تلاش برخی برای روی زمین آوردن زیرزمینیها؛ ما سانسورچی نیستیم!
مدیرکل دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از تازهترین اقدامات مجموعه تحت پوشش خود برای ارتقای سطح کیفی سخن گفت و به برخی حواشی مرتبط با تهیه کنندگان موسیقی پاسخ داد.

خبرگزاری مهر-گروه هنر-علیرضا سعیدی؛ قصه حضور در مدیریت دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مثنوی هفتاد من است.
مسیری پرفراز و نشیب پر از حکایت های گفته و ناگفته، روایت های خاموش و روشنی که بسیاری از آنها در کسری از ثانیه فراموش و بسیاری هم علاوه بر تاثیراتی که در زمانه خود بر جای می گذراند، می روند در دل کتاب ضخیم تاریخ فرهنگ و هنر این سرزمین تا آیندگان بفهمند در دوره های پیشین چه گذشته است و طبیعتا همان هایی که به عنوان مدیر و رئیس و مسئول و سرپرست ردای این سِمَت را برتن می کنند خود به تنهایی بخش اعظمی از محتوا و «میزانسن» قصه ای را تشکیل می دهند که می تواند دربرگیرنده تجربیات تلخ و شیرین زیادی باشد.
بابک رضایی نیز یکی از همان شخصیت هایی است که طی چند ماه گذشته در این مسیر دراماتیک ایفاگر نقش مهمی شده است.
او در قامت مدیر دفتر موسیقی در این برهه زمانی تجربیات دشوار و ارزشمندی را به واسطه چندین و چند اتفاق مختلفی که افتاده از سر گذرانده که بی شک آنها را به واسطه سال ها تجربه حضورش در عرصه های مدیریتی از آن زمان که مدیرعامل انجمن موسیقی و برگزار کننده جشنواره های مختلف موسیقی بوده تا امروز که مدیریت موسیقی را به عهده داشته، فراموش نخواهد کرد.
بابک رضایی در بخش اول گفتگوی رسانهای خود با گروه هنر خبرگزاری مهر، به روایت خرده احوالاتی از تجربیات چند ماههاش در این سمت پرداخت و ضمن ارائه نقطه نظرات خود درباره حواشی مرتبط با حوزه مدیریتی اش، برخی از ایده هایش در زمینه توسعه موسیقی کلاسیک ایرانی را نیز تشریح کرد.
مدیرکل دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در بخش دوم از گفتگوی مشروح خود با گروه هنر خبرگزاری مهر ضمن پاسخ به برخی از ابهامات مربوط به روابط حاکم بر حوزه تهیه کنندگی موسیقی با دفتر موسیقی به برخی دیگر از حواشی موسیقی در ماه های گذشته که با سروصدای رسانه ای زیادی هم همراه بود، پاسخ داد.
در ادامه بخش دوم گفتگو با بابک رضایی را میخوانید:
*آقای رضایی به نظر می آید چالش و اختلاف میان دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و برخی از اعضای جامعه تهیه کنندگان به ویژه تهیه کنندگانی که در حوزه های تجاری موسیقی فعالیت می کنند، آنچنان از عمق و جدایی برخوردار است که به دلیل عدم تفاهم میان دولت و بخش خصوصی به ویژه در حوزه های فرهنگی که در برگیرنده بسیاری از مسائل اجتماعی است، قرار نیست حتی با برنامه های «میان مدت» نیز مرتفع شود.
شرایطی که می بایست برای رفع آن به فکر اقدامی بود که حداقل مخاطبان متضرر چنین چالش عمیقی نشوند.
چالشی که نمود خود را در مسائلی چون گرانی روز افزون قیمت بلیت، مباحث مرتبط با ممیزی، انتشار برخی گمانه زنیهای رسانه ای و مواردی از این دست عیان کرده است.
ما تاکنون توانستهایم با یکدیگر تفاهمی داشته و تا حدودی به صورت کلامی مسائل را با هم پیش ببریم.
اما اینکه بخواهیم صرفاً با گفتگو و به قول معروف، از طریق روابط فردی و شخصی مشکلات را حل کنیم، قاعدتاً روش مناسب، درست و علمی در مدیریت نیست.
طبیعتا برای مدیریت، باید قاعده و قانون مشخص، مدون و مصوبی وجود داشته باشد تا طرفین بدانند خود را با چه چارچوبی تنظیم و به کدام سمت حرکت کنند.
