بازار سیاه خرافهفروشی و روایات جعلی در شبکههای اجتماعی/نقشه راه دلالان معنویت؛ چگونه احساسات مذهبی ما را به پول تبدیل میکنند؟/ اگه میخوای حاجت روا بشی منو فالو کن و کامنت بزار
شماری از اینفلوئنسرهای فعال در حوزه مذهبی و عرفانهای کاذب، در شبکههای اجتماعی با ترفندهای تبلیغاتی، به فروش پکیجهای دعا و اذکار بیمنبع روی آوردهاند.

سرویس جامعه مشرق - مدتی هست شاهد رونق قابل توجه فعالیت گروهی از کنشگران فضای مجازی هستیم که با عرضه «پکیجهای معنوی» ویژه، برای مخاطبان گسترده، بهویژه کاربران کمتجربه در مباحث دینی، بازاریابی میکنند.
این افراد که تحت عنوان «بلاگرهای معنویت» شناخته میشوند، با سوءاستفاده از احساسات مذهبی مردم، محصولات و محتواهائی را به فروش میرسانند که اغلب حاوی روایات و رفتارهای غیرمستند است و گاه با آموزههای دینی در تعارض قرار میگیرد.
وعدههایی چون «جذب ثروت فوری»، «انرژیدرمانی»، «دعاهای معجزهآسا» و «باز کردن چاکرا» از جمله محورهای اصلی تبلیغات این اشخاص است؛ برخی نیز با بهرهگیری از خلأ آگاهی رسانهای مخاطبان، حتی گاه مستقیماً وعدهٔ خرید فوری خودرو و مسکن را میدهند.
متأسفانه روزانه بر تعداد مخاطبان و شاگردان این افراد افزوده میشود و به همین خاطر، زنگ خطر برای ورود نهادهای نظارتی به منظور جلوگیری از سقوط اخلاقی و معنوی این افراد به صدا درآمده است.
در این گزارش به طور اجمالی، این رویافروشیها بررسی خواهد شد.
باید متذکر شد کاربران شبکههای اجتماعی، بهویژه در اینستاگرام، گاهی در مواجهه با محتواهایی که ترکیبی از «اذکار اسلامی و باورهای شیعی با رفتارهای غیرعادی» هستند، متوجه خرافات یا جعلی بودن آنها نمیشوند.
این رویکرد که از آن با عنوان «التقاط» یاد میشود، با ترکیب نشانههای مذهبی و آیینهای غیردینی، برای مخاطب باورپذیرتر جلوه میکند.
این آموزههای خرافی معمولاً تحت عناوینی مانند قانون جذب، فنگشویی، کمپین شکرگزاری یا تکنیکهایی با وسایل مختلف (بالشت، دارچین، برگ مو و...) ارائه میشوند که هر کدام ریشهها و ویژگیهای متفاوتی دارند.
در ادامه، ابتدا نمونههای پرتکرار را مرور میکنیم و سپس بهاختصار، ریشههای تاریخی و فرهنگی آنها را توضیح میدهیم.
کُدها و فرمولهای ادعایی «حاجتروایی»
"یک کد اختصاصی برای حاجتروایی آماده کردهام؛ اگر میخواهی آن را داشته باشی این عدد را کامنت کن و حتماً پیج را فالو کن." این شگرد رایج برخی بلاگرهای معنویّتنما برای افزایش تعامل و جذب دنبالکننده است.
البته این تنها قلاب آنها نیست؛ بلکه در ادامه با تعیین تاریخ خاص، مخاطب را به خواندن چند باره سورهای از قرآن یا ذکری خاص، دعوت میکنند.
در ظاهر، برخی از اذکار استفادهشده مشابه توصیههای رایج دینی و اهل عرفاناند، اما ترکیب آنها با زمانبندیها و آیینهای غیراسلامی ماهیت کفرآمیز به خود میگیرد.
سپس مخاطب را وادار میسازند در روزی معین تعداد مشخصی از وسایل و ابزارها نظیر گندم و چوب را جمعآوری کنند و کنار هم بچینند.
