سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

رسانه‌ها در بحران باید بتوانند اخبار را از پروپاگاندا جدا کنند

مهر | فرهنگی و هنری | جمعه، 25 مهر 1404 - 08:12
استاد ارتباطات گفت: رسانه‌ها در بحران باید بتوانند اخبار را از پروپاگاندا جدا کنند و با حداقل سوگیری ممکن، چه مثبت و چه منفی، به شکل بی‌طرفانه به مخاطب ارائه دهند.
اجتماعي،مخاطب،اطلاعات،قرار،مجري،شرايط،جنگ،مخاطبان،منتشر،رسان ...

خبرگزاری مهر؛ گروه فرهنگ و ادب - زینب رازدشت: در مواجهه با رویدادهای غیرمترقبه و شرایط بحرانی، رسانه‌ها به عنوان پل ارتباطی بین نهادهای حاکمیتی و جامعه، نقشی حیاتی و چندبعدی ایفا می‌کنند.
وظیفه اصلی آنها در این برهه، فراتر از اطلاع‌رسانی محض رفته و در سه محور اساسی «انتقال اطلاعات دقیق و به‌موقع برای خنثی‌سازی فضای شایعه»، «ارائه راهنمایی‌های عملی و آموزشی برای نجات جان و حفظ ایمنی مردم» و «کمک به ایجاد آرامش و تقویت انسجام اجتماعی» تعریف می‌شود.
عملکرد صحیح رسانه در این زمینه، نه تنها در مدیریت بهینه بحران موثر است، بلکه اعتماد عمومی را نیز پایدار نگاه می‌دارد.
ساعتی با امیرحسین شمشادی پژوهشگر شبکه‌های اجتماعی و استاد ارتباطات به گفت‌وگو نشستیم که بخش اول این گفت‌وگو با عنوان «شبکه‌های اجتماعی نقش مهمی در تحولات جهان دارند» منتشر شد.
بخش دوم را از نظر می‌گذرانید.
رسانه‌های جهان در این موارد پروتکلی دارند.
می‌توانید به چند مورد اصلی دقیق تر اشاره کنید؟
در شرایط بحران، اهمیت نقش رسانه‌ها در اطلاع‌رسانی دقیق و سریع به مخاطبان بسیار حیاتی است.
از یک سو، وظیفه دارند واقعیت‌ها را بدون تحریف ارائه دهند و از سوی دیگر باید اخبار منتشرشده را از لحاظ صحت و اعتبار بررسی کنند.
این چالش به‌ویژه در شرایط جنگ و بحران‌های عمده، اهمیت چندبرابری پیدا می‌کند.
رسانه‌ها باید پیش از انتشار هر خبری، از درستی و دقت آن مطمئن شوند.
صرف استناد به یک منبع مانند یک خبرگزاری، یک تحلیلگر شبکه‌های اجتماعی، یا منابع محلی کافی نیست؛ بلکه نیازمند مراجعه به چندین منبع معتبر و متقاطع برای تأیید اطلاعات هستند.
در این میان، نباید فقط بر آمارهای خام مانند تعداد کشته‌شدگان یا مناطق تصرف‌شده تمرکز شود.
جنبه‌های انسانی، اجتماعی و تأثیرات بلندمدت بحران‌ها نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
حتی در موارد طبیعی مانند زلزله‌های گسترده یا بحران‌های جنگی باید به این ابعاد پرداخت.
موضوع دیگر، جلوگیری از افشای اطلاعات حساس است.
برای مثال، در جریان جنگ اخیر، مشاهده شد که برخی رسانه‌ها تصاویری از لانچرهای پرتاب موشک را پخش کردند.
این کار، اگرچه ممکن است بی‌ضرر به‌نظر برسد، اما می‌تواند موقعیت تجهیزات حساس را برای طرف مقابل مشخص کند.
چند روز طول کشید تا این موضوع مورد توجه قرار بگیرد و پخش چنین تصاویری متوقف شود.
این نشان‌دهنده اهمیت مدیریت محتوا در رسانه‌ها است.