بر این اساس میتوان مسیر را برنامهریزی کرد و پیش برد.
به نظر من، بزرگترین مشکلی که در این سالها با برخی تهیهکنندگان موسیقی داشتهایم، این است که متأسفانه در کشورمان آن تعهد و تقید لازم برای رعایت قوانین و مناسبات وجود ندارد و تعدادی فقط مترصد فرصتی هستند که راهی میانبر، راه دررو یا فضایی برای دور زدن قانون پیدا کنند.
به عبارت عامیانه، همیشه به دنبال فردی میگردند تا بتوانند «دور بزنند» و کار خود را پیش ببرند.
برخی از این افراد با مراکز و افراد مختلفی که در موقعیتهای اجتماعی، سیاسی، امنیتی یا انتظامی قرار دارند، ارتباط برقرار میکنند و در عمل، شاکله روند صحیح اجرای یک برنامه موسیقی را تحت تأثیر منافع مالی و کاری خود قرار میدهند.
بزرگترین مشکلی که در این سالها با برخی تهیهکنندگان موسیقی داشتهایم، این است که متأسفانه در کشورمان آن تعهد و تقید لازم برای رعایت قوانین و مناسبات وجود ندارد و تعدادی فقط مترصد فرصتی هستند که راهی میانبر، راه دررو یا فضایی برای دور زدن قانون پیدا کنند
در این راستا یکی از اقداماتی که ما پیگیر آن هستیم و در همه جا صدای آن را بلند کردهایم، این است که مدیریت اجراهای صحنهای و مدیریت موسیقی، باید صرفاً بر اساس قانون، مصوبات و بر مبنای آنچه در نظام جمهوری اسلامی آمده که آخرینِ آن «سند ملی موسیقی» است تنها در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و توسط دفتر موسیقی انجام شود.
این دفتر نیز مانند همه مراکز تخصصی کشور، دارای نیروهای متخصص، کارشناس و مدیرانی است که بر این کار اشراف دارند.
پس اگر در هر نقطه از کشور، نگاه، نظر، مطلب یا مسئلهای در حوزه موسیقی مطرح باشد، قاعدتاً باید به دفتر موسیقی منتقل شده و از آن واحد خواسته شود تا آن را طبق قوانین و ضوابط مدیریت و اعمال کند.
شما در صنایع مختلف - مثل تولید خودرو - میبینید که هیچکس برای خود به صورت جداگانه استانداردی تعریف نمیکند.
اگر قرار باشد استانداردی تغییر کند، مراجعی هستند که با آن مکاتبه میکنند، ادلههای تخصصی و نظرات فنی خود را مطرح میسازند، جلساتی برگزار میشود و چالشهای فنی و تخصصی مطرح میشود.
آنچه مورد پذیرش قرار میگیرد و مصوب می شود، توسط خودروساز اعمال میشود اما متأسفانه در حوزه فرهنگ با چنین روالی مواجه نیستیم.
این، بزرگترین آسیب حوزه فرهنگ است.
*برمیگردیم به ماجرای مجوز شعر و ترانه.
در این زمینه، شنیده میشود که برخی تهیهکنندگان، به دلیل ارتباط نزدیک با برخی مراجع نظارتی مربوط، آثارشان با نگاهی مهربانانهتر بررسی و سپس تایید میشود.
در مقابل، برای خوانندگان و تهیهکنندگانی که در دوره مدیریت فعلی چنین ارتباطی ندارند، صدور مجوز شعر و ترانه با چالشهای عجیب و غیرمعمولی روبهرو میشود.
همین روند، به بروز چالشی دیگر انجامیده است؛ یعنی وقتی این موضوع در فضای مجازی و رسانهها بازتاب پیدا میکند، هم شما و هم آنان درگیر چالشهای عمیقتری میشوید.
مسیری که به نظر می آید در آن ابهاماتی وجود دارد و می بایست توضیحاتی درباره اش ارائه کرد.
یکی از مشکلات ما هم در موسیقی و هم در شعر و ترانه به روز نشدن مفهوم و روالی به نام مجوز است که نتوانسته خود را با تحولات سریع جامعه، تکنولوژی و توسعه ارتباطات جهان امروز همراه کند.
این به روز رسانی خود یکی از ماموریت های است که عزمی جدی می طلبد که باید به آن توجه کنیم.