حالا همه چیز آماده است تا مخاطبان حاجتشان، بیچون و چرا از سوی درگاه الهی برآورده شود.
این یکی از چندین فرمولی است که این روزها برای حاجتروایی مردم ایران ترویج میشود.
کاملا روشن است که نه آن تاریخ ملاک است و نه آن تعداد وسایل و اذکار، بلکه هدف اصلی این است که اگر مخاطب قصد دارد نتیجه این اعمال را مشاهده کند و یا اصلا حاجت روا شود، عدد مدنظر را کامنت کرده و به بازدید صفحه و پذیرش تبلیغات و درآمدزایی آن کمک کند.
اذکار جادویی ثروت
یکی از الگوهای پرتکرار، عرضهی فرمولها و «کُدهای» ادعاییِ حاجتروایی است که با شرطگذاریهای تعاملی (فالو/کامنت) و زمانبندیهای خاص، مشروعیتسازی میشود؛ بدون آنکه منبع معتبر ارائه گردد.»
دستهای دیگر از بلاگرها با این مسئله کنار آمدند که اگر خود را مستقیما واسطه فیض مردم معرفی کنند، به اندازه کافی مضحک و غیرقابل باور است؛ به همین منظور از چهرههای اساطیری و شاخص در تاریخ اسلام و ادیان دیگر مایه میگذارند.
یکی از شاخصترین شخصیتها سلیمان نبی(ع) است که به لحاظ جایگاه ثروت و آوازه امپراتوری ملک سلیمان، به یک چهره دینی ثروتمند و بدون محدودیتهای مادی شهرت دارند.
به همین خاطر است که یکی از ترفندهای بلاگرهای معنویت، جعل روایت از حضرت سلیمان(ع) است؛ «ذکر جادویی – ستاره ثروت – قدرت – شهرت و رابطه» از رایجترین پکیجهایی است که این بلاگرها تبلیغ میکنند.
روایات نیز حول محور حضرت سلیمان بسیار است؛ اما برجستهترین آنها، منقولات آصف بن برخیا است.
حضرت سلیمان(ع) در اواخر عمر خویش بنابر دستور الهی، آصف بن برخیا که به « ناطورا» نیز شهرت دارد، را وصی یا وزیر خود قرار داد و مواریث، نور و حکمت را به او واگذار کرد.
آصف نیز در هنگام وفات بنابر دستور الهی همه آنچه در دستش بود را به فرزندش «صفوراء» داد و او را وصی خود قرار داد.
به گفته فخر رازی در مفاتیح الغیب، آصف از اسم اعظم خداوند اطلاع داشت و هر زمان دعایی داشت، مستجاب میشد.[1] طبق گفته شیخ کلینی در الکافی نیزاز امام باقر(ع) نقل شده که اسم اعظم خداوند ۷۳ حرف است و آصف تنها یک حرف از آنرا میدانست.[2]
بنابر برخی روایت، که در تفسیر قمی نقل شده، براساس برخی منابع، پس از وفات سلیمان(ع)، ابلیس حیلهای بهکار گرفت تا بگوید سلیمان بهوسیله سحر و جادو چنین قدرت یافته بود.
ابلیس سحر و جادو را در کتابی نوشت و در پشت آن آورد که این همان علومی است که آصف بن برخیا برای حضرت سلیمان(ع) نوشته است و آنها را رواج داد.[3]
اکنون سه مفهوم «اسم اعظم خدا، آصف بن برخیا و سلیمان نبی» به ابزارهای تبلیغاتی پرطرفدار برای بلاگرها تبدیل شدهاند و با استفاده از این عناوین، مجموعههایی از ادعیه جعلی و ساختگی را در قالب پکیجهایی به فروش میرسانند.