امنیت خبرنگاران نیز از موارد اساسی دیگری است که در هر جنگ یا بحران باید مورد توجه قرار گیرد.
خبرنگارانی که وظیفه اطلاع‌رسانی دارند نباید جان یا سلامت خود را به خطر بیاندازند.
آن‌ها باید در شرایط ایمن فعالیت کنند و به تجهیزات حفاظتی مناسب دسترسی داشته باشند.
این مسئولیت مستقیماً برعهده نهادهای رسانه‌ای است تا محیط کاری امنی فراهم کنند.
در نهایت، عدم پخش تصاویر خشونت‌آمیز یکی دیگر از عوامل کلیدی است که باید در سیاست‌های انتشار اخبار مدنظر قرار گیرد، زیرا انتشار چنین محتوایی می‌تواند مشکلات روانی و اجتماعی برای مخاطبان ایجاد کند.
توجه به این اصول می‌تواند کیفیت اطلاع‌رسانی رسانه را در زمان بحران‌ها ارتقا دهد و اعتماد مخاطبان را جلب کند.
در فضای شبکه‌های اجتماعی متأسفانه شاهد انتشار تصاویر خشن هستیم که به‌ویژه در بحران‌ها، همانند جنگ اخیر، بیشتر دیده می‌شوند.
هرچند رسانه‌های رسمی تلاش کرده‌اند تا حد قابل توجهی این موضوع را مدیریت کنند، اما همچنان چالش‌هایی مطرح است.
به‌ویژه وقتی چنین تصاویری در معرض دید گروه‌های آسیب‌پذیر مانند کودکان، نوجوانان یا کسانی که تجربه‌های تلخ و ضربه‌های روحی را پشت سر گذاشته‌اند قرار می‌گیرند، خطرات جدی ایجاد می‌شود.
این نوع محتوا به لحاظ اخلاقی و حرفه‌ای باید کنترل شود و نباید اجازه داد بدون نظارت در فضای عمومی منتشر شود.
در بحران‌ها دو مسئله کلیدی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد.
نخست جداسازی اخبار از پروپاگاندا است.
رسانه‌ها لازم است اخبار را با حداقل سوگیری ممکن، چه مثبت و چه منفی، به شکل بی‌طرفانه به مخاطب ارائه دهند.
پس از خبررسانی، می‌توان با دعوت از تحلیلگران حرفه‌ای، تحلیل‌هایی در چارچوب سیاست‌های رسانه‌ای منتشر کرد.
این دو مرحله باید کاملاً از یکدیگر تفکیک شوند تا خبر و تحلیل زیر یک عنوان ارائه نشده و مخاطب سردرگم نشود.
مسئله دوم جداسازی تحلیل از خبر است.
بسیاری از رسانه‌ها به ویژه رسانه‌های حکومتی، همچون صداوسیما، در بحران‌هایی نظیر جنگ نقش مهمی در تبلیغات دارند.
پروپاگاندا برای تقویت جبهه داخلی امری ضروری است و بخشی از مأموریت ملی رسانه‌ها تلقی می‌شود.
اما این اقدامات تبلیغاتی نباید با خبررسانی و اطلاع‌رسانی خلط شوند.
اعتبار رسانه تنها زمانی حفظ می‌شود که بین ارائه خبر، تحلیل و پروپاگاندا مرزبندی مشخصی وجود داشته باشد.
در این نوع تفکیک حرفه‌ای، هم نقش ملی رسانه ایفا می‌شود و هم احترام به شعور مخاطب حفظ خواهد شد، چرا که مخاطبان انتظار دارند اطلاعات بدون تحریف در اختیارشان قرار گیرد.
این رویکرد، توانمندی و حرفه‌ای بودن رسانه را به نمایش می‌گذارد و باعث می‌شود اعتماد عمومی نسبت به رسانه افزایش یابد؛ مسأله‌ای که در مواجهه با بحران‌ها اهمیت بسیار زیادی دارد.
