و دوستانم از جمله مجید قیصری، داستان «ماه روی آب» از کاواباتا را خواندیم.
فضای داستان، رابطه زن و مردی را روایت میکرد که مرد در اثر جراحت جنگی دچار ناتوانی شده و ارتباطش با جهان بیرون را از دست داده است.
اما او با آئینهها و کمک همسرش تلاش میکند این ارتباط را برقرار کند که با چالشهایی روبروست.
این انزوا و درونگرایی برای من بسیار تأثیرگذار بود.
در ذهنم جرقهای زده شد تا روزی این مضمون را به تصویر بکشم.
سالها گذشت تا اینکه در دوران کرونا، همان حس انزوا و فاصله از جهان دوباره به سراغم آمد.
این بار تصمیم گرفتم برداشت آزادی از آن داستان بسازم؛ برداشتی که نه ترجمه تصویری صرف، بلکه اقتباسی آزاد و امروزی از آن فضا باشد.
شما داستانی از دهههای گذشته را در بستری معاصر یعنی دوران کرونا بازآفرینی کردهاید.
چرا چنین انتخابی داشتید؟
دوران کرونا برای من یادآور همان تنهاییها و کشمکشهای درونی و حتی بیرونی بود که در داستان کاواباتا وجود داشت.
قرنطینه باعث شد آدمها ناچار شوند با خود و دیگری روبهرو شوند.
در فیلم، زن و شوهری در دوران کرونا درگیر پروژهای عکاسی هستند.
زن به دلیل عدم حضور مدل عکاسی و شرایط قرنطینه، باید جایگزین شود و حالا مرد از او میخواهد نقش مدل را بپذیرد.
این موقعیت ساده، به تدریج روابط درونی و زوایای ناپیدای زندگی آنها را آشکار میکند.
به همین دلیل عنوان فیلم را «ناپیدا» گذاشتم؛ چون بسیاری از چیزها در زندگی ما هست، اما دیده نمیشود تا زمانی که به ناچار با آن روبهرو شویم.
از نظر ساختار سینمایی، فیلم ریتمی آرام و مشاهدهگرانه دارد.
این انتخاب آگاهانه بود؟
بله، کاملاً.
تجربه دوران قرنطینه نوعی کشآمدن زمان را در خود داشت.
روزها شبیه هم بودند و زمان در ذهن ما کند حرکت میکرد.
من خواستم این حس را در فرم فیلم بازتاب دهم.
بنابراین، ریتم آرام و میزانسنهای محدود و کنترلشده را انتخاب کردم تا مخاطب در فضای سکون و تأمل قرار گیرد.
بهنوعی تلاش کردم فرم فیلم در خدمت مضمون باشد.
به نظرم زبان سینما باید تجربه درونی را منتقل کند، نه صرفاً روایت بیرونی را.
عنوان «ناپیدا» چه نسبتی با درونمایه فیلم دارد؟
همانطور که گفتم، در دوران کرونا بخشهایی از زندگیمان آشکار شد که پیشتر از دید پنهان بود.
بسیاری از خانوادهها در آن دوران با واقعیتهایی از رابطهشان مواجه شدند که پیشتر فرصت دیدنش را نداشتند.
در فیلم هم این مواجهه تدریجی با زوایای پنهان، محور اصلی است.
«ناپیدا» اشاره به آن بخشهایی از انسان دارد که فقط در خلوت، بحران یا سکوت آشکار میشود.
اقتباس از ادبیات در فیلم کوتاه کمتر اتفاق میافتد.
از نگاه شما دشواری اصلی در این مسیر چیست؟
درست است.
اقتباس در فیلم کوتاه کمتر دیده میشود چون معمولاً زمان محدود اجازه پرداخت کامل را نمیدهد.
از سوی دیگر، بسیاری از فیلمسازان جوان با ادبیات معاصر و کلاسیک کمتر ارتباط دارند.
برای من مهم بود که به جای بازسازی خطبهخط، روح داستان را به تصویر بکشم.
اقتباس یعنی بازآفرینی، نه تکرار.
دشواری اصلی این بود که بتوانم فضای شاعرانه کاواباتا را به زبان بصری تبدیل کنم، بدون آنکه فیلم به بیان ادبی صرف تبدیل شود.
آیا در طراحی لوکیشن و فضاسازی، از بوم اصفهان الهام گرفتید یا سعی کردید فیلم را در فضایی جهانشمول نگه دارید؟
فضای فیلم در خانهای نسبتاً قدیمی میگذرد، اما به عمد تلاش کردم نشانههای جغرافیایی خاصی نداشته باشد.
نمیخواستم فیلم صرفاً «اصفهانی» یا «ایرانی» خوانده شود؛ میخواستم موضوع مشمولیت بیشتری برای مخاطب داشته باشد.
البته زیست و تجربه من ناخودآگاه در طراحی میزانسن و نورپردازی حضور دارد، اما روایت میتواند در هر نقطهای از جهان اتفاق بیفتد.
تلاش کردم همین بیمکانی نسبی، به جهانشمول شدن اثر کمک میکند که امیدوارم موفق شده باشم.
کمی از پشتصحنه و روند تولید فیلم بگویید.
آیا همه عوامل از اصفهان بودند؟
بله، تقریباً تمام عوامل از اصفهان بودند، به جز صداگذار و آهنگساز که از تهران همکاری کردند.
یکی از خوشحالیهای من همین است که توانستیم با گروهی حرفهای از سینماگران اصفهانی کار کنیم؛ کسانی که در حوزه خودشان شناختهشده و با تجربهاند.