تصاویر بالا تنها نمونهای از صدها محتوای تولیدشده توسط بلاگرهای معنویتنما هستند که با بهرهگیری از فن بیان شیعی - اسلامی، روزانه به مناسبتهای مختلف خرافات را ترویج میکنند؛ اگر به تعداد بازدید پستها توجه بکنید، متوجه میزان اقبال عمومی به این پکیجهای تبلیغاتی میشوید، درصد قابل توجهی از این بازدیدکنندگان به بلاگرها اعتماد کرده و کد مدنظر را برایشان کامنت میکنند ودر نهایت در دایرکت، لینک خرید پکیج را دریافت میکنند.
البته برخی هم اذکار را مستقیما نمیفروشند؛ همینقدر که تعامل صفحه مدنظر افزایش پیدا کند و در اکسپلور جای بگیرد، درآمد حاصل از تبلیغات به اندازه کافی دندانگیر است.
سمینارها و تمرینهای شکرگزاری
لنز دوربین بلاگرهای معنویت، سکانسهای خوبی از چهرههای خندان و معصومانه آنها ثبت میکنند.
مخصوصا وقتی قرار است تبلیغ یک سمینار یا قانون شکرگزاری باشد.
حداقل در چینش صحنه باید تعدادی گل و گیاه چیده شده باشد و یک زیرصدای احساسی آرامشبخش هم که نمک کار است.
همه اینها کافیست تا اینفلوئنسر معنویت یک سمینار شکرگزاری یا پکیجی با همین نام جهت جذب ثروت و قدرت از سوی خداوند را تبلیغ کند.
قانون شکرگزاری، از جمله حساسترین خرافاتی است که افراد بسیاری در تشخیص آن دچار تردید میشوند.
مروجان این قانون قدم به قدم تمرینات خود را مشابه مراقبهها و سفارشات اسلامی چیدهاند.
در این ترفند، کتابهای پرفروشی چاپ شده و سمینارهای پرجمعیتی با این موضوع اجرا میشود؛ از همان جنس سمینارهایی که مشتاقان در سالن تا پای صندلی استاد روی استیج نشسته و به صحبتهای او خیره شده و یادداشت میکنند.
این شبکه تاجایی به درآمدزایی رسیده که حتی دفترهای مخصوص تمرین شکرگزاری نیز به فروش میرساند.
سمینارهای شکرگزاری، که اغلب با قانون جذب و جریانهای شبهمعنوی(New Age) مرتبط هستند، بر این ایده تأکید دارند که شکرگزاری مداوم و تکرار عبارات یا اعمال خاص (مانند ذکرهای خاص یا تمرینهای ذهنی) میتواند به طور خودکار به موفقیت، ثروت، یا آرامش منجر شود.
این سمینارها گاهی از مفاهیم دینی مانند شکر الهی سوءاستفاده میکنند تا جذابیت بیشتری پیدا کنند.
با این حال، اسلام با این جریانها به دلایل متعدد اعتقادی، اخلاقی، و اجتماعی مخالف است.
این قوانین شکر را به ابزاری مکانیکی برای کسب موفقیت یا ثروت تبدیل میکنند، در حالی که در اسلام، شکرگزاری عبادتی قلبی و عملی با اخلاص و توکل به خداست که برای تقویت ارتباط با او و قدردانی از نعمتهایش انجام میشود (سوره ابراهیم، آیه ۷).
این سمینارها با سوءاستفاده از مفاهیم دینی، آنها را تحریف کرده و به خرافات تبدیل میکنند.
همچنین، تأکید بر «انرژی مثبت» یا «کائنات» به جای خدا، به شرک خفی منجر شده و با اصل توحید که تنها خدا را قادر به تغییر سرنوشت میداند، در تضاد است (سوره یونس، آیه ۱۰۶).
این جریانها با تجاریسازی معنویت و فروش پکیجهای گرانقیمت، از نیازهای عاطفی مردم سوءاستفاده میکنند.