آقای شمشادی اتفاقاً داشتیم با یکی از تهیه‌کننده‌های رادیویی که در دوران جنگ ۱۲ روزه فعال بودند صحبت می‌کردیم.
او در آن دوران مسئولیت تهیه‌کنندگی را بر عهده داشتند.
مثلاً توضیح می‌دادند که وقتی خبری از یک اتفاق در نقطه‌ای از تهران می‌رسید، باید به یک نهاد تماس گرفت؛ آن نهاد یک پاسخ می‌داد، بعد به نهاد دیگری زنگ زده می‌شد و پاسخ متفاوتی دریافت می‌شد.
نهادی که به‌عنوان مرجع در نظر گرفته می‌شد، گاهی حتی هیچ پاسخی نمی‌داد.
این وضعیت باعث می‌شد ما سردرگم شویم که چه جوابی و چه اطلاعاتی باید به مردم بدهیم؛ مردمی که در آن روزها تشنه اطلاعات بودند و به‌طور جدی از ما می‌خواستند که تازه‌ترین اخبار را ارائه کنیم.
متاسفانه، این موضوع چند جنبه دارد.
نکته اول این است که خود این شرایط، یعنی وضعیتی که شما مجبور شوید برای دریافت اطلاعات به این نهاد یا آن نهاد رجوع کنید، نشان‌دهنده ضعف در انسجام اطلاع‌رسانی است، به‌ویژه در زمان بحران یا جنگ.
به‌طور طبیعی باید یک سخنگوی رسمی برای نیروهای مسلح وجود داشته باشد؛ فردی که مرجع اطلاع‌رسانی باشد و رسانه‌ها برای تأیید یا رد اخبار به او مراجعه کنند.
این سخنگو نیز باید با رعایت پروتکل‌ها، اطلاعات را با صداقت در اختیار مخاطبان قرار دهد.
نکته دوم، اگر نتوانید اطلاعات کافی و معتبر جمع‌آوری کنید و آن را به‌سرعت در اختیار مخاطب بگذارید، عملاً زمینه را برای رسانه‌های رقیب هموار کرده‌اید.
با این کار، مخاطب را تشویق می‌کنید از فضای رسانه‌ای شما فاصله بگیرد و به سمت شبکه‌های اجتماعی، رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور یا حتی رسانه‌های بین‌المللی برود.
این ضعف‌ها در گذشته وجود داشته است، و امیدوار هستیم که در مورد آن‌ها تصمیماتی گرفته شده باشد.
به‌عنوان مثال، شهروندان مناطق مختلف تهران هنگام مواجهه با برخی حوادث در شبکه‌های اجتماعی اعلام می‌کردند که چه رخ داده است.
اما وقتی به رسانه‌های داخلی مراجعه می‌کردیم، خبری از این اتفاقات نبود؛ گویی همه چیز آرام است و هیچ رویدادی پیش نیامده است.
در همان زمان، شهروندان خبرنگار از طریق صفحات شخصی خود در شبکه‌های اجتماعی عکس و فیلم‌های مرتبط را منتشر می‌کردند.
البته بعدها گفته شد که انتشار این نوع محتوا می‌تواند از نظر امنیتی خطرساز باشد و به همین دلیل شهروندان نباید چنین اطلاعاتی را منتشر کنند.
در این زمینه می‌توان گفت که عکس‌ها و فیلم‌هایی که از محل وقوع حوادث منتشر می‌شوند، قطعاً به طرف مهاجم در تحلیل نوع آسیب، موفقیت عملیات، حجم تخریب و تلفات انسانی کمک می‌کند.
اما مسئله اصلی این است که همان‌طور که نیروهای مسلح ما نیاز به آموزش دارند، شهروندان نیز باید سواد رسانه‌ای خود را ارتقا دهند.
لازم است آگاهی عمومی در مورد مسئولیت اجتماعی شهروندان، مخصوصاً در زمان بحران‌ها، افزایش پیدا کند.
اینکه صرفاً به خاطر دسترسی به یک عکس یا فیلم، فرد احساس وظیفه کند که آن را وایرال کند، ممکن است مشکلات زیادی ایجاد کند.