برایم مهم بود فیلم، محصول یک همکاری بومی و منسجم باشد.
باور دارم ظرفیت فنی و هنری اصفهان در حوزه فیلم کوتاه بسیار بالاست و میتواند بهراحتی در سطح ملی و بینالمللی رقابت کند.
برخی معتقدند فیلم کوتاه بیشتر برای جشنوارهها ساخته میشود تا مخاطب عام.
نظر شما چیست؟
واقعیت این است که خاستگاه اصلی فیلم کوتاه جشنوارهها هستند.
فیلم کوتاه رسانهای محدود است و امکان اکران عمومی گسترده ندارد.
اما این به معنای جدا شدن از مخاطب نیست.
من معتقدم هر فیلم کوتاه، اگر زبان صادقانه و تجربه زیستهای در خود داشته باشد، میتواند با مخاطب عام هم ارتباط برقرار کند.
در «ناپیدا» تلاش کردم هم فرم هنری را حفظ کنم و هم موضوعی انسانی و قابل درک برای همه داشته باشم.
در بخشی از صحبتهایتان اشاره کردید که «ناپیدا» بخشی از تجربه شخصی شما در دوران کروناست.
این تجربه تا چه اندازه در روایت تأثیر داشت؟
بسیار زیاد.
در دوران قرنطینه، همه ما با نوعی بازنگری در روابط خود روبهرو شدیم.
برای من، سینما همیشه راهی برای تأمل در زندگی شخصی بوده است.
بنابراین، بخش زیادی از تجربه زیستهام مستقیم در فیلم حضور دارد.
شاید به همین دلیل است که برخی مخاطبان احساس میکنند فیلم صادقانه است، حتی اگر ساختاری کند و تأملی داشته باشد.
فیلم گفتگوهای اندکی دارد و بیشتر بر تصویر و فضا تکیه میکند.
این تصمیم آگاهانه بود؟
بله، من معتقدم در بسیاری از مواقع سکوت از کلمه تأثیرگذارتر است.
در روابط انسانی، چیزهایی هست که گفته نمیشود اما احساس میشود.
تلاش کردم از طریق میزانسن، نور، حرکت دوربین و ریتم تدوین، همان حرفهای ناگفته را منتقل کنم.
کاواباتا در ادبیاتش هم بر سکوت و لحظات مکث تأکید دارد و من خواستم این ویژگی در فیلم حفظ شود.
حضور در چهلودومین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران چه اهمیتی برای شما دارد؟
این جشنواره مهمترین رویداد فیلم کوتاه در خاورمیانه و غرب آسیاست.
اکنون با توجه به اینکه معرفی آثار به آکادمی اسکار از طریق همین جشنواره صورت میگیرد، اهمیت آن دوچندان شده است.
برای فیلمسازانی که در مسیر حرفهای شدن هستند، راهیابی به جشنواره تهران نوعی اعتبار و سکوی پرتاب است.
از سوی دیگر، حضور در چنین فضایی فرصت گفتگو، نقد و تعامل با سینماگران دیگر را فراهم میکند.
به نظر من، جشنواره تهران نه فقط برای رقابت، بلکه برای رشد و یادگیری است.
در میان فیلمسازان شاخص امروز سینمای ایران، بسیاری از مسیر فیلم کوتاه آمدهاند.
شما این روند را چگونه ارزیابی میکنید؟
دقیقاً همینطور است.
کارگردانهایی مثل شهرام مکری، مجید برزگر و مهدی جعفری، سعید روستایی، عادل تبریزی و دیگران همگی از فیلم کوتاه شروع کردند.
فیلم کوتاه در گام اول نوعی تجربه است؛ جایی که فیلمساز میتواند آزمون و خطا کند، بدون فشار تجاری.
اگر فیلمسازی از این مرحله عبور کند و زبان خود را پیدا کند، ورودش به سینمای بلند معنا پیدا میکند.
من هم همین مسیر را باور دارم.
به عنوان فیلمسازی که با اقتباس به جشنواره راه یافتهاید، آینده این گرایش را در سینمای کوتاه ایران چگونه میبینید؟
معتقدم ما در سینمای ایران با کمبود قصه مواجهایم، نه به معنای نبود ایده، بلکه فقدان قصهگویی منسجم.
اقتباس میتواند این کمبود را جبران کند.
سالهاست در فیلم کوتاه، توجه چندانی به اقتباس نمیشود، در حالی که میتواند مسیر تازهای برای آموزش و خلاقیت باز کند.
خوشبختانه امسال در بخش اقتباس جشنواره تهران، دو فیلم از اصفهان حضور دارند و این نشان میدهد جریان اقتباس دوباره در حال احیا شدن است.
امیدوارم در سالهای آینده، اقتباس به عنوان یک رویکرد جدی در فیلم کوتاه مطرح شود.
اگر نکته پایانی دارید، بفرمایید.
فقط میخواهم بگویم که فیلم کوتاه باید با ادبیات، فلسفه و جامعهشناسی در گفتگو باشد.
ما اگر قصه نداشته باشیم، تصویر هم معنا ندارد.
اقتباس برای من راهی است برای پیوند دوباره ادبیات و سینما.
خوشحالم که «ناپیدا» توانست در این مسیر گامی هرچند کوچک بردارد و از اصفهان در بخش اقتباس جشنواره تهران حضور داشته باشد.
امیدوارم تماشاگران از دیدن آن لذت ببرند؛ هدف سینما برای من همین است: در نگاه اول پرسشگری و تأمل، نه صرفاً تماشای گذرا.