این سمینارها با وعدههای غیرواقعی مانند موفقیت سریع از طریق تکرار عبارات، افراد را از تلاش واقعی، صبر دور میکنند، در حالی که اسلام بر کار و پایبندی به احکام شرعی تأکید دارد؛ محتوای فاقد پشتوانه علمی و دینی این سمینارها به جای تعقل، بر احساسات و خرافات تکیه دارد و تفکر انتقادی را تضعیف میکند، همچنین، عدم تحقق وعدهها میتواند اعتماد به مفاهیم دینی مانند شکر و دعا را کاهش دهد و به بدبینی نسبت به دین منجر شود.
یکی از دلایل گسترش این خرافه، فعالیت دو اینفلوئنسر شناختهشده اینستاگرام، آیسان اسلامی و سهیل سنگرزاده، است که محتوای آنها عمدتاً بر پایه مفاهیم شکرگزاری شکل گرفته است.
آیسان اسلامی با نمایش سبک زندگی لاکچری خود بهعنوان یکی از ویژگیهای اصلی محتوایش، تلاش میکند با ترویج نگرشی آزادانه نسبت به روابط انسانی و اخلاقی، شکرگزاری و زندگی با نیت مثبت را عامل ثروتمندی معرفی و تبلیغ کند.
از سوی دیگر، سهیل سنگرزاده هم با همین ویژگی، اما با لحنی طنزآمیز و عباراتی مانند «چطوری جون دل» و «خدایا شکرت»، این مفهوم را به ابتذال کشانده و به ترند شدن در میمهای اینستاگرامی منجر شده است.
البته بماند که تعدادی از این بلاگرها، حتی به دلیل اظهارات توهینآمیز خود نسبت به دختران و مفهوم ناموس، مورد انتقاد و مذمت کاربران فضای مجازی قرار گرفتند و هیچگاه پاسخگو نشدند.
موثرترین ابزار کلاهبرداران رمزارز
اغلب کلاهبرداران رمزارز در تولید محتواهای جذب ثروت با شکرگزاری فعالاند.
این دسته از افراد با حضور در اماکن لاکچری ابتدا محتواهای تبلیغاتی شکرگزاری و انرژی مثبت را تبلیغ کرده سپس مخاطبان را به خرید از دورههای ارز دیجیتال خود دعوت میکنند.
مشکلاتی که تا به اینجای کار در ارتباط با بلاگرهای معنویت اشاره شد درباره کلاهبرداران رمزارز هم صدق میکند.
تقریبا اغلب این اینفلوئنسرها برای پیشبرد روشهای جذب خود، از کلاهبرداری رومینگ Romance Scams، برای پروژههای خود استفاده میکنند.
طبق این روش، بلاگرها با استفاده از جذابیت عاطفی در شبکههای اجتماعی اعتمادسازی کرده و قربانی را به سرمایهگذاری در «پکیج انحصاری» خود ترغیب میکند.
قانون جذب و هیپنوتیزم
قانون جذب، به عنوان یک مفهوم شبهعلمی ریشهدار در جنبشهای نوظهور معنوی (مانند نیوایج)، بر این اصل استوار است که افکار و باورهای فرد میتوانند تجربیات مشابهی را به زندگی او جذب کنند.
این قانون مدعی است که انسانها و افکارشان از انرژی تشکیل شدهاند و بر اساس اصل همفرکانسی، انرژیهای مشابه یکدیگر را جذب میکنند؛ بنابراین، تمرکز مداوم بر افکار مثبت میتواند به بهبود جنبههای مختلف زندگی مانند سلامت جسمی و روانی، افزایش ثروت، و تقویت روابط اجتماعی منجر شود.
اصول اساسی قانون جذب شامل همفرکانسی (هماهنگی ارتعاشی با خواستهها)، وضوح اهداف (تعریف دقیق و تجسم آنها)، نقش محوری افکار و احساسات (به عنوان نشانگرهای ارتعاشی)، و عمل متناسب با پایداری (تلاش عملی همراه با صبر) است.
بلاگرهای معنویت از این مفاهیم خرافی با پیوست روایات اهل بیت و آیات قرآنی استفاده کرده و تولید محتوا میکنند.
