اسنپبک و تحریمها چه بلایی سر عدالت آموزشی آورده است؟
روزنامه اعتماد نوشت: وقتی شاخص فلاکت به مرزهای هشدار میرسد، تحریمها زندگی را سختتر میکنند و «اسنپبک» نیز اقتصاد را چنین می کند، آموزش نخستین قربانی است. اما همین آموزش میتواند قدرتمندترین ابزار برای شکستن چرخه فقر باشد، اگر آن را از کالایی طبقاتی به حقی انسانی تبدیل کنیم.

روزنامه اعتماد نوشت: وقتی شاخص فلاکت به مرزهای هشدار میرسد، تحریمها زندگی را سختتر میکنند و «اسنپبک» نیز اقتصاد را چنین می کند، آموزش نخستین قربانی است.
اما همین آموزش میتواند قدرتمندترین ابزار برای شکستن چرخه فقر باشد، اگر آن را از کالایی طبقاتی به حقی انسانی تبدیل کنیم.
کد خبر: 741836 | ۱۴۰۴/۰۷/۲۳ ۱۳:۳۶:۱۱
«تحریم، اسنپبک ترک تحصیل و نابرابری در آموزش» عنوان یادداشت روزنامه اعتماد به قلم نورالله اکبری است که در آن آمده؛آموزش عمومی در هر جامعهای مهمترین ابزار عدالت اجتماعی، توسعه پایدار و رهایی از چرخههای فقر است.
اما در ایران امروز، آموزش نه تنها چنین نقشی ایفا نمیکند، بلکه خود به یکی از قربانیان اصلی ساختارهای اقتصادی و سیاسی بدل شده است.
نگاهی به شاخصهای فقر، فلاکت، بازماندگی از تحصیل و آموزش طبقاتی نشان میدهد که بحران آموزش در ایران دیگر پدیدهای صرفا آموزشی نیست، بلکه آینهای از بحرانهای عمیقتر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور است.
۱.
شاخصهای فقر و فلاکت: سقوط به قعر نابرابری
٭ فقر مطلق و نسبی
بر اساس آخرین دادههای مرکز آمار و مرکز پژوهشهای مجلس، بیش از ۳۰ تا ۳۵ درصد از جمعیت ایران زیر خط فقر مطلق زندگی میکنند و حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد نیز در دام فقر نسبی گرفتارند.
این به آن معناست که نیمی از جامعه حتی توان تامین حداقلهای معیشتی را ندارند.
٭ شاخص فلاکت (تورم + بیکاری)
شاخص فلاکت در ایران در سال ۱۴۰۳ به حدود ۶۵ تا ۷۰ واحد رسید، یکی از بالاترین نرخها در جهان.
تورم سالانه در محدوده ۴۵ تا ۵۵ درصد و نرخ بیکاری جوانان بالای ۲۷ درصد اعلام شده است.
چنین شرایطی بهطور مستقیم توان اقتصادی خانوادهها را در تامین هزینههای آموزش کاهش داده و آموزش را از «حق عمومی» به «کالایی لوکس» تبدیل کرده است.
۲.
تحریم، اسنپبک و فشار معیشتی
٭ اقتصاد زیر سایه تحریم
تداوم تحریمهای گسترده، از جمله بازگشت مکانیسم «اسنپبک» در سال ۱۴۰۴، اقتصاد ایران را در یکی از دشوارترین دورههای خود قرار داده است.
محدودیتهای بانکی و افزایش هزینه واردات، موجب شده که قدرت خرید خانوارها به پایینترین سطح در دو دهه اخیر برسد.
٭ طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، قدرت خرید خانوار ایرانی در فاصله ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۳ بیش از ۴۵ درصد کاهش یافته است.
٭ هزینه سبد معیشت حداقلی برای یک خانوار چهارنفره در سال ۱۴۰۴ حدود ۲۵ تا ۳۰ میلیون تومان در ماه برآورد میشود، در حالی که حداقل حقوق کارگران کمتر از ۱۰ میلیون تومان است.
این شکاف عمیق باعث شده آموزش - از خرید لوازمالتحریر تا پوشاک مدرسه، از هزینه ایابوذهاب تا کلاسهای تقویتی - برای میلیونها خانواده عملا غیرقابل تامین باشد.
۳.
ترک تحصیل و بازماندگی از آموزش: فقر که به مدرسه سرایت کرده است
٭ طبق گزارشهای رسمی، بیش از یک میلیون دانشآموز در سال گذشته فقط به دلیل فقر ترک تحصیل کردهاند.
٭ بین ۱۰ تا ۳۸ درصد دانشآموزان (حدود ۱۰۰ تا ۳۳۰ هزار نفر) صرفا به خاطر مشکلات مالی از ادامه تحصیل بازمیمانند.
٭ حدود ۷۰ درصد از این دانشآموزان از دهکهای یک تا پنج، یعنی فقیرترین اقشار جامعه هستند.
این ارقام نه فقط نشانهای از بحران آموزشی که زنگ خطر فروپاشی عدالت اجتماعی است.
مدرسهای که باید نردبان صعود باشد، اکنون به دیواری بلند برای حذف فقرا تبدیل شده است.
۴.
آموزش طبقاتی: وقتی مدرسه نابرابری میسازد
نابرابری آموزشی امروز دیگر فقط در کیفیت نیست؛ در ساختار آموزش نهادینه شده است:
٭ مدارس دولتی با سرانه آموزشی کمتر از ۲ میلیون تومان در سال برای هر دانشآموز؛
٭ مدارس غیردولتی و تیزهوشان با شهریههای ۱۵ تا ۱۵۰ میلیون تومان در سال؛
٭ کلاسهای کنکور و آموزش خصوصی که گاه بیش از ۵۰ میلیون تومان هزینه دارند.
٭ در نتیجه، سهم قبولی در رشتههای پرمتقاضی دانشگاهها برای دانشآموزان دهکهای بالا بیش از ۶ برابر دهکهای پایین است.
٭ طبق دادههای وزارت آموزش و پرورش، در مناطق برخوردار، نرخ پوشش تحصیلی نزدیک به ۹۸ درصد است، در حالی که در برخی مناطق روستایی و حاشیهنشین، این رقم به زیر ۶۰ درصد سقوط کرده است.
۵.
چرخه بازتولید فقر از دل آموزش
فقر → ترک تحصیل → مشاغل کمدرآمد → فقر بیننسلی.
این چرخه بارها و بارها تکرار میشود و خروج از آن بدون مداخله جدی ممکن نیست.
آموزش باید «ترمز» این چرخه باشد، اما در ایران به یکی از «دندههای محرک» آن تبدیل شده است.
به جای آنکه آموزش ابزار ارتقای اجتماعی باشد، به مکانیزمی برای تثبیت موقعیت طبقاتی بدل شده است.
راه برونرفت: از سیاستگذاری معیشتی تا عدالت آموزشی
٭ یارانه آموزشی هدفمند: تخصیص کمکهزینه مستقیم برای خانوادههای دهکهای پایین به منظور جلوگیری از ترک تحصیل.
٭ سرمایهگذاری در مناطق محروم: توسعه مدارس شبانهروزی، حملونقل رایگان، تغذیه رایگان و آموزش از راه دور.
٭ اصلاح ساختار آموزش طبقاتی: کاهش شکاف میان مدارس دولتی و خصوصی از طریق تامین سرانه عادلانه.
٭ آموزش رایگان تا پایان متوسطه: به عنوان یک حق بنیادین و غیرقابل معامله در قانون اساسی.
٭ همافزایی دولت، نهادهای مدنی و بخش خصوصی: برای ایجاد «شبکههای حمایتی آموزشی» در مناطق کمبرخوردار.
نتیجهگیری: آینده را از کودکانمان پس نگیریم
وقتی شاخص فلاکت به مرزهای هشدار میرسد، تحریمها زندگی را سختتر میکنند و «اسنپبک» نیز اقتصاد را چنین می کند، آموزش نخستین قربانی است.
اما همین آموزش میتواند قدرتمندترین ابزار برای شکستن چرخه فقر باشد، اگر آن را از کالایی طبقاتی به حقی انسانی تبدیل کنیم.
ترک تحصیل یک کودک، فقط از دست رفتن آینده او نیست؛ فروپاشی آینده جامعه است.
اکنون زمان تصمیمهای بزرگ است: عدالت آموزشی نه یک شعار سیاسی، بلکه شرط بقا و پیشرفت ایران در دهههای پیشرو است.