شکاف در بالاترین سطح؛ ترامپ از صلح میگوید، نتانیاهو از جنگ
با وجود آتشبس در غزه، دیدگاههای متضاد ترامپ و نتانیاهو نشان میدهد صلح هنوز دور از دسترس است.

باشگاه خبرنگاران جوان، سمیه خلیلی - در حالی که بسیاری از ناظران خاورمیانه امیدوارند آتشبس اخیر در غزه، سرآغاز مرحلهای تازه از صلح و بازسازی در منطقه باشد، سخنان دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو نشان داد که حتی در میان متحدان دیرینه نیز اختلافنظر عمیقی درباره ماهیت صلح وجود دارد.
ترامپ، رئیسجمهور پیشین آمریکا، با لحنی پرشور از آتشبس بهعنوان "پایان جنگ و آغاز خاورمیانهای جدید" یاد کرد و آن را نقطه عطفی تاریخی در روابط عرب و اسرائیل دانست.
او با اعتمادبهنفس از "صلح بزرگ" سخن گفت، گویی که توافق اخیر میتواند سرانجام رؤیای ثبات پایدار در منطقه را محقق کند.
اما در سوی دیگر، نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، با احتیاط بیشتری سخن گفت.
او آتشبس را نه آغاز صلح، بلکه نتیجهای از قدرت نظامی و مقاومت اسرائیل در دو سال جنگ دانست و تأکید کرد که دشمنان اسرائیل باید بدانند این کشور هرگز از مواضع خود عقبنشینی نخواهد کرد.
این تفاوت در لحن و محتوا، فقط یک اختلاف سیاسی نیست، بلکه بازتاب دو جهانبینی کاملاً متفاوت است.
برای ترامپ، سیاست خارجی نوعی معامله است؛ او معتقد است که با استفاده از منافع اقتصادی و مشوقهای مالی میتوان شکافهای تاریخی را پر کرد و دشمنان دیرینه را به میز مذاکره کشاند.
در نگاه او، صلح نوعی پروژه اقتصادی است که از مسیر سرمایهگذاری، زیرساخت و تجارت میگذرد.
در مقابل، نتانیاهو صلح را محصول قدرت میداند؛ صلح زمانی معنا پیدا میکند که اسرائیل چنان قدرتمند باشد که هیچ دشمنی جرأت حمله نداشته باشد.
در نتیجه، او بر تداوم بازدارندگی نظامی تأکید دارد و اعتقادش این است که هرگونه ضعف یا سازش، دشمنان را جسورتر میکند.
ترامپ در سخنرانی خود به مردم اسرائیل گفت: «شما پیروز شدید.
اکنون وقت آن است که این پیروزی را به آیندهای روشن تبدیل کنید.» او تلاش کرد تا فضای احساسی جنگ را به امید و بازسازی تبدیل کند و به اسرائیلیها وعده داد که با پایان درگیریها، دوران جدیدی از رونق اقتصادی و همکاری منطقهای آغاز خواهد شد.
او تأکید کرد که با اتحاد کشورهای عربی و سرمایهگذاری مشترک در پروژههای بزرگ، میتوان بنیان خاورمیانهای جدید را گذاشت که در آن صلح بر منافع مشترک اقتصادی استوار است.
اما در همان روز، نتانیاهو در کنست با لحنی کاملاً متفاوت گفت: «دشمنان ما اکنون میفهمند که اسرائیل قوی، مصمم و غیرقابل شکست است.
حمله ۷ اکتبر اشتباهی فاجعهبار برای حماس بود.» در حالیکه ترامپ از آیندهای اقتصادی سخن میگفت، نتانیاهو از لزوم تقویت ارتش و توسعه فناوریهای نظامی یاد کرد.
برای او، آتشبس نه نتیجه گفتوگو، بلکه محصول دو سال جنگ و خونریزی بود.
این تفاوت در بیان، نشان میدهد که دو رهبر حتی در تعریف واژه «صلح» نیز اشتراک نظر ندارند.
رویکرد ترامپ به دیپلماسی، رنگ و بوی تجارت دارد.
او معتقد است کشورها را میتوان با وعده سود، قراردادهای زیرساختی و سرمایهگذاری مشترک به سمت همکاری سوق داد.