کلیه این قانون فاقد پشتوانه علمی معتبر است و اغلب خرافه یا توهم هستند، زیرا شواهد تجربی برای تأثیر مستقیم افکار بر کائنات بدون تلاش انسان وجود ندارد و میتواند به انفعال، کاهش تفکر انتقادی، و سوءاستفاده تجاری منجر شود.
همچنین، از منظر اسلامی، قانون جذب با اصول توحید در تضاد است، زیرا قدرت را به جای خداوند به کائنات یا ذهن انسان نسبت میدهد و ممکن است به شرک خفی بیانجامد.
در بین بلاگرهای معنویت، افرادی هستند که از شاگردان خود یک گروه و دسته تشکیل داده و با سفر به اماکن مقدس مانند کربلا، تمرینهای مراقبه ساختگی را در دل اماکن اسلامی ترویج میکنند.
این دسته از بلاگرها که مشتاقان قابل توجهی هم دارند، با سواستفاده از مفاهیم دینی و التقاط آن با شرک و خرافات، اهداف تجاری خود را تکمیل میکنند.
پسزمینه تبلیغات این افراد، حرم حضرت اباعبدالله(ع) و ضریح منوره است اما محتوای پکیجهای پرفروش آنها حاوی ترویج شرک، یوگای سنتی، گشت و گذار در حالت آلفا یا همان توهم میباشد.
ریشه قوانین جذب از کجاست؟
ریشههای قانون جذب به فلسفههای باستانی مانند هرمتیسم، عرفان هندی و نوافلاطونی بازمیگردد، اما شکل مدرن آن در قرن نوزدهم با آموزههای فینیاس کوئمبی «که بر تأثیر ذهن بر بدن تأکید داشت» پایهگذاری شد و در قرن بیستم با کتابهایی مانند «بیندیشید و ثروتمند شوید» نوشته ناپلئون هیل و «شما میتوانید خود را شفا دهید» نوشته «لوئیس هی» گسترش یافت.
اوج محبوبیت این مفهوم در سال ۲۰۰۶ با فیلم و کتاب «راز» نوشته راندا برن رخ داد.
بسیاری از کارشناسان فرق و مذاهب، معتقدند ریشه اصلی قانون جذب به جادوگری برمیگردد؛ کتاب «شاخه زرین» نوشته جیمز جورج فریزر نشان میدهد که جادوگری بر دو اصل اساسی استوار است: قانون تشابه (هر معلول شبیه علت خود است، مانند بستن سنگ به شکم برای درمان نازایی) و قانون جذب (تأثیرگذاری بر چیزی از طریق مالکیت شیئی مرتبط با آن، مانند استفاده از مو یا لباس قربانی در جادوی سیاه برای آسیبرسانی).
قانون جذب مدرن از ترکیب این دو اصل بهره میبرد و اغلب به عنوان یک مکانیسم انرژیمحور ارائه میشود و به همین خاطر است که بلاگرهای معنویت تمرینات عجیبی با استفاده از اشیا بیجان و خوراکیها تجویز میکنند که فاقد پشتوانه علمی معتبر است.
مفهوم قانون جذب همچنین به عرفان یهودی (کابالا) پیوند خورده است، جایی که تحت عنوان «قانون قاطعیت» شناخته میشود؛ کتاب «قدرت کابالا» نوشته یهودا برگ توضیح میدهد که در این رویکرد، دعاها با فریاد و قاطعیت بیان میشوند تا خداوند خواستهها را اجابت کند، که این امر با سوءاستفاده از مفاهیم دینی برای اهداف متافیزیکی همراه است.
تفاوت کلیدی قانون جذب با دعا از دیدگاه اسلامی، این است که دعا خدامحور، متواضعانه و وابسته به اراده الهی است و به درک تعلق به خدا منجر میشود، در حالی که قانون جذب انسانمحور، قاطعانه و متکی به نیروی ذهن است و میتواند به گستره محدود ذهن فرد ختم شود.
