خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

یکشنبه، 27 مهر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

«شریف قنوتی»؛ طلبه‌ای شجاع با سه مزار

مشرق | یادداشت | یکشنبه، 27 مهر 1404 - 19:12
یکی از مبارزین جان‌برکفی که از ابتدای حمله بعثی‌ها به مرزهای جنوب کشور، رهسپار این منطقه شد تا از مرز و بوم مملکت اسلامی دفاع کند، شیخ «محمدحسن شریف قنوتی» معروف به «شیخ شریف» بود.
شيخ،خرمشهر،شريف،شهيد،شهداي،لباس،الخميني،مدافعان،روز،بعثي،زيا ...

به گزارش مشرق، یکی از مبارزین جان‌برکفی که از ابتدای حمله بعثی‌ها به مرزهای جنوب کشور، رهسپار این منطقه شد تا از مرز و بوم مملکت اسلامی دفاع کند، شیخ «محمدحسن شریف قنوتی» معروف به «شیخ شریف» بود.
او وقتی‌ خبر تجاوز ارتش بعثی به مرزهای کشورمان را شنید با کاروان گسترده‌ای از کمک‌های مردمی، از محل سکونت خود یعنی بروجرد به سمت اهواز حرکت کرد و مجاهدت‌های ماندگاری را بویژه در دفاع از خرمشهر و مقاومت در برابر بعثی‌ها از خود نشان داد.
نقش وی در هدایت و رهبری و پشتیبانی مدافعین خرمشهر بی‌بدیل بود.
وی سرانجام در بیست و چهارمین روز از مقاومت تاریخی مدافعان و رزمندگان خرمشهر در برابر نیروهای بعثی، به مقام شامخ شهادت نائل می‌آید.
روایت سردار مرتضی قربانی
کتاب «تاریخ شفاهی دفاع مقدس؛ در مسیر پیروزی (جلد اول)؛ روایت سردار مرتضی قربانی» نوشته «امیر رزاق‌زاده» در این‌باره چنین آورده است: در خرمشهر محوربندی و فرماندهی منظمی وجود نداشت و مسئولان توجیه نبودند.
ما را همان‌جا با شیخ شریف قنوتی آشنا کردند.
او به‌صورت سیار کار می‌کرد.
گاهی به مسجد جامع می‌آمد و نیروهای مردمی را که به داخل شهر اعزام‌ شده بودند، به محله در سنتاپ می‌برد.
اگر آنجا نیرو نمی‌خواستند، آن‌ها را به چهارراه کشتارگاه، میدان راه‌آهن، صد دستگاه یا پلیس‌راه می‌برد.
ما را به چهارراهی برد که از خرمشهر به سمت شلمچه می‌رفت.
جلسه‌ای برایمان گذاشت و عراقی‌ها را نشان داد و به‌طورکلی توجیهمان کرد.
یک وانت و یک راننده هم داشت.
گاهی هم خودش رانندگی می‌کرد.
به همه محورها می‌رفت و سرکشی می‌کرد؛ مثلاً مثل باش (عقاب)، خیلی سریع به محور پادگان دژ، کمربندی و جاهایی که خطرناک می‌شد، می‌رفت و برمی‌گشت.
ما را آنجا به ایشان معرفی کردند.
شیخ شریف چهره سبزه‌ای داشت و خیلی خوش‌برخورد بود.
گمان می‌کنم بوشهری بود.
ساواک قبل از انقلاب توی خرمشهر او را بازداشت کرده و یکی دو سال زندانی‌شده بود؛ زندانی سیاسی.
برخورد و شجاعت شیخ شریف برای ما خیلی جالب و تحسین‌برانگیز بود و او در خرمشهر برایمان الگوی خوبی شد.
بیشتر رزمندگانی که او را می‌دیدند، ترسشان می‌ریخت.»
روزی که خرمشهر خونین‌شهر شد
در کتاب «اطلس حماسه خرمشهر» نوشته محسن رشید، همچنین آمده است: روز ۲۴ مهرماه ۱۳۵۹ بر مدافعان خرمشهر به‌سختی گذشت و کار به‌جایی رسید که خرمشهر به خونین‌شهر تغییر نام داد.