اگر مخاطب عادی شبکه اجتماعی ببیند که اخبار معتبر و به روز از منابع رسمی نظیر رسانه‌های داخلی یا صداوسیما به‌خوبی منتشر می‌شوند، او دیگر نیازی نمی‌بیند تا به اخبار پراکنده و غیررسمی اعتماد کند.
این امر به مخاطب حس اطمینان بیشتری می‌دهد و جلوی نشر اطلاعات ناقص یا غیرمعتبر را تا حدودی می‌گیرد.
در گذشته، صداوسیما مرجعیت بسیار بالایی داشت و برای مردم منبعی معتبر و غیرقابل تردید محسوب می‌شد.
به‌عنوان مثال، دهه‌های پیش اگر افراد در صحت وقوع یک اتفاق بحث داشتند و از رادیو یا تلویزیون برای اثبات صحبتشان استفاده می‌کردند، این امر معمولاً پایان بحث بود.
مردم با شنیدن اینکه «تلویزیون گفت» یا «رادیو اعلام کرد» به‌طور کامل موضوع را قبول می‌کردند و مرجعیت صدا و سیما میان عموم جامعه بسیار پررنگ بود.
اما حالا بعد از گذشت سه یا چهار دهه، چنین جایگاهی برای صداوسیما وجود ندارد.
کاهش مخاطب و مرجعیت این رسانه تا حد زیادی تحت تأثیر عوامل جهانی بوده، مانند گسترش شبکه‌های اجتماعی که سهم قابل توجهی از مصرف رسانه‌ای مردم را به خود اختصاص داده‌اند.
این روند تقریباً در سراسر دنیا مشاهده شده، اما در ایران به نظر می‌رسد شدت این کاهش مخاطب بیشتر باشد.
این کاهش علاوه بر تغییرات جهانی، از عوامل داخلی نیز تأثیر گرفته است؛ عواملی همچون سیاست‌های نادرست، کمبود تنوع در محتوا، عدم پاسخ‌گویی به نیازها و سلایق مختلف مخاطبان، و نبود چندصدایی واقعی.
اگر این مسیر اصلاح نشود، احتمالاً فاصله مخاطبان با صداوسیما همچنان افزایش خواهد یافت، اما با اعمال تغییرات مثبت و توجه به خواسته‌های جامعه، فرصت بازگرداندن بخشی از مرجعیت و محبوبیت ممکن است فراهم شود.
در جریان جنگ ۱۲ روزه شاهد بودیم که در برنامه‌های تحلیلی و میزگردها، یک مجری در میان کارشناسان قرار می‌گیرد تا موضوعات مطرح شده را به نوعی مدیریت کند.
مرز اختیار یک مجری در پرسیدن سوال یا تحلیل وضعیت تا کجاست؟
آیا مجری می تواند برای سیاست‌گذاری جنگ با تحلیل خود تصمیم بگیرد؟
مجری‌ها باید جایگاه خود را در حد اعتدال حفظ کنند و از قرار گرفتن در دو نقطه افراطی پرهیز کنند.
متأسفانه گاهی چنین اتفاقی رخ می‌دهد.
یک سوی این افراط، تبدیل شدن مجری به «پایه میکروفون» است؛ یعنی تنها وظیفه او سلام و احوال‌پرسی، مطرح کردن پرسش‌های ساده و سطحی، و در نهایت تشکر و خداحافظی است.
سوی دیگر افراط زمانی است که مجری به جای تسهیل‌گری برای بیان بهتر دیدگاه‌های کارشناسان، خود را یک تحلیلگر مسائل مختلف جا می‌زند؛ بدون داشتن اطلاعات کافی یا تخصص لازم.
چنین رویکردی نه‌تنها مسیر گفتگو را منحرف می‌کند بلکه به کیفیت محتوا آسیب جدی وارد می‌کند.
مشکل عمده برخی مجریان تلویزیون این است که خود را کارشناس همه مسائل می‌دانند.