با شرایط فعلی اگر ما طبق این روال قدیمی به موسیقی یا شعری با ایرادات ادبی و ضعف های ساختاری مجوز بدهیم متهم به ترویج ابتذال و تایید کیفیت های غیراستاندارد می شویم و اگر مجوز ندهیم از سوی عده ای دیگر متهم به سانسور و حذف می شویم؛ این در حالی است که حتی در صورت دوم هم بالاخره این کار به نوعی و به مدد فضای مجازی، شبکه های اجتماعی و یا همان روابطی که قبلا عرض کردم، منتشر خواهد شد.
اما موضوع شعر و ترانه که گفتید یکی از مهمترین بخشهای حوزه موسیقی است.
من مسئله «کلام» را بسیار مهم میدانم زیرا ارتباط کاملاً نزدیک و عجینی با محتوای اثر موسیقایی دارد و این نکتهای است که بارها با شرایط فعلی اگر ما طبق این روال قدیمی به موسیقی یا شعری با ایرادات ادبی و ضعف های ساختاری مجوز بدهیم متهم به ترویج ابتذال و تایید کیفیت های غیر استاندارد میشویم و اگر مجوز ندهیم از سوی عدهای دیگر متهم به سانسور و حذف می شویم در جمع دوستان شورای شعر مطرح کردهام.
شعر و ترانه مبتنی بر زبان فارسی، با همه ملاحظاتی که در پاسداشت این زبان وجود دارد، در درجه اول اهمیت است.
ما اصلی ترین کشور فارسیزبان جهان هستیم؛ حداقل این گویش، این ادبیات و رسمالخط در کشور ما منحصر به فرد است پس برای ما اهمیت دارد که به حفظ این زبان توجه کنیم.
این چیزی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی هم به درستی از جامعه، فرهیختگان و عناصر ادبی ایران میخواهند.
اگر ما به کلام و به ادبیات ایران توجه نکنیم، زبان ما آسیب جدی خواهد دید و چند سال دیگر کلمات و واژگانی وارد این ادبیات میشود که دیگر خیلی فارسی نیست.
بسیاری از واژههایی امروز در ادبیات محاوره روزمره ما وارد شده که باید ساعتها بگردیم تا مفهوم و محتوایش را پیدا کنیم.
یعنی یک سری اصطلاحات و کلمات بیمحتوا هستند که ممکن است در طی سالیان سال و همین الان در همه جوامع وجود داشته باشد اما در گذشته به دلیل عدم فراگیری و سهل الوصول بودن رسانه ها و امکانات فضای مجازی، نشر عمومی پیدا نمیکرد.
خب، تکلیف ادبیات ما چه میشود؟
دستور فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی را باید چه کرد؟
سوال امروز من در دفتر موسیقی و در حوزه شعر و ادبیات این است: « آیا باید به آثاری که اصلاً شعر نیست و در کلام ایراد دارد، کلمات بیمحتوا در آن وجود دارد، هیچ اتکای ادبی ندارد و خالی از هرگونه صنایع ادبی است، مجوز بدهیم؟» و اینجاست که همان معضل موجود در روال و تفکر قدیمی حاکم بر مجوز خود را نشان می دهد و برخی از جریان های حاکم در حوزه تهیهکنندگی موسیقی فشار میآورند و به آنچه که شما میآیید بازدید و بررسی میکنید و میخواهید این پالایشها را انجام دهید، نسبت و صفت «سانسور» میدهند.
اینکه شما دارید جلوی کار را میگیرید، شما دارید مقابله میکنید، شما دارید مخالفت میکنید.
از سوی دیگر برخی دوستان هم به شکلی توجیه می کنند که: «اگر به اینها مجوز ندهید، زیرزمینی میشوند» توجیهی که من واقعا آن را هم نمیفهمم؛ اصلا زیرزمینی بشود.
گویی بعضی از دوستان برای روی زمین آوردن زیرزمینیها تلاش مضاعف میکنند که این آثار در بستر رسمی و پذیرفته شده اجتماعی وجود داشته باشد.
در مجموع این موضوع واقعا مفصل و چالش برانگیز است و من درباره آن نکات زیادی دارم.
*آیا همه آنچه اشاره داشتید مشمول مطالبه صدور مجوز برای اجرای موسیقی رپ هم می شود؟
برخی معتقدند که باید به موسیقی رپ مجوز داده شود.
