خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

دوشنبه، 28 مهر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

آینه اخلاق امیرالمومنین در ماجرای کنیز گریان و خرمافروش بی انصاف

مهر | دین و اندیشه | دوشنبه، 28 مهر 1404 - 09:46
انصاریان با بیان داستان دختری نیازمند و خرمافروشی بی‌انصاف، جلوه‌ای از اخلاق علوی را ترسیم کرد تا جایی که حضرت علی (ع) با حلم و عطوفت، تلخی بی‌عدالتی را به شیرینی بخشش و آزادی بدل ساخت.
خرما،حضرت،فرمود،اميرالمؤمنين،مرغوب،دختر،علي،خرماي،بده،مغازه

به گزارش خبرنگار مهر، حجت‌الاسلام انصاریان، استاد حوزه علمیه، در یکی از سخنرانی‌های خود به نقل از سیمای اخلاقی و رفتاری امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام گفت: روزی حضرت علی علیه‌السلام دختری را دید که کنار راه نشسته و با اندوه فراوان گریه می‌کرد.
دل مهربان و رحیم آن حضرت تاب دیدن اشک‌های او را نداشت.
نزدیک رفت و علت گریه را پرسید.
دختر گفت: خانم من یعنی کسی که نزد او کار می‌کنم به من پولی داده بود تا در بازار خرما بخرم.
خرما را خریدم و به خانه بردم، اما خانم گفت این خرما مرغوب نیست، در حالی‌که خرما فروش پول خرمای مرغوب را گرفته است.
دستور داد خرما را پس ببرم، ولی فروشنده خرما را پس نمی‌گیرد.
وی افزود: امیرالمؤمنین فرمود: بلند شو و همراه من بیا.
سپس با آن دختر راهی بازار شد و وارد مغازه خرما فروش شد.
حضرت فرمود: این خرما را نپسندیده‌اند، برابر پولی که گرفته‌ای خرمای مرغوب بده.
فروشنده که حضرت را نمی‌شناخت با جسارت گفت: به تو چه مربوط است؟
امام پاسخ داد که برای شفاعت آمده‌ام تا خرما را عوض کنی.
مغازه‌دار خشمگین شد و با مشت بر سینه امیرالمؤمنین زد و ایشان را از مغازه بیرون انداخت.
انصاریان در ادامه گفت: اگر ما جای آن حضرت بودیم، با چنین رفتاری چه می‌کردیم؟
اما امیرالمؤمنین، تجسم حلم و اخلاق بود خشم نگرفت و نفرین نکرد.
تنها به دختر فرمود: دنبالم بیا، تو را تا در خانه‌ات می‌برم.
در همان هنگام صاحب مغازه از مردم شنید که آن مرد، علی امیرالمؤمنین است.
وقتی این را دانست، به سوی حضرت دوید تا پوزش بطلبد.
امام او را آرام کرد و فرمود: خرما را بیاور و پس بده، خرمای مرغوب بده.
مرد خرما را آورد و حضرت به دختر فرمود: خرمای مرغوب را بگیر و به خانه‌ات برو.
دختر گفت: می‌ترسم دیر شده باشد و خانمم مرا سرزنش کند.
حضرت فرمود: نترس، من تا در خانه‌ات همراهت می‌آیم.
این استاد حوزه علمیه اضافه کرد: در همان حین صاحب‌خانه چند بار در را گشود و بیرون را نگاه کرد تا اینکه دید کنیزش در حالی می‌آید که امیرالمؤمنین همراه اوست.
از دیدن این صحنه بسیار شگفت‌زده شد.
حضرت سلام کرد و فرمود: اگر دیر کرده، سرزنشش مکن؛ خرما را عوض کرده است.
آن زن از روی احترام گفت: ای علی، به شکر قدمت که تا در خانه من آمدی، من این کنیز را به تو بخشیدم.
امام علی علیه‌السلام نیز فرمود: من هم او را در راه خدا آزاد کردم.
در ادامه بخشی از این سخنرانی تقدیم مخاطبان می‌شود: