آیا تعطیلی عقل و بسنده کردن به ظاهر نقل، سبب توقف مسلمانان شده است؟
علیرضا کاوند عضو هیئت علمی دانشگاه گفت: جریانهای اصلاحی معاصر مانند سید جمالالدین اسدآبادی و محمد عبده معتقد بودند که تعطیلی عقل و بسنده کردن به ظاهر نقل، سبب عقبماندگی مسلمانان شده است.

به گزارش خبرنگار مهر، در سنت اسلامی، قرآن کریم با تأکیدات مکرر بر مفاهیمی چون تعقل، تفکرو تدبر، جایگاه ویژه ای برای خردورزی قائل شده است.
این امر سبب شد تا از همان سدههای نخستین، جریانات عقلگرای قدرتمندی مانند معتزله شکل بگیرند که عقل را داور نهایی در فهم و حتی پذیرش گزارههای وحیانی میدانستند.
در ادامه، فلاسفه مسلمان مانند فارابی، ابن سینا و ابن رشد، با الهام از فلسفه یونان، کوشیدند تا میان عقل فلسفی و شریعت، هماهنگی کامل برقرار سازند و عقل را راه اصلی وصول به حقایق عالم معرفی کنند.
حتی در میان متکلمان اشعری که به ظاهر با فلسفه مخالف بودند، استدلال عقلی ابزار اصلی دفاع از عقاید دینی بود.
در کلام شیعی نیز عقل به عنوان یکی از چهار منبع اصلی استنباط احکام در کنار قرآن، سنت و اجماع پذیرفته شده و به حجت باطنی خداوند ملقب گشته است.
در سوی دیگر، در سنت مسیحی، این رابطه پیچیدگیهای بیشتری داشته است.
پولس رسول، با تفکیک میان حکمت دنیوی و حکمت الهی و تأکید بر اینکه نجات از طریق ایمان به صلیب مسیح حاصل میشود نه از راه خرد انسانی، سنگ بنای نوعی تقابل میان عقل و ایمان را گذاشت.نواندیشان دینی با گرایشهای متفاوت، سعی در حفظ کارکرد دین در دنیای مدرن نموده اند.
یکی از این گرایشها، متن گرایی است و گرایش دیگر عقل گرایی است که سروش، شبستری و نصر حامد ابوزید آنرا نمایندگی میکنند.
علیرضا کاوند عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم در گفتگو با خبرنگار مهر با بررسی این مسئله به بیان اهمیت و بررسی این موضوع پرداخت و گفت: نسبت عقل و وحی از مهمترین مسائل کلامی و فلسفی در تمدن اسلامی بوده است.
همواره این پرسش مطرح بوده که عقل انسانی چه اندازه توانایی درک حقیقت را دارد و وحی چه نقشی در هدایت او ایفا میکند؟
آیا عقل و وحی مکمل یکدیگرند یا گاهی در تعارض قرار میگیرند؟
وی ادامه داد: در پاسخ به این پرسشها، مکاتب مختلف اسلامی دیدگاههای متفاوتی ارائه دادهاند.
از عقلگرایان معتزلی تا نصگرایان اشعری، از راه میانهی ماتریدیان تا فلسفهی اسلامی و کلام امامیه، هرکدام تفسیر خاصی از نسبت عقل و وحی دارند.
علاوه بر این، در دوران معاصر نیز جریانهای نوینی همچون سلفیه، اخوانالمسلمین، اصلاحطلبان و نواندیشان مسلمان وارد این بحث شدهاند و بر اساس شرایط جدید اجتماعی و فرهنگی، مواضعی تازه عرضه کردهاند.
عقل و وحی در اندیشهی معتزله
کاوند با تاکید بر عقل و وحی در اندیشه معتزله گفت: معتزله به عقل جایگاهی بسیار والا دادند.
آنان قائل به «حسن و قبح عقلی» بودند؛ یعنی عقل میتواند مستقل از وحی خوبی و بدی اعمال را تشخیص دهد.
به نظر آنان، عدالت، توحید و بسیاری از اصول اخلاقی به حکم عقل ثابتاند و حتی قبل از نزول وحی، عقل انسان را به شکرگزاری خداوند و دوری از ظلم موظف میکند.بر همین اساس، اگر ظاهر آیه یا حدیثی با حکم قطعی عقل تعارض داشت، باید آن را تأویل کرد.
در نتیجه، عقل برای معتزله اصل و معیار بود و وحی بیشتر برای تکمیل حوزههایی که عقل به آن نمیرسد، مانند جزئیات عبادات، ضرورت پیدا میکرد.
عقل و وحی در اندیشهی اشاعره
این استاد دانشگاه ادامه داد: اشاعره در واکنش به افراط عقلگرایی معتزله شکل گرفتند.
آنان قدرت مطلق خداوند را محور قرار دادند و عقل انسان را بسیار محدود دانستند.
از نگاه اشاعره، عقل توانایی تشخیص حسن و قبح ذاتی افعال را ندارد.
خوب و بد بودن اعمال تنها بر اساس امر و نهی الهی (وحی) تعیین میشود.
عقل تنها تا جایی کارآمد است که بتواند وجود خدا و ضرورت ارسال پیامبران را اثبات کند؛ پس از آن باید کاملاً تسلیم وحی گردد.