شخصاً با اعطای مجوز به این ژانر موسیقی موافقم اما به شرطی که در آینده، محتوای کلام آن برای من به عنوان یک مسئول فرهنگی قابل دفاع باشد؛ نه مانند محتوایی که امروزه در برخی آثار رپ شاهد آن هستیم.
ممکن است در بسیاری از موارد قادر به اصلاح کامل این شرایط نباشیم اما بازهم مایل هستیم موسیقی رپ را تا حد امکان به فضای رسمی بیاوریم.
پس نکته کلیدی این است؛ ما باید نگرش، تفکر و معیارهای خود را تغییر دهیم.
اگر این نگاه، اندیشه و سنجهها دگرگون شود، جامعه هنری اعم از تهیهکنندگان و هنرمندان نیز موضوع، نگاه و مسیر خود را تغییر خواهند داد.
آقای رضایی در ادامه آن چه مربوط به چالشهای دفتر موسیقی و فرآیند تهیه و تولید آثار موسیقایی اشاره شد، به نظر میرسد برخی از تهیهکنندگان با سابقهتر در حوزه موسیقی طی هفته های اخیر، وارد فضاهایی مشابه لابیها و مافیای فوتبال شدهاند که مقابله با آنان دشوار است؟
آیا شورای مجوز شعر و ترانه (بدون اینکه بخواهم تهمتی بزنم) درگیر نوعی لابیگری در این قالب نشده است؟
با وجود صحبتهای شما، این ترانهها کماکان وجود دارند و هر روز نیز در حال تکثیر هستند.
میخواهم بدانم شما و همکارانتان در دفتر، چه اقداماتی در قبال تهیهکنندگان این حوزه انجام دادهاید یا ندادهاید؟
البته که قصد هم ندارم موسیقی سرگرمکننده را نفی کنم اما قطعاً شعر، ترانه و قالب آن سبکتر از موسیقی اصیل است.
آیا صحت دارد که برخی تهیهکنندگان با قدرت میگویند: «نگران شعر و ترانه نباش، من مجوز آن را میگیرم؟» یا در نهایت ادعا میکنند: «اصلاً مهم نیست، من این اثر را پخش میکنم، حتی بدون نیاز به مجوز؟» آیا این فضا به محیطی نامنظم و متأسفانه ناخوشایند تبدیل نشده که می تواند شما را به عنوان مدیر تحت اتهام قرار دهد؟
این موضوع، یکی از مهمترین چالشهای مدیریت دفتر موسیقی است.
وضعیت فعلی دفتر موسیقیِ وزارت فرهنگ به گونهای است که به نظر من، نیازمند تغییراتی بسیار عمیق و محتوایی در سطح کلان است؛ باید نگرشها تغییر کند.
در این زمینه ما به حمایت جدی شخص آقای وزیر، حمایت جدی دولت، حمایت جدی کمیسیون فرهنگی مجلس و همچنین همه دلسوزان حوزه فرهنگ نیاز داریم.
متأسفانه درک من از شرایط این وضعیت فعلی دفتر موسیقیِ وزارت فرهنگ به گونهای است که به نظر من، نیازمند تغییراتی بسیار عمیق و محتوایی در سطح کلان است؛ باید نگرشها تغییر کند.
در این زمینه ما به حمایت جدی شخص آقای وزیر، حمایت جدی دولت، حمایت جدی کمیسیون فرهنگی مجلس و همچنین همه دلسوزان حوزه فرهنگ نیاز داریم سالها این است که ما به این شاکلهها و ستونهای اصلیِ موضوع، آنگونه که باید، نپرداختهایم.
حتی همه افرادی که در دستگاههای مختلف، توانایی اصلاح و تعدیل این جریان را داشتند، در مواجهه با رویدادهای اجتنابناپذیری که اتفاق افتاد و آثاری که به گفته شما سرانجام انتشار یافت، مدیران و کارشناسان حوزه موسیقی را قربانی کردند.
باید توجه داشت که اگر مدیر فعلی برود و مدیر جدیدی بیاید، اما این فضا، بههمین شکل نادرست باقی بماند این روند تکرار خواهد شد؛ اتفاقی که پیش از این نیز افتاده و وضعیت ما را به اینجا رسانده است.
به اعتقاد من نخست باید از مداخله جریانها، دستگاهها و افراد مختلف غیرمرتبط در مسیر موسیقی جلوگیری کنیم.
برای مثال، زمانی که مجوزی صادر میشود، باید اداره اماکن نیز آن را تأیید کند.