شما برنامه‌هایی را مشاهده می‌کنید که طی چند ماه به‌صورت روزانه پخش می‌شود، و مجری در هر قسمت با موضوعی متفاوت مواجه است؛ یک روز درباره سلامت، روز بعد درباره ترافیک، روز سوم درباره وضعیت علمی مدارس، و سپس مسائل اقتصادی یا ارز.
در تمامی این موارد، مجری بدون داشتن دانش کافی اظهارنظر می‌کند و نکات سطحی بیان می‌کند.
وظیفه اصلی یک مجری پرسشگری است.
مهم‌ترین نقش او طرح پرسش‌های مؤثر و چالش‌برانگیز برای استخراج اطلاعات جدید، معتبر و قابل استفاده برای مخاطبان است.
پرسش‌ها باید بی‌طرفانه و هدایتگر باشند تا بحث به شکلی اصولی پیش رود.
برخلاف تصور برخی، مجری تحلیلگر نیست، تصمیم‌ساز نیست، و قطعاً کارشناس تمام موضوعات هم نیست.
بلکه نقش او تنها تسهیل‌گری و ایجاد فضایی برای بیان دیدگاه‌های تخصصی است.
گاهی اوقات مشاهده می‌کنیم که در یک برنامه تلویزیونی، از ۲۰ دقیقه زمان اختصاص داده شده، ۱۰ دقیقه را تنها مجری صحبت می‌کند؛ به گونه‌ای که عملاً هم نقش میزبان را ایفا می‌کند و هم مهمان.
این وضعیت نشان‌دهنده ضعف کارگردانی و تهیه‌کنندگی در سازمان صداوسیما است.
اینکه موضوعات برنامه به‌سادگی و بدون آمادگی لازم طراحی می‌شوند، نیز همین مشکل را منعکس می‌کند.
برای مثال، مجری پیش از ضبط برنامه حتی از موضوع مورد بحث مطلع نیست، آمادگی کافی ندارد، مطالعه‌ای نکرده و به منابع مرتبط مراجعه نکرده است.
چنین رفتاری بیشتر شبیه انجام کاری اداری است که گویی باید ساعت حضور در اداره را ثبت کند؛ در حالی که رسانه نمی‌تواند با نیاز مخاطب و انتظار او از تحلیل‌های تخصصی صرفاً سطحی برخورد کند.
این ضعف به‌ویژه در مواقع حساس‌تر، مانند شرایط بحرانی یا وقوع جنگ، بیشتر مشهود است.
به‌طور خاص در همان شب آغاز حملات، که تا صبح هنوز آرایش رسانه‌ای لازم شکل نگرفت، این کمبود کاملاً محسوس بود.
از ساعت ۲ بامداد تا حدود ۷ صبح که اطلاعات کم‌کم کامل‌تر شد و بیانیه‌هایی صادر شد، تریبون صداوسیما عموماً در اختیار افرادی قرار داشت که برخی از آنها از دانش، و آمادگی کافی برخوردار نبودند.
برای مثال، یک مجری شیفت شب که وظیفه‌اش معمولاً خواندن چند خبر محدود با مخاطب حداقلی بوده، ناگهان در بحرانی‌ترین شرایط ممکن با مخاطب حداکثری مواجه شد؛ اما اطلاعات لازم برای ارائه تحلیل‌های دقیق نداشت.
مهمان‌هایی که به صورت تلفنی یا حضوری دعوت شدند نیز بعضی ازافرادی بودند که به دلیل محدودیت زمانی دسترسی به آن‌ها ممکن بود، نه کسانی که واقعاً متخصص موضوع بودند.
در آن شرایط دسترسی به افراد صاحب تخصص مانند وزرا، معاونان رئیس‌جمهور، فرماندهان ارشد نظامی یا تحلیلگران جنگی مانند افراد دارای تجربه در جنگ ایران و عراق یا اساتید دانشگاه‌های نظامی وجود نداشت.
همین باعث شد صداوسیما هر کس که امکان حضور داشت را جلوی دوربین بیاورد؛ اما بحث‌ها سطحی و گاهاً بدون اعتبار تخصصی بودند.
