پایانِ مردی که میخواست پرز شود/ «درویش» در تصمیمات بزرگ!
رضا درویش در شرایطی مجبور به واگذاری صندلی مدیریت باشگاه پرسپولیس شد که با وجود دستاوردهای قابل توجهاش، اشتباهاتی انجام داد که تاوان زیادی برای او داشت.

به گزارش مشرق،بالاخره حکم اخراج یا همان استعفای اجباری یکی از باثباتترین مدیران عامل باشگاهی فوتبال ایران صادر شد و رضا درویش پس از شکست پرسپولیس مقابل خیبر خرمآباد، از مدیرعاملی سرخپوشان پایتخت کنار رفت.
این اتفاق در شرایطی رخ داد که یکی از مهمترین دلایل موفقیتهای پرسپولیس در چند سال گذشته، ثبات مدیریتی بوده است.
در مدتی که درویش مدیرعاملی پرسپولیس را بر عهده داشت، استقلالیها ۸ مدیرعامل را به خود دیدهاند.
آمار میگوید درویش مدیر موفقی در پرسپولیس بوده است.
۲ قهرمانی در لیگ برتر، فتح جام حذفی و قهرمانی در سوپرجام؛ اما رسم نانوشته فوتبال ایران باعث شد هواداران خیلی زود این موفقیتها را به فراموشی بسپارند و سکوها شعار «حیا کن رها کن» سر دهند.
پرسپولیس که در چند سال گذشته به قهرمانی در لیگ برتر عادت کرده بود فصل قبل به عنوان سوم رسید؛ سقوط آزاد درویش اما از تابستان ۱۴۰۳ آغاز شده بود، همان برهه زمانی که ۳ بازیکن مهم پرسپولیس _علیرضا بیرانوند، مهدی ترابی و دانیال اسماعیلیفر_ از این تیم جدا شدند و قطع همکاری با این ۳ بازیکن برای هواداران پرسپولیس غیرقابل هضم بود و این آغاز سقوط مردی بود که دوست داشت او را با پرز مقایسه کنند.
اما بزرگترین اشتباه درویش که بهای زیادی بابت آن پرداخت، ناتوانی در حفظ بیرانوند و ترابی و اسماعیلیفر نبود؛ اشتباه بزرگ زمانی رخ داد که خوان کارلوس گاریدو را روی نیمکت پرسپولیس نشاند.
یک مربی اسپانیایی که زمانی نام و آوازهای در لالیگا داشت؛ اما در چند سال گذشته هیچ نکته مثبتی در کارنامه او دیده نمیشد.
این مربی که هیچ سازگاری خاصی با فوتبال ایران نداشت از همان ابتدا فضا را برای تحمیل بازیکن به او باز گذاشت و هر مدیری که در این باشگاه سمتی داشت توانسته بود از این رفتار خنثی گاریدو نهایت استفاده را ببرد و بازیکن به پرسپولیس تحمیل کند.
آمدن اسماعیل کارتال به پرسپولیس، آرامشی هر چند کوتاه برای درویش به دنبال داشت؛ اما سرخپوشان که عادتشان قهرمانیها متوالی در لیگ بود هر چه تلاش میکردند نمیتوانستند خودشان را به صدر جدول نزدیک کنند.
سفرِ بدون بازگشت کارتال به کشورش تیر خلاصی بود به تهمانده مقبولیت و نه محبوبیت درویش نزد هواداران.
استعفای درویش از مدیرعاملی پرسپولیس که پیش از پایان فصل گذشته بود واقعیتی تلخ را عیان کرد؛ او در این باشگاه به بنبست رسیده و شاید اگر همان زمان از تصمیمش منصرف نمیشد اتفاقات اخیر که مجبورش کردند پایین یک استعفای اجباری را امضا کند را نمیدید.
تجربه ثابت کرد افراد در بحرانها و در زمانهایی که در آستانه سقوط هستند تصمیماتی میگیرند که هیچ منطقی پشت آنها نیست.
فشار روانی سرمربیگری تیمی همچون پرسپولیس دست کمی از تیمهای بزرگ دنیا ندارد؛ اما درویش کارت آخر خود را که تصور میکردند برگ برندهاش خواهد بود را رو کرد؛ کارتی که روی آن تصویر وحید هاشمیان بود.
یک مربی جوان که تنها تجربه جدیاش در این عرصه، دستیاری اسکوچیچ در تیم ملی آن هم برای مدتی کوتاه بود.
هاشمیان از مربیگری تنها درسش را خوانده و هیچ تجربهی فیزیکی در قامت سرمربی نداشت.
درویش با این تصور که انتخاب هاشمیان همچون انتخاب اوسمار یک ریسک بزرگ و البته موفق خواهد بود، دست به جذب مهاجم اسبق تیم ملی فوتبال ایران کرد؛ اما او فراموش کرده بود که ریسک، هر چقدر بزرگتر باشد میزان شکست آن هم بزرگتر خواهد بود.
قابل پیشبینی بود که هاشمیان نتواند در پرسپولیس موفق باشد؛ تیمی که همچنان در سیطره چند بازیکن پرحاشیه و پرمدعا است که قدرتی فراتر از بازیکن دارند و تاکنون سرنوشت بسیاری از مربیان این تیم را مشخص کردهاند.
حالا پرسپولیس باید دوران پسادرویش را تجربه کند؛ انتخاب مدیری که بتواند بهتر از درویش باشد سخت خواهد بود و شاید فرداروزی همین هواداران که برای مدیرعامل پیشین باشگاه محبوبشان شعار «حیا کن، رها کن» میخواندند به دنبال بازگشت او باشند.