در صورتی که اگر اداره اماکن نظری دارد، میتواند به ما اعلام کند تا ما آن را اعمال کنیم.
اگر اداره اماکن یا پلیس امنیت به ما اعتماد کند، دیگر نیاز نیست هنرمند و تهیهکننده را مجبور کنیم تا از مراجع مختلف، تأییدیههای متعدد بگیرند.
زیرا زمانی که چنین شود، ممکن است همانگونه که پیشتر اشاره داشتم فردی با روابط خاص در آن فضاهای امنیتی و نظامی، ما را دور بزند و از دل این روابط، اتفاقات بدتری شکل بگیرد.
همچنین حضور هنرمند در این فضاها که معمولا با روحیه ایشان همخوانی ندارد میتواند موجب رنجش و فاصله گرفتن او از جریان منطقی مدیریت فرهنگی شود.
بنابراین، باید انسجام ایجاد شود و تمام تمرکز و اختیار صدور مجوز، به وزارت فرهنگ و دفتر موسیقی واگذار شود.
همچنین باید در آییننامهها و اساسنامه شرکتهای فعال حوزه تهیهکنندگی بر اساس چارچوبهای معین فرهنگی کشور و شرایط امروز جامعه اصلاح و بازنگری انجام شود.
البته قانون نیز باید از ما حمایت کند؛ نه صرفاً در سطح یک ابلاغیه از فرهنگستان مبنی بر پاسداشت زبان فارسی، بلکه باید حمایتی همهجانبه وجود داشته باشد.
شعری که قرار است به موسیقی تبدیل شود، باید از محتوای علمی و هنری لازم برخوردار باشد و چارچوب ادبی خود را حفظ کند تا در قالب یک شعر یا ترانه، بتواند به قطعهای موسیقایی بدل شود.
متأسفانه ما به تدریج شاهد بودیم که چگونه همین پیوند خوردن با فضاهای زیرزمینی، آثار موسیقایی را از شعر به «متن» تقلیل داد.
یک اثر ادبیِ درست است که قابلیت تبدیل شدن به یک موسیقی خوب را دارد اما به هر حال در پاسخ به این پرسش که آیا در این شش ماه به نقطه مشترکی با جامعه تهیهکنندگان رسیدهام یا نه، باید بگویم؛ خیر، هنوز به نقطه مشترک مطلوبی نرسیدهام.
به نظر من، این کار زمانبر است.
*با توجه به تداوم ماجرای لغو کنسرتها که به نظر نمیرسد پایان یابد و با وجود تأکید مسئولان بر اینکه هر برنامهای در چهارچوب ضوابط ــ چه در تهران و چه در استانها ــ مشکلی برای برگزاری ندارد اما دخالت مقامات بلندپایه استانها، حتی با استناد به دستورالعمل آقای پزشکیان که اختیارات را به استانداریها تفویض کرده، موجب پیچیدهتر شدن فرآیند شدهاند.
جنابعالی و اساساً مراجع ذیربط در دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، برای موضوع لغو کنسرتها چه اقدام درستی در دست اجرا دارید و چه برنامهای برای حل این مشکل تدارک دیده اید؟
باید صراحتا اعلام کنم حداقل در این شش ماه، موردی برای لغو مجوز نداشتیم.
اگر موردی هست، شما به من یادآوری کنید که مثلاً کنسرت فلانی در این شش ماه لغو شده است.
من میخواهم عرض کنم که اگر کنسرتی مجوز دارد و بهصورت معمول در چارچوبهای مشخص فعالیت میکند، چرا باید لغو شود؟
اما مسئله اصلی ما این است که ما در هر کشوری که زندگی میکنیم باید هنجارها و چارچوب های آن جامعه را در نظر بگیریم.
اگر شما یک برنامه موسیقی را که با قبول قواعد و شرایطی مجوز گرفته است، به ناهنجاری بکشانید و تعطیل شود، به نظر من این لغو کنسرت نیست.
اتفاقی که در نیاوران افتاد، ممکن است برخی بگویند لغو کنسرت بود و شما به برنامهای در یک محیط تعریف شده مجوز داده بودید؛ چرا در آن موقعیت حواستان نبود؟
من میگویم؛ بله، عذرخواهی میکنم، کنسرت را من مجوز دادم اما تاییدیه آن مکان در دوره من صادر نشده است.
وقتی بنده مدیر شدم، شاید باید خودم محیط را بازدید میکردم یا کارشناسانم این کار را انجام میدادند.