مشکل دیگر نبود پروتکل مشخص برای چنین شرایط حساس است.
باید پیشاپیش فهرستی از متخصصان مرتبط با حوزه‌های نظامی، تحلیل گران خاورمیانه، تحلیل گران حوزه اسرائیل و سایر موضوعات حیاتی تهیه شود و این افراد در جریان قرار گیرند که هنگام وقوع شرایط خاص مانند حمله خارجی، به سرعت با آن‌ها تماس گرفته خواهد شد.
چنین توافقی می‌تواند پیش‌بینی لازم را ایجاد کند؛ مثلاً دانشمندان، اساتید دانشگاه‌ها، یا فرماندهان نظامی مرتبط می‌توانند اطلاعات خود را تکمیل کنند تا هر زمان نیاز باشد، در ساعات اولیه بحران آماده اظهارنظر باشند و دسترس‌پذیر بمانند.
چنین سازوکاری می‌تواند کیفیت رسانه‌ای را به طرز چشمگیری ارتقا دهد و نیاز مخاطب به تحلیل‌های دقیق و معتبر را تأمین کند.
اگر در شهر تهران بحران‌هایی نظیر زلزله، سیل یا حملات گسترده رخ دهد و زیرساخت‌ها آسیب ببینند، مثل قطع شدن آب، برق یا از دست رفتن شبکه‌های ارتباطی، باید مشخص باشد که در چنین شرایطی با چه افراد یا نهادهایی ارتباط برقرار کنیم.
این افراد شامل کارشناسان فنی، فعالان حوزه اجتماعی، متخصصان امنیتی و تحلیلگران شرایط بحرانی هستند.
باید بدانیم که نقش شهرداری، سازمان آتش‌نشانی، اداره برق، وزارت نیرو و دیگر ارگان‌ها چیست.
همچنین، شناخت افرادی چون تحلیلگران اجتماعی، چهره‌های امنیتی و اساتید دانشگاه که می‌توانند در چنین موقعیت‌هایی اثرگذار باشند و به جامعه آرامش دهند، ضروری است.
داشتن فهرستی از این افراد و نهادها که در رسانه‌ها مشخص شده باشد، کمک می‌کند تا در شرایط بحرانی و جنگی سردرگم نشویم.
حتی آموزش‌هایی مثل درس خبرنگاری بحران در دانشگاه‌ها وجود دارد که توسط استادان مرتبط تدریس می‌شود.
کسانی که تحصیلات دانشگاهی یا دوره‌های تخصصی ارتباطات و اطلاع‌رسانی را گذرانده‌اند، چارچوب‌های مشخصی برای رعایت استانداردهای خبری دارند.
یکی از این اصول، ارجاع محتوا به افراد معتبر و اثرگذار است؛ کسانی که صحبت‌هایشان می‌تواند آرامش بخش باشد و جایگاه مرجع خبری را داشته باشد.
باید به خاطر داشت که محتوای تولید شده برای مخاطبان داخلی رسانه‌ها، بلافاصله ممکن است توسط رسانه‌های بین‌المللی مورد استفاده قرار گیرد.
این تصور اشتباه است که تنها مخاطبان داخلی این محتوا را مشاهده می‌کنند.
بسیاری از خبرهایی که از طریق رسانه‌های داخلی منتشر می‌شود، توسط رسانه‌های خارجی مانند الجزیره، رویترز، آسوشیتدپرس یا سی‌ان‌ان ترجمه شده و بازنشر می شود.
رسانه و گاهی برد خبر در سطح بین‌المللی بسیار بیشتر از مخاطب داخلی است.
بنابراین لازم است دقت کنیم که چه اطلاعاتی ارائه می‌کنیم، چه حرف‌هایی می‌زنیم و چه تحلیل‌هایی منتشر می‌شود.
افراد حاضر در جایگاه تحلیلگر باید صلاحیت لازم را داشته باشند؛ یعنی دانش کافی، تسلط بر مسائل مرتبط و مقبولیت عمومی داشته باشند.