مذاکره مستقیم؛ اسم رمز تسلیم
خواستههای آمریکا از ایران، نه صلح، بلکه دیکته استعماری است. با این حال روحانی و ظریف، با شعارهای «تعامل برد-برد» و «معامله عزتمندانه»، در «زندان گذشته» گیر کردهاند.

باشگاه خبرنگاران جوان؛ عبدالرضا هادیزاده نائینی* - چهار ماه پیش، ایران درگیر جنگ تحمیلی۱۲ روزه شد؛ جنگی که با حملات غافلگیرکننده اسرائیل به تاسیسات هستهای و نظامی ایران و ترور فرماندهان، دانشمندان و مردم بی گناه آغاز شد و با دخالت مستقیم آمریکا، که سه سایت هستهای را بمباران کرد، تشدید یافت.
این جنگ با حمایت همه جانبه واشنگتن بیش از ۱۰۰۰ شهید برای مردم کشاورمان در میانه مذاکرات ایران و آمریکا در عمان برجای گذاشت.
در این فضای فریبکارانه، صداهایی از درون گروههای اصلاح طلب بلند شده است؛ از حسن روحانی تا محمدجواد ظریف، دوباره از مذاکره سخن میگویند.
این پیشنهادها، که با شعارهایی، چون «تعامل برد-برد»، «معامله عزتمندانه»، و «مذاکره از موضع قدرت» آراسته شدهاند، نه تنها واقعیات ژئوپلیتیک را نادیده میگیرند، بلکه تکرار تجربه فاجعهبار گذشته هستند؛ وعدههای توخالی، امتیازهای یکطرفه، و حملهای که ثابت کرد مذاکره با آمریکا، نه صلح، بلکه زمینهساز جنگ و خسارت است.
جنگ ۱۲ روزه، نشانهای از بدعهدی آمریکا
جنگ ۱۲ روزه، بیش از یک درگیری نظامی، نماد شکست نگاه خوشبینانه در برابر آمریکا بود.
ماههای ابتدایی امسال، ایران و آمریکا پنج دور مذاکره غیرمستقیم برای احیای برجام را پیگیری کردند.
اما دو روز پیش از دور ششم، اسرائیل با هماهنگی کامل آمریکا به ایران حمله کرد؛ آمریکا نیز در روز نهم جنگ مستقیماً وارد شد و سه سایت هستهای دیگر را بمباران کرد.
شواهد نشان میدهد آمریکا پس از جنگ، پیششرطهایی برای هر مذاکرهای تعیین کرد: غنیسازی اورانیوم به صفر برسد، برد موشکهای ایران به ۴۰۰ کیلومتر محدود شود، حمایت از نیروهای محور مقاومت متوقف گردد و مذاکرات مستقیم انجام شود.
دونالد ترامپ، در اجلاس شرمالشیخ (۱۳ اکتبر ۲۰۲۵)، پیششرط دیگری افزود: ایران باید موجودیت اسرائیل را به رسمیت بشناسد.
این شروط، نه دعوت به صلح، بلکه دیکتهای برای تسلیم است.
با این حال، روحانی و ظریف همچنان از مذاکره سخن میگویند، گویی تجربه برجام و جنگ ۱۲ روزه هیچ درسی برای آنها نداشته است.
توهم تعامل با آمریکا
حسن روحانی، رئیسجمهور دورههای یازدهم و دوازدهم، در جلسه روز گذشته با استانداران دولتهای خود، از «راه تعامل» سخن گفت:«درست است که مذاکره الان سختتر و مشکلتر شده و پیدا کردن راه یک مقدار پیچیده است ولی به هر حال نمیتوانیم بگوییم ما در شرایط فعلی نمیتوانیم با دنیا مذاکره کنیم...
ما میتوانیم هم نجنگیم هم تسلیم نشویم و راه دیگری را پیدا کنیم، یعنی راه تعامل را پیدا کنیم، در پی بحث برد-برد باشیم که اساس سیاست خارجه و توافقات خارجی دولت تدبیر و امید بود».
او افزود: «در مذاکره با دیگر کشورها هیچوقت به هدف صد درصد خود نمیرسید طرف مقابل هم به هدف صد درصد نمیرسد...
ما باید صد درصد را قبول کنیم که به ۸۰ یا ۷۰ درصد میرسیم، او هم باید قبول کند به جای صد درصد به ۳۰ یا ۴۰ درصد میرسد.
»
این سخنان، دو اشکال اساسی دارند.
نخست، روحانی از «مذاکره با دنیا» میگوید، اما مشکل ایران با «جهان» نیست، بلکه با آمریکا و اسرائیل است – دو کشوری که یکی برجام را پاره کرد و دیگری جنگ ۱۲ روزه را به راه انداخت.
دوم، ایده «برد-برد» و «۷۰ درصد»، تکرار همان توهمی است که در برجام آزمایش شد و شکست خورد.
در برجام، ایران غنیسازی را به ۳.۶۷ درصد محدود کرد، ۹۷ درصد ذخیره اورانیوم خود را نابود کرد، رآکتور اراک را بتنریزی کرد، و سایت فردو را تعطیل نمود.
در مقابل، آمریکا نه تنها تحریمها را به طور کامل رفع نکرد، بلکه در سال ۲۰۱۸ به دستور ترامپ از توافق خارج شد و تحریمهایی شدیدتر از قبل را اعمال کرد.
حالا، پس از جنگی که آمریکا مستقیماً در آن دخیل بود، روحانی دوباره از تعامل میگوید؛ گویی جنگ و جنایت، نشانهای از حسن نیت است.