به هر حال، مخالفت مردم محل به وجود آمد که متعاقب آن وزارت میراث فرهنگی نیز به عنوان متولی مکان برگزاری مانع از ادامه اجرا شد.
وقتی فردی صادقانه روبهروی من میایستد و پنجره خانهاش را نشان میدهد و میگوید: «این خانه من است و این حجم من به عنوان مسئول، علاوه بر صدور مجوز کنسرتها، مسئول صیانت از حوزه موسیقی نیز هستم.
اگر ما مجوزی صادر کنیم و پس از اجرا به دلایل موجه حواشی ایجاد شده در مسیر برگزاری سایر کنسرتها نیز مانع ایجاد شود مجاز به انجام این مهم نیستیم صدا زندگی مرا تحت تاثیر قرار داده»، به عنوان یک انسان میتوانم تشخیص دهم که آرامشش تحت تاثیر قرار گرفته و شرایط برایش سخت شده است.
پس برای اجرای شب های بعدی ناگزیر به چاره اندیشی بودیم ولی با این حال ما کنسرت را لغو نکردیم، بلکه گفتیم از این تاریخ به بعد میتوانید برنامه را به مکان دیگری انتقال دهید.
بنابراین، به نظر من این هم لغو کنسرت به حساب نمیآید.
در برخی موارد هم لغو کنسرت هایی رسانه ای می شود که اصلا در آن موارد مجوزی صادر نشده است.
من به عنوان مسئول، علاوه بر صدور مجوز کنسرتها، مسئول صیانت از حوزه موسیقی نیز هستم.
اگر ما مجوزی صادر کنیم و پس از اجرا به دلایل موجه حواشی ایجاد شده در مسیر برگزاری سایر کنسرت ها نیز مانع ایجاد شود مجاز به انجام این مهم نیستیم.
در چنین شرایطی، ممکن است تهیهکننده جنجال به پا کند یا فضای رسانهای علیه ما ایجاد شود چرا که تهیهکننده طبیعتا به دنبال منافع خودش است.
ملاحظات منطقهای و محلی در برگزاری برنامههای فرهنگی بسیار مهم است به همین دلیل سالهاست تصمیم گرفته شده صدور مجوز کنسرتها در استانها انجام شود و ملاحظات محلی در نظر گرفته شود.
وقتی در جامعه زندگی میکنیم، باید به قواعد و قوانین آن جامعه متکی باشیم و از آن تبعیت کنیم.
همانطور که میگوییم قانون باید در این موارد از ما دفاع کند، ما نیز باید پشت سر قانون حرکت کنیم تا جامعه به بیقانونی کشیده نشود.
*میخواهم در ادامه بحث کنسرتها، درباره یک موضوع مهم دیگر نیز صحبت کنم.
آیا میدانید که پایینترین حد قیمتگذاری برای بلیتهای کنسرت، در حال حاضر چه پیامدهای بسیار ناگواری دارد و تقریباً دیگر نمیتواند تداوم داشته باشد؟
این پرسش مطرح است که برای برنامههای نظارتیِ پیشرو، چه تمهیداتی در نظر گرفته شده است؟
آیا درست است که سازمان تعزیرات، علیرغم هشدارهای مکرر از جانب شما و همچنین رسانهها، به این موضوع ورود میکند؟
ببینید، مسئله قیمت بلیت ها یک موضوع بسیار مهم است؛ ما به هر حال باید شرایط اقتصادی را در نظر بگیریم.
یک برنامه فرهنگی، بالاخره توسط تهیهکننده خصوصی اجرا میشود.
اکثر قریب به اتفاق کنسرتهایی که برگزار میشود را بخش خصوصی عهدهدار است و بخش خصوصی در همین کشور و در همین اقتصاد زیست میکند.
کسی که در سالن صدا، نور، امکانات تصویری، فیلمبرداری، نوازندگان ارکستر و تمامی آن اتفاقات را فراهم میکند، تبلیغات را انجام میدهد، مسئله پارکینگ را حل میکند و خود سالن که مدیریت، مسئولیت و نیروهای خدماتی مربوط به خود را دارد، همه هزینهبر هستند.
قیمتها در کشور در حال تغییر است و تورم بر همه چیز اثر میگذارد.
ما نمیتوانیم یک پدیده فرهنگی- اجتماعی را از تحولات اقتصادی جدا بدانیم و بعد بگوییم مثلاً مردم امکان خرید بلیت را ندارند.
