فداکاری بزرگ آقامعلم برای نجات جان مادر و دختر
جوانمردی دیگر از دیار شیرمردان خوزستان و شهرستان گتوند. یک معلم فداکار با به خطر انداختن جان خود، یک زن و دخترش را از خودروی پرایدی که داخل کانال آب با عمق زیاد سقوط کرده بود، نجات داد.

کد خبر: 741665 | ۱۴۰۴/۰۷/۲۲ ۰۸:۲۸:۵۳
جوانمردی دیگر از دیار شیرمردان خوزستان و شهرستان گتوند.
یک معلم فداکار با به خطر انداختن جان خود، یک زن و دخترش را از خودروی پرایدی که داخل کانال آب با عمق زیاد سقوط کرده بود، نجات داد.
این اتفاق در حالی رخ داد که خود او نیز بهشدت زخمی و برای جراحی به اتاق عمل منتقل شد.
به گزارش جام جم، چند روز از این حادثه میگذرد و اقداماتی که محمود عبدینژاد معلم ۴۵ ساله دبستان حافظ برای نجات آن مادر و دختر انجام داد، حالا اثراتش را با آسیبدیدگی شکمی نشان داده است.
قبل از اینکه آقا معلم برای جراحی به اتاق عمل منتقل شود، در مورد حادثه به جامجم میگوید: «من در شهرستان گتوند شهر قیصر امینپور، شاعر پرآوازه زندگی میکنم.
روز حادثه من و چهار همکار خانمم در حال عبور از کنار جاده و کانال آب بودیم که متوجه سقوط یک دستگاه پراید به داخل کانالی شدیم که دو متر ارتفاع و سه متر طول داشت.
از قضا همان روز آب این کانال زیاد بود.
دقت که کردیم سر خانمی را داخل ماشین که آب داشت آن را میبرد، دیدیم.
آن لحظه اصلا به عمق کانال و شدت آب توجه نکردم و وارد آب شدم.
قد خودم ۱۸۰سانتیمتر است و عمق آب طوری بود که کف پایم به آن نمیرسید.
کف کانال هم لغزنده بود.
راننده زن بهوش بود و با من حرف میزد اما گیج و منگ به نظر میرسید.
ماشین چپ کرده و سپس به داخل کانال سقوط کرده بود.
وضعیت آب طوری بود که انگار داشت ما را از جا میکند.
در لحظهای که با آن خانم صحبت میکردم به چهار همکارم گفتم طناب برسانید که یکی از خانمها چادرش را به من داد و با استفاده از همان چادر، خانم را فرستادم آن طرف کانال آب.»درحالی که عبدینژاد تلاش میکرد زن را از مهلکه نجات دهد، او با حالت التماس و تضرع به معلم گفت دخترش هم داخل ماشین است: «به من گفت شما را به خدا دخترم را نجات دهید.
تازه آنجا متوجه شدم که ماشین دو سرنشین داشته.
فکر میکردم دختر این خانم بچه باشد اما بزرگسال بود و سنگین وزن.
دختر هم داخل ماشین گرفتار شده بود اما نفس میکشید.درماشین باز نمیشد و رفتم زیر آب.
درهمین لحظه مردم ازراه رسیدند و حتی رانندههای عبوری هم تعدادشان زیاد شد اما هرچه همکارانم فریاد میزدند که برای کمک جلو بیایند، هیچکس نیامد.
دست تنها بودم اما با کمک گرفتن از خدا تمام زورم را جمع و سعی کردم ماشین را بافشار بدن و پاهایم کج کنم.
فشار زیاد آب و وضعیت ماشین، کار را برای من که خودم کشتیگیر و مربی این رشته ورزشی هستم، سختتر کرده بود.
به زور کمی جلوی آب را گرفته و ماشین را کمی کج کردم که یکدفعه آب روی ماشین آمد اما بهسرعت دختر را بیرون کشیدم.
شیشه ماشین نیمه شکسته بود و برای همین در آن لحظه متوجه پارگی شانهام نشدم اما بعد از روی خونریزی متوجه آن شدم.
دخترخانم که گویا مبتلا به سندروم داون بود، از شدت وحشت به سر و بدنم آویزان شده بود، طوری گردنم را گرفته بود که احساس خفگی میکردم.
خدا را شکر شنا بلد بودم و با همکارانم شرایط را مدیریت کردیم.به هرسختیای بود دختر رافرستادم آن طرف کانال و اوهم خوشبختانه نجات پیدا کرد.
وقتی از کانال خارج شدم، تازه فهمیدم چرا کسانی که بیرون آب بودند، حاضر به کمک نشدند.
۲۰ تا ۲۵ دقیقه ما درگیر عملیات نفسگیر امداد و نجات بودیم و البته همکارانم خانمها نصراللهزاده، گتوندی، شعبانی و سلطانی خیلی کمک کردند.
یکی چادر داد آن یکی سعی میکرد با اورژانس تماس بگیرد و دیگری تلاش کرد مردم را وادار به کمک کند.
همه به نوعی کمک کردند.»
آنطور که عبدینژاد میگوید در این عملیات امداد و نجات، فشار زیادی به کمر و شکمش وارد شد که منجر به پارگی شکم و در نهایت جراحی او شده است.
برای این معلم فداکار آرزوی سلامتی داریم.