روحانی فراموش میکند که دولت تدبیر و امید او، با شعار «فع بالمره تحریمها»، اقتصاد ایران را به وعدههای آمریکا گره زد، اما نتیجهاش «تقریبا هیچ"»بود؛ عبارتی که دولتمردان او از آن صحبت کردهاند.
تکرار ایده تکراری
محمدجواد ظریف، وزیر خارجه پیشین و معمار برجام، پا را فراتر میگذارد.
او روز گذشته در مصاحبه با روزنامه لبنانی النهار که رسانهای ضدایرانی و ضدحزب الله است پیشنهاد داد: «جمهوری اسلامی ایران راهبرد مذاکره مستقیم، چندوجهی و معطوف به نتیجه را در پیش بگیرد...
مذاکره واقعی یعنی از زندان گذشته بیرون آمدن و از همه امکانها و ظرفیتهای قدرت ملی استفاده کردن»
ظریف مدعی شد: «گذشت زمان لزوماً به نفع ما نیست و شاید ماههای آینده برای مذاکره بهتر از امروز نباشد و اگر بشود معامله عزتمندانهای را طراحی کرد که منافع ایران حفظ شود و حس خودمحوری ترامپ هم ارضا شود، این به معنای پایان مخاصمه میتواند باشد و چنین چیزی ممکن است.»
او در النهار میگوید: «کسانی که مذاکره را تسلیم میدانند، الفبای مذاکره را نمیفهمند.»، اما آیا الفبای مذاکره این نیست که با طرفی مذاکره کنی که حداقل حسن نیت داشته باشد؟
آمریکا، که در میانه مذاکرات به ایران حمله کرد، چه نشانهای از اعتماد نشان داده است؟
تجربه برجام؛ درسهایی که نادیده گرفته میشوند
برای درک عمق این توهم، کافی است به تجربه برجام نگاه کنیم.
در سال ۱۳۹۴، ایران پذیرفت:
غنیسازی را به ۳.۶۷ درصد محدود کند.
۹۷ درصد ذخیره اورانیوم خود را نابود کند.
رآکتور آب سنگین اراک را بتنریزی کند.
سایت فردو را به یک مرکز تحقیقاتی تبدیل کند.
بازرسیهای گسترده آژانس بینالمللی انرژی اتمی را بپذیرد.
در مقابل، آمریکا متعهد به رفع تحریمها شد، اما این تعهدات عملاً اجرا نشدند.
بانکهای بینالمللی از ترس جریمههای آمریکا همکاری نکردند، و در سال ۱۳۹۷، ترامپ با یک امضا از برجام خارج شد و فشارحداکثری را اعمال کرد.
اکنون آمریکا پیششرطهایی گذاشته که فراتر از برجام است:
غنیسازی صفر، که حتی در بدترین سناریوهای ۲۰۱۵ مطرح نبود.
محدودیت برد موشکی به ۴۰۰ کیلومتر، که عملاً توان دفاعی ایران را نابود میکند.
توقف حمایت از محور مقاومت، که بخش کلیدی استراتژی منطقهای ایران است.
بهرسمیتشناختن اسرائیل، که در اجلاس شرمالشیخ مطرح شد.
این شروط، نه مذاکره، بلکه دیکتهای برای تسلیم کامل است.
با این حال، ظریف از «معامله عزتمندانه» میگوید و روحانی از «بازی بردبرد ».
واقعیات ژئوپلیتیک چند دلیل روشن نشان میدهد که مذاکره در شرایط کنونی خطرناک است:
۱.
بدعهدی تاریخی آمریکا: آمریکا در برجام نشان داد که به تعهداتش پایبند نیست.
خروج یکجانبه در ۲۰۱۸، اعمال تحریمهای حداکثری، و حمله مستقیم در جنگ ۱۲ روزه، نشانههای روشنی از غیرقابلاعتماد بودن واشنگتن است.
مذاکره با طرفی که وسط مذاکرات حمله میکند، چه منطقی دارد؟
۲.
پیششرطهای غیرممکن: غنیسازی صفر، برد موشکی ۴۰۰ کیلومتر، و بهرسمیتشناختن اسرائیل، نه تنها با منافع ملی ایران در تضاد است، بلکه عملاً استقلال کشور را هدف میگیرد.
حتی در برجام، ایران چنین امتیازهایی نداد.
پذیرش این شروط، به معنای خلع سلاح کامل و تسلیم استراتژیک است.
۳.
تجربه جنگ ۱۲ روزه: حمله آمریکا و اسرائیل، درست در میانه مذاکرات تابستانی، نشان داد که دیپلماسی برای آنها نه هدف، بلکه ابزاری برای خرید زمان و آمادهسازی ضربه است.
دنیای بمبها علیه دنیای برد-برد
خواستههای آمریکا از ایران، نه صلح، بلکه دیکته استعماری است.
با این حال روحانی و ظریف، با شعارهای «تعامل برد-برد» و «معامله عزتمندانه»، در«زندان گذشته» گیر کردهاند.
برجام، که دستاورد دیپلماسی دولت تدبیر و امید بود و به آن افتخار میکرد توسط ترامپ فاجعه معرفی شد و جنگ و فشار جایگزین آن گشت.
به همین دلیل آمریکا برای هیچ مذاکرهای قابل اعتماد نیست.
جنگ ۱۲ روزه تایید داد که دیپلماسی با آمریکا، نه صلح آور، بلکه زمینهساز ضربه است.
ایران امروز نیاز به مذاکره ندارد؛ نیاز به بازسازی توان ملی، تقویت محور مقاومت، و دیپلماسی مستقل دارد.
مردم ایران، که در جنگ ۱۲ روزه ایستادگی کردند، نشان دادند که به توهمات داخلی تسلیم نمیشوند؛ اکنون نباید به مردم آدرس غلط داد.
*کارشناس بینالملل