بله، این یک درد بزرگ است که وقتی شرایط اقتصادی و تنگناهای معیشتی برای مردم پیش میآید، فرهنگ معمولاً اولین موردی است که از سبد خانوار حذف میشود و این موضوع بسیار غمانگیزی است.
اما وقتی به عمق قضیه نگاه میکنیم، میبینیم براساس هرم مازلو انسان در وهله اول غذا برایش متأسفانه یک فضا و گفتمان رسانهای ایجاد شده که انگار بخش مهمی از جامعه از رفتن به کنسرت محروم شدهاند.
به نظر من این نوع نگاه، ظلمی است که هم به حوزه موسیقی و هم به بخشی از مردم میشود مهم است، سپس آرامش و استراحت.
بنابراین، ابتدا هزینه را برای خوراک و بعد برای اسکان خود میپردازد و اگر چیزی باقی ماند، آن را برای خوراک فکری، روحی و فرهنگی خود مصرف میکند.
پس میخواهم بگویم که خیلی مهم است، حالا که داریم از طریق یک رسانه رسمی با مردم صحبت میکنیم، واقعبینانه و واقعگرایانه صحبت کنیم.
متأسفانه یک فضا و گفتمان رسانهای ایجاد شده که انگار بخش مهمی از جامعه از رفتن به کنسرت محروم شدهاند.
به نظر من این نوع نگاه، ظلمی است که هم به حوزه موسیقی و هم به بخشی از مردم میشود.
ما نباید با تحت فشار قرار دادن برگزار کنندگان کنسرت و برنامههای هنری، این عرصه را با یک بند و محدودیت پایین بکشیم و اجازه ندهیم که این صنعت رشد کند و این فضا متحول شود.
البته این دیدگاه که باید برای افراد متوسط و کمبرخوردار جامعه هم برنامه داشت، کاملاً درست است.
ما از همان ابتدا که آمدیم، با تهیهکنندگان در این زمینه صحبت کردهایم و هنوز هم در مسیر همین گفتگوها هستیم.
در اصل چنین مساله ای جزو وظایف صنوف تعریف می شود اما مشکل این است که ما متأسفانه در بین تهیهکنندگان موسیقی، صنف فعال و جامعی نداریم.
البته مجموعهای قبلاً وجود داشت که دوره آن به پایان رسیده و باید دوباره انتخابات برگزار کند که ما پیگیر این موضوع هستیم.
من بهطور جد از دوستان خواهش کردم که هرچه سریعتر شورا یا انجمن صنفی را تشکیل دهند تا بهتر بتوانیم در این موارد با یکدیگر تبادل نظر داشته باشیم.
این ارتباط و گفتگو - که الان از طریق رسانه شما با مردم عزیز مطرح میکنم - لزوماً به پایین آوردن قیمت بلیت ها منجر نخواهد شد، اما قطعاً به منطقی شدن قیمتها کمک خواهد کرد.
پس در رابطه با قیمت بلیت ها، ما به دنبال این هستیم که صنف تهیهکنندگان موسیقی تشکیل شود تا با یک جامعه صنفی که همه ابعاد و دیدگاهها را دربرمیگیرد، به یک تعادل و عدد و رقم منطقی برسیم.
اما من این صحبتها را به عنوان متولی موسیقی مطرح نکردم که وظیفه خودم را در این میان گم کنم.
من وظیفه دارم برای قشر کمبرخوردار و متوسط جامعه، برنامههای فرهنگی طراحی و تدوین کنم.
این بخش دیگری از وظایف من است که شاید در این قالب نگنجد برای مثال، بنده در جشنواره بینالمللی موسیقی فجر که بودجه و اعتبار دولتی دارد، شاید باید بخشی از برنامههای فرهنگی و موسیقی را طوری ترتیب دهم که با قیمتهای مناسب در اختیار قشر متوسط قرار گیرد تا آنان هم بتوانند از این برنامهها بهرهمند شوند.
همچنین آن مسیری را که خدمتتان عرض کردم - یعنی با مجموعههای دولتی - دنبال میکنیم که اگر به سالنهای آنها دسترسی پیدا کنیم، شاید بتوانیم بخشی از برنامههای موسیقی را در این سالنها با قیمتهای پایینتر برگزار کنیم که در آن صورت قیمت بلیت ها کاهش خواهد یافت.
