فرار از ایران اسارت در زندان عراق
مرد جوان که پس از ارتکاب قتل در ایران به عراق فرار کرده اما در آن کشور به زندان افتاده بود پس از آزادی راهی ایران شد تا به فرارش پایان دهد.

به گزارش مشرق، اسفند سال گذشته، مرگ مشکوک مرد جوانی در اتوبان کردستان به بازپرس موسی رضازاده و تیم بررسی صحنه جرم اعلام شد.
با اعلام این خبر تیم جنایی راهی محل شده و با جسد مردی جوان روبهرو شدند که با ضربه چاقو به قفسه سینهاش به قتل رسیده بود.
بررسیهای اولیه نشان میداد که مقتول در جریان یک درگیری خیابانی بعد از تصادف قربانی شده و متهم نیز پس از ارتکاب جرم فرار کرده است.
در ادامه دوربینهای مداربسته اطراف محل جنایت مورد بازبینی قرار گرفت و با بهدست آمدن شماره پلاک خودروی متهم، هویت او شناسایی شد.
زمانی که کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت راهی خانه متهم جوان شدند، مشخص شد که او از کشور خارج شده و به اربیل عراق فرار کرده است.
با صدور اعلان قرمز علیه متهم فراری در ادامه تحقیقات مشخص شد که متهم توسط مأموران کنسولگری در عراق بازداشت و به زندان عراق منتقل شده است.
با مشخص شدن این موضوع، بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی پایتخت دستور استرداد متهم را صادر اما کشور عراق از استرداد متهم خودداری کرد.
بررسیها در این رابطه ادامه داشت تا اینکه پدر متهم خبر داد توانسته با وساطت چند نفر از نیکوکاران و بازیکنان و پیشکسوتان فوتبال رضایت اولیای دم را جلب کند بدین ترتیب وی با تلاش بسیار موفق شد فرزندش را تحویل بگیرد و به ایران برگرداند.
تحمل مجازات در ایران
بهروز، بعد از 5 ماه اسارت در زندان عراق، راهی ایران شد تا مجازات جنایتی که مرتکب شده بود را تحمل کند.
او مدعی است که دیگر دلش نمیخواسته فرار کند و با پای خود به ایران آمده است.
از روز حادثه بگو؟
در حال رانندگی در اتوبان کردستان بودم و مقتول هم در حال تردد در اتوبان بود.
ناگهان باهم تصادف کردیم و همین تصادف باعث شد که هر دو از خودرو پیاده شویم.
جر و بحث لفظی ما به درگیری منتهی شد و ناخواسته دست به چاقو شدم و یک ضربه چاقو به طرف مقتول پرتاب کردم که به قلبش اصابت کرد.
بعد از جنایت چه کردی؟
با کمک یک قاچاق بر به اربیل عراق رفتم.
تصمیم داشتم از آنجا به کشورهای اروپایی بروم اما پاسپورت نداشتم.
برای گرفتن پاسپورت به پیشنهاد همان قاچاقبر قرار شد که نزد جاعلی برویم تا برایم پاسپورت درست کند.
اما زمانی که نزد جاعل بودیم از سوی پلیس عراق دستگیر شدیم و به زندان افتادم تازه آن زمان بود که بدبختیام شروع شد.
5 ماه در زندان بودم اما برایم از 5 سال هم بیشتر گذشت.
دو ماه در انفرادی بودم و سه ماه دیگر در بخش عمومی، زندانهای عراق از نظر بهداشت بسیار بد بود و در زندان بیماری پوستی گرفتم.
در این مدت مدام با پدر و مادرم تماس میگرفتم تا راهی برای نجاتم پیدا کنند.
چرا تو را به ایران منتقل نمیکردند؟
نمی دانم اما آنها موافقت نمیکردند من به ایران برگردم حتی پلیس بینالملل هم خیلی تلاش کرد اما بیفایده بود.
تا اینکه پدرم تنها راه نجاتم را در جلب رضایت اولیای دم دید.
وقتی آنها رضایت دادند و پدرم خبر داد آنها باز هم موافقت نکردند که من آزاد شوم پدرم کلی پول خرج کرد تا مرا از عراق به ترکیه فرستادند و آنجا پدرم آمد و مرا تحویل گرفت.
چه شد به ایران برگشتی؟
من از ترکیه میتوانستم به کشورهای اروپایی بروم.
اما دیگر خسته شده بودم و دلم میخواست به ایران برگردم.
فرارم اشتباه بود و از کارم پشیمان بودم به همین دلیل با پدرم به ایران برگشتیم و خودم را به پلیس معرفی کردم.
از کاری که کردهام پشیمانم و ای کاش آن روز، با یک عذرخواهی همه چیز را تمام میکردم و هر کدام سر کار خودمان میرفتیم.
یک عذرخواهی ساده میتوانست ماجرا را تمام کند ، هم آن جوان زنده میماند و هم من این همه روزهای سخت و تلخ را تحمل نمیکردم.