همانطور که در دوره ریاستجمهوریاش با «توافق ابراهیم» کوشید روابط اسرائیل و برخی کشورهای عربی را عادیسازی کند، اکنون نیز بر این باور است که اگر منافع مالی در میان باشد، حتی دشمنان دیرینه نیز حاضر به سازش میشوند.
در مقابل، نتانیاهو جهان را میدان نبرد میان تمدن و بربریت میبیند.
او در سخنانش گفت: «ما در نبردی میان نور و تاریکی، تمدن و وحشیگری قرار داریم.» برای او، مسئله فقط امنیت نیست؛ بلکه مأموریتی اخلاقی و تمدنی است.
او باور دارد که اسرائیل نهتنها از خود، بلکه از ارزشهای غربی و تمدن انسانی در برابر نیروهای تاریکی دفاع میکند.
این اختلاف رویکرد در مسئله ایران به اوج میرسد.
ترامپ با اشاره به فشار حداکثری دوران ریاستجمهوریاش گفت که برنامه هستهای ایران عملاً از بین رفته و اکنون زمان گفتوگوست.
او با لحنی نرمتر خطاب به تهران گفت: «ما آمادهایم هر وقت شما آماده باشید.» او حتی اظهار داشت که معتقد است ایران از درگیریهای مداوم خسته شده و شاید خواهان مصالحه باشد.
این سخنان در اسرائیل به سردی و حتی نگرانی تلقی شد، چراکه از نگاه نتانیاهو، هرگونه مذاکره با ایران، باز کردن در به سوی تهدیدی است که امنیت اسرائیل را به خطر میاندازد.
نخستوزیر اسرائیل در پاسخ غیرمستقیم به سخنان ترامپ گفت: «ما در برابر محور ترور ایرانی پیروز شدیم.
هیچ گفتوگویی با محور ترور ممکن نیست، مگر از موضع قدرت.»
در بخش دیگری از سخنرانیهای دو رهبر، موضوع فشار بینالمللی برای توقف جنگ نیز مطرح شد.
ترامپ با واقعبینی گفت که حتی قدرتمندترین کشورها نیز نمیتوانند برای مدت طولانی در برابر افکار عمومی جهانی مقاومت کنند.
او هشدار داد که تداوم جنگ، اسرائیل را در معرض انزوای دیپلماتیک و فشار نهادهای بینالمللی قرار خواهد داد.
در مقابل، نتانیاهو بهشدت از این دیدگاه انتقاد کرد و گفت جامعه جهانی در دام "پروپاگاندای دروغین حماس" گرفتار شده است.
او افزود که تسلیم در برابر این فشارها، در واقع به معنای بازگرداندن تروریستها به مرزهای اسرائیل خواهد بود.
این سخنان بازتاب همان ذهنیت سنتی نتانیاهو است که باور دارد جهان غرب اسرائیل را نمیفهمد و همواره در قضاوتهای خود علیه آن جانبدارانه عمل میکند.
با وجود تمام این اختلافها، دو رهبر کوشیدند در ظاهر، روابط خود را مثبت نشان دهند.
ترامپ در سخنرانی خود از نتانیاهو بهعنوان "رهبر بزرگ یهود" یاد کرد و حتی خواستار عفو کامل او در پروندههای فساد شد.
نتانیاهو نیز در پاسخ وعده داد جایزهای ملی به افتخار ترامپ اهدا کند.
اما این تعارفات دیپلماتیک، واقعیت اختلافات عمیق میان آنها را پنهان نمیکند.
هنگامی که ترامپ راهی قاهره شد تا در "اجلاس صلح" با حضور بیش از بیست رهبر جهان شرکت کند، نتانیاهو دعوت را رد کرد و آن را با تعطیلات مذهبی توجیه نمود.
این عدم حضور، در واقع نشانهای از فاصله واقعی میان دو متحد قدیمی بود؛ فاصلهای که ریشه در تفاوت هدفها و اولویتهای سیاسی آنان دارد.
از دید ناظران سیاسی، آنچه امروز در روابط ترامپ و نتانیاهو دیده میشود، بازگشت نوعی رقابت در دل اتحاد است.