یگان‌های عراقی تهاجم خود را آغاز کردند و پس از درگیری سختی، موفق شدند تا خیابان چهل متری پیشروی کنند.
در این روز درگیری و نبرد در تمام محورها با شدت بسیار آغاز شد.
نیروهای دشمن سعی در پیشروی داشتند و مدافعان با تحمل سختی‌ها و کمبودها، سرسختانه با آن‌ها مقابله می‌کردند.
شهادت شیخ محمدحسن شریف قنوتی
شیخ می‌گفت: اینجا بهشت است.
هرکس نتواند از این فضا استفاده کند، باخته است.
من با خدا عهد بسته‌ام که این لباس پیامبر (ص) را هیچ‌گاه از تنم خارج نکنم.
با همین لباس بجنگم، در همین لباس شهید شوم و این لباس آخر من باشد، کفن من باشد و با همین لباس به دیدار خدا و رسول خدا بروم.
نیمروز ۲۴ مهر که خرمشهر به خونین‌شهر بدل شد، شیخ می‌گفت: ان‌شاءالله اگر سعادت داشته باشم، امروز یا فردا به شهادت می‌رسم.
ساعت حدود ۱۲:۴۵ که شیخ از آبادان به خرمشهر بازمی‌گشت، در میدان فرمانداری برای تانکی که در آنجا بود، با تصور اینکه تانک خودی است، به علامت پیروزی انگشتانش را بالا برد و سلام کرد.
آن‌ها هم جواب سلام او را دادند.
سپس داخل خیابان چهل متری که شد، شیخ شریف گفت: می‌ترسم خرمشهر سقوط کند و ما نزد مردم شرمنده شویم.
در خیابان ۴۰ متری نزدیک مقر گروه الله‌اکبر، چند سرباز دیده شدند.
گمان می‌رفت ایرانی باشند، اما بلافاصله فرمان ایست دادند: قف!
معلوم شد که بعثی هستند.
شیخ به راننده گفت: با سرعت برو!
اما دقایقی نگذشت که یک گلوله آر.پی.جی ۷ به چرخ عقب خودرو اصابت کرد و منفجر و ماشین واژگون شد.
چند عراقی دور شیخ را گرفتند و چند گلوله به گردن و دست او شلیک کردند.
سپس اطراف شیخ، حوسه (رقص) می‌کردند و فریاد می‌زدند: اسرنا الخمینی!
اسرنا الخمینی!
(ما خمینی را اسیر کرده‌ایم)
همچنین بعثی‌ها می‌گفتند: هذا آیه المقاومه (این فرمانده مقاومت است.) شیخ هم می‌گفت: الیوم خمینی حسینٌ و صدام یزیدٌ.
سپس فرمانده بعثی‌ةا سرنیزه‌ای را در شقیقه شیخ فروبرد و چرخاند.
صدای نحیف شیخ شنیده می‌شد که می‌گفت: الله‌اکبر، انا لله و انا الیه راجعون.
آن سفاک، چشم شیخ را نیز از حدقه بیرون آورد.
بعد با پایکوبی شعار می‌دادند: «قتلنا الخمینی!
قتلنا الخمینی!
ما خمینی را کشتیم.»
شهیدی با سه مزار
روز ۲۴ مهر با خون شیخ و یارانش، خرمشهر، خونین شهر شد.
پیکر مطهر شیخ با حمله مدافعان اسلام از بعثی‌ها پس گرفته شد و ۲۷ مهر ۱۳۵۹ آن بدن مطهر با قبای خونین در گلزار شهدای آبادان، در میان یارانش غریبانه دفن شد تا برای همیشه مزارش میعادگاه عاشقان و آزادگان باشد.
همچنین یاد این شهید در دل مردم اردکان جاودانه مانده به طوری که یادبودی از شهید قنوتی در قبرستان شهدای این شهر ساخته‌اند.
مردم که همواره برای زیارت قبور شهدا می‌روند، نخست به زیارت مزار شهید قنوتی می‌روند.
شهید شریف قنوتی در بهشت شهدای بروجرد و در میان خیل مقدس شهدا سنگ یادبودی برای زیارت عاشقان خود دارد، ولی مدفن اصلی این شهید بزرگوار همان‌گونه که گفته شد، در گلزار شهدای آبادان است؛ جایی که شهدای گمنام قبر آن بزرگوار را در برگرفته‌اند.