*یکی از مباحثی که از زمان تصدی شما بر دفتر امور موسیقی مورد توجه ویژه قرار گرفت بحث دریافت تائیدیه آتشنشانی سالنهای کنسرت بود که چالشهای بسیاری را به همراه داشت که اکثر سالنهای اعلام شده این تائیدیه را دریافت کردند اما اعلام شد که به یکی از سالنها به دلیل نداشتن تائیدیه آتشنشانی تا زمان دریافت این تائیدیه، مجوز برگزاری کنسرت داده نمیشود.
لطفا در این رابطه بیشتر توضیح دهید.
موضوع تائیدیه آتشنشانی جزو تکالیفی بوده است که در آئیننامه اجراهای صحنهای آمده و دفتر امور موسیقی در سنوات گذشته نیز باید آن را دنبال میکرده اما متأسفانه تا پیش از این مغفول مانده بود که از نظر مسئولیت اجتماعی برای من به عنوان یک مدیر بسیار حائز اهمیت است؛ چراکه اگر خدای ناکرده روزی در یکی از این سالنها اتفاقی رخ دهد در آن زمان ما نمیتوانیم در برابر مردم پاسخگو باشیم؛ بنابراین اکنون باید قبل از اینکه واقعهای رخ دهد به دنبال پیشگیری باشیم.
من از همه مدیران سالنها تشکر میکنم که همکاری کردند و علیرغم اینکه یک سری مشکلات و مقاومتهایی وجود داشت اما رفتند و پیگیری کردند و تائیدیه آتشنشانی دریافت کردند.
لازم است از سازمان آتشنشانی سالن میلاد نمایشگاهها اصرار بر این دارد که با توجه به اینکه در آنجا ایستگاه آتشنشانی مستقر است؛ باید به آن بسنده کرد و این سالن نباید ملزم باشد تا تائیدیه آتشنشانی دریافت کند.
پاسخ ما به این مجموعه محترم این بود که قانون شما را مرجع تائید قرار نداده بلکه سازمان آتشنشانی را به عنوان مرجع معرفی کرده است هم تشکر کنم که همکاری بسیاری با ما کرد.
ما جلساتی را برگزار کردیم و آئیننامهای را با همکاری آنها تدوین و تنظیم کردیم که گرفتن تائیدیه آتشنشانی سالنهای کنسرت فازبندی شود تا در فازهای مختلف سالنها امکانات و تجهیزات و شرایط خود را به شکل دورهای با استانداردها تطبیق دهند تا هم کنسرت ها برگزار شود و هم بحث ایمنی مورد توجه و نظر قرار بگیرد.
اما متأسفانه در بین همه چندین سالنی که کنسرتهایی با مخاطب بالای هزار و ۲۰۰ نفر برگزار میکنند؛ سالن میلاد نمایشگاهها اصرار بر این دارد که با توجه به اینکه در آنجا ایستگاه آتشنشانی مستقر است باید به آن بسنده کرد و این سالن نباید ملزم باشد تا تائیدیه آتشنشانی دریافت کند.
پاسخ ما به این مجموعه محترم این بود که قانون شما را مرجع تائید قرار نداده بلکه سازمان آتشنشانی را به عنوان مرجع معرفی کرده است و تصریح دارد که این تائیدیه باید از سوی سازمان آتشنشانی صادر شود.
هرچه با این مجموعه مذاکره و مکاتبه کردیم که با توجه به وجود این تجهیزات و امکانات، بهتر است به سازمان آتشنشانی مراجعه کنید و با ارائه مستندات خود از این سازمان تائیدیه دریافت کنید اما متاسفانه این مجموعه به دلایلی که قطعاً خودشان اگر لازم بدانند میتوانند پاسخگو باشند پذیرای مراجعه به سازمان آتشنشانی و دریافت تائیدیه نبوده و نیستند.
حتی با توجه به اینکه تهیهکنندگان موسیقی درخواست و اصرار داشتند تا این سالن همچنان برای اجرای موسیقی باقی بماند و برای آن مجوز صادر شود؛ من از مدیر این مجموعه خواهش کردم که اگر ایشان اصرار به داشتن چنین امکانات و تجهیزاتی دارند به صورت کتبی، شخصاً پذیرای تمامی مسئولیتهای ایمنی و مباحث مربوط به تاییدیه آتشنشانی سالن باشند اما متأسفانه این موضوع نیز از سوی ایشان پذیرفته نشد.
ادامه دارد ...