در قرن هجدهم، آنتوان مسمر با روش «مغناطیس حیوانی» (ابتدا با آهنربا و سپس با انرژی شخصی) بیماریها را درمان میکرد، که شبیه تکنیکهای هیپنوتیزمی بود و بر تلقین مثبت تکیه داشت؛ کوئمبی در قرن نوزدهم این ایده را توسعه داد و سیستم درمانی مبتنی بر باورها طراحی کرد.
آداب قانون جذب شامل تجسم خلاق (تصور دقیق اهداف با احساسات مثبت)، ساخت تابلوی آرزوها (جمعآوری تصاویر مرتبط با خواستهها برای تمرکز بصری)، تکرار تأییدات مثبت (مانند «من موفق هستم») و نوشتن اهداف با شکرگزاری روزانه است، که این روشها توسط افراد مشهوری مانند اپرا وینفری و جک کنفیلد استفاده شده که در نهایت کلیه این رفتارها به سادهانگاری و تجاریسازی معنویت در زندگی انسان منجر میشوند.
نقطه اوج انحراف و ورود به وادی از ما بهتران/ زنگ خطر ورود نهادهای نظارتی
این خرافات امروزه به نقطه اوج خود رسیده و به انحرافاتی تبدیل شده که در نهایت ورود نهادهای نظارتی را ضروری میدارد.
انتقال انرژی، نیروی کندالینی و پاکسازی چاکرا، از جمله فنونی است که در شبکههای اجتماعی ایران رواج پیدا کرده و تبلیغ میشود.
حتما ویدیوهای مربوط به افرادی که به عنوان استاد، شاگرد خود را با حرکات دست به حالت خلصه درمیآورد و شاگرد نیز در یک حالت غیرعادی، بدون اختیار و دچار جهش اعضای بدن و پریشانی موهای خود میشود.
اصل ماجرای این افراد این است که پس از احساس کسلی یا عدم موفقیت در کارها و روابط خود، در معرض تبلیغات اساتید خودخوانده انرژی درمانی قرار گرفته و در یک جلسه ویزیت متعاقد میشوند که باید چاکرا های آنها پاکسازی شده، انرژی های منفی نیز تخلیه شده و انرژی مثبت از محیط به آنها وارد شود یا اصلاحات کندالینی آنها آزاد شود.
چیکونگ Chi Kung با قدمت 4500 ساله ریشه در چین باستان دارد و در متون دائوئیستی از حدود سال ۶۰۰ میلادی مستند شده است، هرچند اشارههایی به آن در نوشتههای قرن چهارم پیش از میلاد دیده میشود.
این تمرین که در طول سلسلههای چینی تکامل یافت، با تلفیق عناصری از کنفوسیانیسم، بودیسم و دائوئیسم، در قرن بیستم به عنوان روشی برای ارتقای سلامت رسمی شد.
چیکونگ به معنای تمرین هماهنگ تنفس، حرکت و مدیتیشن برای تقویت جریان انرژی حیاتی (چی) در بدن و بهبود سلامت جسمی و روانی است.[4]
پاکسازی چاکرا هم ریشه در سنتهای هندی، بهویژه هندوئیسم دارد و اولین بار در متون ودایی (۱۵۰۰-۱۰۰۰ ق.م) ذکر شده است.
این مفهوم در متون بعدی مانند اوپانیشادها و یوگاسوتراها توسعه یافت و در دوره میانه به سیستم هفت چاکرای اصلی تبدیل شد.
پاکسازی چاکرا به تکنیکهایی مانند مدیتیشن یا تجسم برای رفع انسداد و تعادل مراکز انرژی بدن به منظور بهبود سلامت و هماهنگی روانی و معنوی اشاره دارد.[5]
انتقال انرژی، در فرهنگهای باستانی ریشه دارد اما در قرن نوزدهم توسط افرادی مانند آنتوان مسمر با مفهوم «مغناطیس حیوانی»، و در سال ۱۹۲۲ توسط میکائو اوسویی در ژاپن نظاممند شد.