بنابراین، عقل در نگاه اشاعره شأن ابزاری دارد و وحی مرجع نهایی معرفت دینی است.
عقل و وحی در اندیشهی ماتریدیه
کاوند اظهار کرد: ماتریدیان کوشیدند راهی میانه میان عقلگرایی معتزلی و نصگرایی اشعری بیابند.
آنان مانند معتزله حسن و قبح عقلی را پذیرفتند و معتقد بودند عقل میتواند بسیاری از اصول اخلاقی را دریابد.
اما همزمان، وحی را برای هدایت کامل و رفع کاستیهای عقل ضروری میدانستند.در نگاه آنان، عقل و وحی هماهنگاند و هیچگاه در تعارض واقعی قرار نمیگیرند.
در صورت بروز تعارض ظاهری، باید با تأویل یا تفسیر درست، میان آن دو جمع شود.
عقل و وحی در فلسفه اسلامی
عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم به اهمیت عقل و وحی در فلسفه اسلامی اشاره کرد و گفت: فیلسوفان مسلمان مانند فارابی، ابنسینا و ملاصدرا بر همسویی عقل و وحی تأکید کردند.
آنان وحی را نوعی معرفت برتر و قدسی میدانستند که پیامبر به واسطهی اتصال به عالم عقل فعال دریافت میکند.عقل نظری انسان نیز میتواند با تلاش و برهان تا حدی به همان حقایقی برسد که وحی بیان کرده است.
بنابراین، فلسفه اسلامی اساساً کوششی بود برای عقلانیسازی آموزههای وحیانی و اثبات هماهنگی میان برهان و دین.
عقل و وحی در کلام شیعه امامیه
وی افزود: امامیه عقل را «حجت درونی» و وحی را «حجت بیرونی» میدانند.
در اصول دین، تقلید جایز نیست و هر فرد باید با عقل خود وجود خدا، نبوت و معاد را بشناسد.
امامیه قائل به حسن و قبح عقلیاند و عقل را یکی از منابع چهارگانهی استنباط فقهی معرفی کردهاند.
بر این اساس، عقل و وحی هر دو حجت الهیاند و هماهنگ عمل میکنند.
در نگاه شیعه، تعارض واقعی میان عقل و وحی ممکن نیست، زیرا هر دو از یک منبع الهی سرچشمه میگیرند.
عقل و وحی در جریانهای جدید اسلامی
کاوند با اشاره به جریان سلفیه گفت: سلفیه به ظاهر نصوص قرآن و سنت پایبندی شدید دارد و عقل را تنها در فهم همین ظاهر معتبر میشمارد.
آنان هرگونه تأویل عقلانی یا تفسیر فلسفی را بدعت میدانند.
در نتیجه، دیدگاهشان بسیار نزدیک به اشاعره است، اما با سختگیری بیشتر در تبعیت مطلق از نقل.
وی به اخوانالمسلمین اشاره کرد و اظهار داشت: اخوانالمسلمین به عنوان جنبشی اجتماعی سیاسی کوشید میان عقل و وحی توازن برقرار کند.
آنان وحی را مرجع نهایی میدانند، اما عقل را برای فهم متون دینی و مدیریت جامعه ضروری میشمرند.
اخوان در عمل کوشیده است آموزههای وحیانی را با مقتضیات عقلانی جهان مدرن پیوند دهد.
عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم به موضوع اصلاحطلبان دینی تاکید کرد و گفت: جریانهای اصلاحی معاصر مانند سید جمالالدین اسدآبادی و محمد عبده معتقد بودند که تعطیلی عقل و بسنده کردن به ظاهر نقل، سبب عقبماندگی مسلمانان شده است.
آنان به عقل جایگاه پررنگی دادند و بر ضرورت بازگشت به روح قرآن و استفاده از عقل برای سازگاری دین با پیشرفت علمی و تمدنی تأکید کردند.
کاوند به جایگاه نواندیشان مسلمان ادامه داد و گفت: نواندیشانی چون اقبال لاهوری، عبدالکریم سروش و محمد مجتهد شبستری عقل را شرط اساسی فهم وحی دانستهاند.
آنان وحی را تجربه پیامبرانه معرفی میکنند که باید با عقل و دانش روز تفسیر شود.
در این دیدگاه، عقل نه تنها مکمل وحی بلکه ابزار اصلی برای درک آن است.
وی در پایان گفت: بررسی تطبیقی نشان میدهد که مذاهب اسلامی، چه در گذشته و چه در دوران معاصر، نگاههای متنوعی به نسبت عقل و وحی داشتهاند.
معتزله و امامیه عقلگراتر بودهاند، اشاعره و سلفیه نقلمحور، ماتریدیان و اخوانالمسلمین میانهرو، فلاسفه هماهنگساز و نواندیشان معاصر عقلمحور.این گوناگونی نشان میدهد که مسئلهی عقل و وحی نه موضوعی بسته، بلکه عرصهای زنده و پویا در اندیشهی اسلامی است.
جمعبندی نهایی آن است که عقل و وحی در تعارض واقعی قرار ندارند؛ عقل بدون وحی گرفتار محدودیت است و وحی بدون عقل قابل فهم و پذیرش نیست.
تنها در پیوند این دو است که دینداری عقلانی و پایدار شکل میگیرد.