خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

یکشنبه، 20 مهر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ، به قرآنی که اندر سینه داری!

مهر | فرهنگی و هنری | یکشنبه، 20 مهر 1404 - 10:30
حافظ در اشاراتش به قرآن به کلام خود عمق و اعتبار الهی می‌بخشد و  زبانی نمادین خلق می‌ کند؛ او دنیای مادی و عشق زمینی را با مفاهیم قرآنی پیوند می‌زند.
زدند،حافظ،قرآن،غزل،عشق،آيات،آفرينش،بيت،آدم،آتش،داستان،روز،آي ...

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب، طاهره طهرانی: حافظ نه تنها شاعری بزرگ، بلکه مفسری عارف و قرآن‌شناس بود، آیات قرآن در جان و زبانش نفوذ داشت و به طور طبیعی در بافت شعرش جاری می‌شد.
نمونه های اشارات او به آیات و داستان‌های قرآن از تلمیحات مکررش به داستان حضرت یوسف (ع) به عنوان مثال در بیت:
من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
یا داستان حضرت موسی (ع) در بیت:
یعنی بیا که آتش موسی نمود گل
تا از درخت نکته توحید بشنوی
یا اشارت به داستان هبوط آدم در این بیت را می‌بینیم:
نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس،
پدرم نیز بهشتِ ابد از دست بهشت
اما حافظ تنها الفاظ قرآن را در شعرش نمی‌آورد، بلکه مفاهیم و روح آیات را در قالب زیباترین استعاره‌های فارسی می‌ریزد و با اقتباس از آیات قرآن معنایی جدید می‌آفریند؛ و از آن مهمتر حافظ آیات قرآن را از ساحت شریعت فراتر برده و در ساحت طریقت و عرفان معنا میکند.
نمونه شگفت این شیوه او غزلی است که به «غزل آفرینش» در دیوان او معروف است.
اما چرا؟
و غزل آفرینش به کدام آیه قرآن ناظر است؟
نخست غزل را بخوانیم:
دوش دیدم که ملائک درِ میخانه زدند
گِلِ آدم بسرشتَند و به پیمانه زدند
ساکنانِ حرمِ سِتر و عفافِ ملکوت
با منِ راه‌نشین، باده مستانه زدند
آسمان بارِ امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نامِ منِ دیوانه زدند
جنگِ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت رهِ افسانه زدند
شُکرِ ایزد که میانِ من و او صلح افتاد
صوفیان رقص‌کنان ساغرِ شکرانه زدند
آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع
آتش آن است که در خرمنِ پروانه زدند
کس چو حافظ نَگُشاد از رخِ اندیشه نقاب
تا سرِ زلفِ سخن را به قلم شانه زدند
این غزل حافظ را ممکن است بارها و بارها خوانده باشیم، اما وقتی از منظر تأویل به آن نگاه کنیم گویی ما نیز شاهدان روز آفرینش هستیم.
آن وقت که خداوند خاک آدم ابوالبشر را از میخانه زمین برداشت و به دست خود کالبد او را مهیا ساخت و از روح خود در او دمید و امانتش را _که در نظر عرفا عشق است_ بر دوش او گذاشت.
امانتی که طبق آیه ۷۲ سوره احزاب (إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ ۖ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا) به آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کرده بود و از برداشتن آن سر باز زدند و ترسیدند، و انسان آن را برداشت؛ و چه ستم‌پیشه و ناآگاه بود.
همچنین به روز الست اشاره می‌کند و آیه ۱۷۲ سوره اعراف (وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَیٰ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ ۖ قَالُوا بَلَیٰ ۛ شَهِدْنَا ۛ أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَٰذَا غَافِلِینَ) و به یاد آر هنگامی که خدای تو از پشت فرزندان آدم ذرّیّه آنها را برگرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟
همه گفتند: بلی، ما گواهی دهیم.
باشد که در روز قیامت نگویید: ما از این واقعه غافل بودیم.
این داستان و آنچه پس از آن می‌آید را در این غزل می‌توان دید، به همین خاطر آن را غزل آفرینش می‌دانند.
ضمن اینکه از بیت شش به بعد، بر امانت بودن عشق اشاره می‌شود و تمثیل شمع و پروانه به میان می‌آید، عشق را پروانه ای درک می‌کند _انسان عارف و سالک_ که خود را به آتش می‌زند و تمام هستی اش را به آن می‌سپارد، نه شمعی _فرشتگانی که عشق نمی‌شناسند_ و تنها با شعله آن می‌خندند و به آنچه پروردگار مکلف شان کرده مشغول اند.
حافظ در اشاراتش به قرآن به کلام خود عمق و اعتبار الهی می‌بخشد و زبانی نمادین خلق می‌کند، قرآن به حافظ کمک کرد تا با تقابل بین مفاهیم بلند قرآنی و رفتارهای مردم زمانه، به نقد اجتماعی بپردازد.
در عین حال او دنیای مادی و عشق زمینی را با مفاهیم قرآنی پیوند می‌زند تا نشان دهد همه چیز جلوه‌ای از حقیقت ازلی است.
با همه اینها، حق است که بگوید:
ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ،
به قرآنی که اندر سینه داری!