هر دو رهبر از منظر ظاهری در یک جبهه قرار دارند و هر دو مدعی دفاع از امنیت اسرائیل هستند، اما مسیرهایی که برای رسیدن به آن هدف انتخاب کردهاند، کاملاً متفاوت است.
ترامپ به دنبال تثبیت میراث سیاسی خود است.
او میخواهد نشان دهد که بدون جنگ، میتوان ثبات ایجاد کرد؛ همان تصویری که در انتخابات آینده آمریکا به آن نیاز دارد.
در مقابل، نتانیاهو درگیر فشارهای داخلی است.
او باید افکار عمومی خشمگین از جنگ طولانی و هزینهبر را آرام کند و در عین حال نشان دهد که اسرائیل هنوز قدرتمند است.
بنابراین، صلح برای نتانیاهو مفهومی تاکتیکی دارد، نه راهبردی.
واقعیت میدانی، اما پیچیدهتر از سخنان دو رهبر است.
آتشبس اخیر، اگرچه به درگیریها پایان موقت داده، اما هنوز بسیاری از مسائل اساسی حل نشدهاند.
سرنوشت غزه پس از جنگ، چگونگی خلع سلاح حماس، نقش کشورهای عربی در بازسازی، و مسئله آوارگان فلسطینی، همگی در هالهای از ابهام است.
ترامپ تلاش دارد این توافق را با "توافق ابراهیم" مقایسه کند و آن را گامی تاریخی بنامد، اما منتقدان میگویند تا زمانی که ریشه منازعه یعنی مسئله فلسطین حل نشود، هیچ صلحی پایدار نخواهد بود.
حتی در داخل اسرائیل نیز بسیاری معتقدند که اگر واقعاً پیروزی حاصل شده، چرا هنوز دولت از تهدیدهای تازه سخن میگوید.
از سوی دیگر، اختلاف لحن و اهداف دو رهبر ممکن است در آینده، پیامدهای سیاسی گستردهتری بهدنبال داشته باشد.
اگر ترامپ دوباره به قدرت بازگردد، سیاست او نسبت به ایران و فلسطین احتمالاً نرمتر از گذشته خواهد بود، چیزی که میتواند موقعیت نتانیاهو را در داخل اسرائیل تضعیف کند.
برعکس، اگر سیاست اسرائیل همچنان بر قدرت نظامی و سرکوب استوار بماند، تلاشهای ترامپ برای صلح اقتصادی با کشورهای عربی نیز به بنبست خواهد خورد.
این وضعیت، بازتاب همان پارادوکسی است که دهههاست سیاست خاورمیانه را تعریف میکند: دوگانه صلح و قدرت، معامله و بازدارندگی، دیپلماسی و جنگ.
در نهایت، شاید بتوان گفت اختلاف میان ترامپ و نتانیاهو فقط نشانه دو طرز فکر متفاوت نیست، بلکه نمادی از بحران عمیقتری در سیاست جهانی است.
از یک سو، رهبران جدیدی مانند ترامپ در پی "صلح از مسیر منافع اقتصادی" هستند، از سوی دیگر، رهبرانی مانند نتانیاهو هنوز باور دارند که "صلح از مسیر قدرت" بهدست میآید.
اما تجربه دهههای گذشته نشان داده است که هیچیک از این دو راه بهتنهایی کافی نیست.
صلح واقعی، نیازمند ترکیبی از امنیت، عدالت و اعتماد است — سه مفهومی که در خاورمیانه امروز هر سه آسیب دیدهاند.
در حالیکه ترامپ از "خاورمیانه جدید" سخن میگوید و نتانیاهو از "تمدن علیه بربریت"، واقعیت زمین چیز دیگری است: آوارگی، بیاعتمادی و ترس.
تا زمانی که این واقعیت تغییر نکند، هیچ توافقی—even اگر نامش «صلح بزرگ» باشد—نمیتواند پایدار بماند.
شاید به قول یکی از تحلیلگران اسرائیلی، «صلح زمانی ممکن میشود که رهبران، به جای رقابت بر سر قدرت، شجاعت پذیرش حقیقت را پیدا کنند.»، اما فعلاً، به نظر میرسد خاورمیانه همچنان در مسیر پرپیچوخم خود به سوی صلحی نامعلوم حرکت میکند، و راه واقعی تا آرامش هنوز بسیار طولانی است.