افزایش مسئولیت اجتماعی ورزشکاران و قهرمانیهای کم نظیر تیمهای ملی
ورزشکاران ایران که در طول جنگ ۱۲ روزه به نمادی از مقاومت تبدیل شده بودند، پس از این دوره توانستند در چند رشته ورزش موفقیت هایی را رقم بزنند که در طول تاریخ ورزش کمتر شاهد آن بوده ایم.

به گزارش خبرنگار مهر، جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل (۱۳ تا ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵) نه تنها یک بحران نظامی بود، بلکه تحولی عمیق در ساختار اجتماعی ایران ایجاد کرد.
این بحران، ورزشکاران ایرانی را از قهرمانان فردی به کنشگران اجتماعی تبدیل کرد و مسئولیت اجتماعی آنها را افزایش داد.
دکتر سیدمقداد سادات در یادداشتی برای گروه ورزشی خبرگزاری مهر در این مورد نوشت: در مطالبی به افزایش قهرمانیهای جهانی (مانند مدالآوری در ووشو، کشتی و پاراوزنهبرداری و ...) و اقدامات حمایتی اشاره شد.
در این تحلیل، با تمرکز بر مثالهای واقعی و تاریخی، پدیده را از منظر سه نظریه کلیدی جامعهشناسی: کارکردگرایی - نظریه تضاد، - تعاملگرایی نمادین – بررسی میکنیم.
این رویکردها، بر اساس مطالعات جامعهشناختی ورزش در جوامع پس از جنگ، کمک میکنند تا درک کنیم چگونه ورزش نه تنها انسجام اجتماعی را تقویت میکند، بلکه نابرابریها را برجسته و هویتها را بازسازی مینماید.
زمینه جامعهشناختی: ورزش به عنوان ابزاری برای بازسازی در جوامع پس از بحران
جامعهشناسی ورزش تأکید دارد که در جوامع پس از درگیری، ورزش فراتر از تفریح است و میتواند به عنوان «عامل صلحسازی» عمل کند.
برای مثال، در بوسنی پس از جنگ داخلی (۱۹۹۲-۱۹۹۵)، برنامههای ورزشی مانند فوتبال باز برای کودکان، به کاهش تنشهای قومی کمک کرد و انسجام اجتماعی را افزایش داد.
در ایران پس از جنگ ۱۲ روزه، موفقیتهای ورزشی مانند کسب ۱۰ مدال در قهرمانی جهان ووشو (۱۱ تا ۱۶ شهریور ۱۴۰۴) یا قهرمانی همزمان تیمهای کشتی آزاد و فرنگی در زاگرب، نه تنها روحیه ملی را احیا کرد، بلکه به عنوان نمادی از مقاومت عمل نمود.
این پدیده، مشابه نقش ورزش در کوزوو پس از جنگ (۱۹۹۹)، جایی که برنامههای «فوتبال باز» به صلحسازی کمک کرد، نشاندهنده پتانسیل ورزش برای التیام زخمهای اجتماعی است.
۱- نظریه کارکردگرایی: ورزش به عنوان عامل انسجام، ثبات و نوعدوستی اجتماعی
نظریه کارکردگرایی، توسعهیافته توسط املی دورکیم و تالکوت پارسونز، جامعه را به عنوان بدنی ارگانیک میبیند که هر بخش (مانند ورزش) برای حفظ تعادل کلی کارکرد دارد.
در این چارچوب، افزایش مسئولیت اجتماعی ورزشکاران ایرانی پس از جنگ، نقش «کارکردی» در تقویت همبستگی ملی ایفا کرد.
برای مثال، اقدامات عملی مانند تبدیل هتل یک ملیپوش فوتبال به پناهگاه برای مهاجران ، یا باز کردن باشگاه کاراته توسط فرحناز ارباب برای خانوادههای نیازمند، به عنوان «آیینهای نوعدوستی» عمل کرد و سرمایه اجتماعی را افزایش داد – مفهومی که رابرت پاتنام آن را به عنوان شبکههای حمایتی توصیف میکند.
در ایران، ورزشکاران تیم ملی فوتباله بیانیهای علیه «جنایات اسرائیل» صادر کردند، مشابه نقش ورزشکاران در آفریقای جنوبی پس از آپارتاید (۱۹۹۴) عمل کردند، جایی که تیم راگبی به عنوان نماد وحدت ملی (فیلم شکست ناپذیر ) انسجام را تقویت کرد.
همچنین، قهرمانی عطیه سادات حسینی در پاراوزنهبرداری زنان (مهر ۱۴۰۴)، اولین طلای تاریخ این رشته، به الگویی برای نسل جوان تبدیل شد و کارکرد «انگیزشی» داشت.
وزیر ورزش، احمد دنیامالی، با تأکید بر «دیپلماسی ورزشی» و نامهنگاری به IOC برای تعلیق اسرائیل، نشان داد چگونه ورزش به حفظ ثبات کمک میکند.
۲- نظریه تضاد: ورزش به عنوان عرصه مبارزه، نابرابری و مقاومت اجتماعی
نظریه تضاد، برگرفته از کارل مارکس و ماکس وبر، ورزش را میدانی برای بازتولید نابرابریهای اقتصادی و سیاسی میبیند، جایی که قدرتمندان از آن برای کنترل استفاده میکنند.
در ایران پس از جنگ، مسئولیت اجتماعی ورزشکاران اغلب به عنوان «مقاومت» در برابر فشارهای خارجی تفسیر میشود.
برای مثال، تجمع ورزشکاران مقابل دفتر سازمان ملل در تهران برای محکومیت اسرائیل و درخواست تعلیق تیمهای ورزشی آن، ورزش را به ابزاری برای دیپلماسی تبدیل کرد و نابرابریهای جهانی مانند تحریمها را برجسته نمود.
در بحران غزه (۲۰۲۳)، ورزشکاران ایرانی جامعهای بیانیهای برای محکومیت اسرائیل صادر کردند، که نشاندهنده استفاده از ورزش برای اعتراض به سیاستهای خارجی است.
۳- نظریه تعاملگرایی نمادین: ورزشکاران به عنوان سازندگان نمادین هویت و معنا
تعاملگرایی نمادین، توسعهیافته توسط هربرت بلومر، بر تعاملات روزمره و معانی نمادین تمرکز دارد و ورزش را عرصهای برای مذاکره هویتها میبیند.
در ایران پس از جنگ، ورزشکاران به «نمادهای مقاومت» تبدیل شدند: برای مثال، قهرمانی کشتی به عنوان «قدرت مطلق» ایران، معانی نمادین «غرور ملی» را در برابر «دشمن خارجی» تقویت کرد.
همچنین، «سلام نظامی» ورزشکاران به سرود ملی، نماد وفاداری بود.
پیوند چندجانبه قهرمانی، مسئولیت و تحول اجتماعی
از منظر جامعهشناختی، افزایش قهرمانیها و مسئولیت اجتماعی ورزشکاران ایرانی پس از جنگ ۱۲ روزه، دو روی یک سکهاند: کارکردگرایی آن را عامل ثبات میبیند، نظریه تضاد عرصه مبارزه و تعاملگرایی نمادین سازنده هویت.
مثالهایی مانند اقدامات نوعدوستانه در جنگ، نشاندهنده پتانسیل ورزش برای بازسازی هستند.
در نهایت، این تحول، ورزش را به ابزاری برای عدالت اجتماعی تبدیل میکند اما نیاز به سیاستهای فراگیرتر برای پایداری دارد.