این روش شامل انتقال انرژی حیاتی جهانی برای درمان یا تعادل گیرنده است.
انتقال انرژی به معنای هدایت عمدی انرژی حیاتی از یک فرد به دیگری برای اهداف درمانی تعریف میشود.[6]
اما کلیه این فنون در کنار یکدیگر در نهایت متقاضیان را با دنیای از ما بهتران و ماورالطبیعه درگیر میکند و همزمان با حرکات به اصلاح انتقال انرژی، موکل را وارد بدن آنها کرده و روح انسان را درگیر میکند.
به این صورت است که در جلسات اولیه موکل مدنظر مشکلات روحی و حتی مالی متقاضی را جهت جلب اعتماد برطرف کرده و پس از گذشت چند روز، مشکلات دیگری را به صورت عمدی در زندگی شخصی وی ایجاد میکند تا بار دیگر برای درمان به این اساتید مراجعه کنند.
امکان دارد برخی از این اساتید خودخوانده با ریاضت و تمرینهای سخت، به تواناییهای روحی و متافیزیکی دست یابند و از این راه اعتماد شاگردانشان را جلب کنند؛ اما باید یادآور شد که چنین قدرتها و مهارتهایی لزوماً حقانیت ندارد و هرچند ممکن است در پوشش و ظاهر دینی جلوه کند، در عمل میتواند در مسیر اهداف نادرست و مقاصد باطل بهکار گرفته شود.
این اقدامات پشتوانهی علمی پذیرفتهشدهای ندارند و در متون دینی نیز تأیید نشدهاند؛ ترویج آنها میتواند معنویت را به بستههای تجاری فروکاهد.
جای نماز، ذکر و توکل را میگیرد و حتی با اصل توحید در تضاد است، چرا که نیروهای موهومی را مستقل از اراده خدا معرفی میکند.
علاوه بر این، تجربه نشان داده است که این جریانها بستری برای سوءاستفاده مالی و اخلاقی فراهم میکنند و به جای تقویت عقلانیت و تلاش واقعی، افراد را به توهم و تنبلی میکشانند.
گسترش این خرافات پیامدهای جدی اجتماعی دارد؛ از آسیبهای روانی و جسمی گرفته تا سوءاستفاده اقتصادی و تضعیف باورهای دینی.
همچنین برخی از این جریانها با مراکز خارجی در ارتباطاند و میتوانند کارکردهای فرهنگی یا حتی امنیتی پیدا کنند.
از همین رو، نقش نهادهای نظارتی برای دفع این خرافات بسیار مهم است؛ وزارت بهداشت باید با مدعیان درمان برخورد کند، نهادهای فرهنگی و دینی در روشنگریها و تبیین خود بازنگری کرده و دستگاههای امنیتی ارتباطات مشکوک را رصد نمایند و رسانهها نیز وظیفه دارند سطح سواد علمی و دینی جامعه را با رعایت اصول، بالا ببرند.
فنگشویی/ حاجتروایی با چینش اشیا محیط
فنگشویی که در لغت به معنای «باد و آب» است، ریشهای چند هزار ساله در سنتهای چین باستان دارد و اساس آن بر هماهنگی انسان با طبیعت و جریانهای کیهانی بنا شده است.
در باور قدیم، محیط زندگی و نحوهی چیدمان اشیا میتوانست مسیر انرژیهای نامرئی یا همان «چی» (Qi) را هدایت کند و بر سعادت، سلامتی و اقبال افراد اثر بگذارد.
این اندیشه از تلفیق تعالیم تائوئیسم، آیینهای بومی و طبیعتگرایی چینی شکل گرفت و در ابتدا بیشتر ناظر بر معماری، جهتگیری ساختمانها و تنظیم فضاهای شهری بود.
در طول قرنها، فنگشویی از چین به دیگر مناطق آسیای شرقی چون تایوان و هنگکنگ راه یافت و به بخشی از فرهنگ مردمی تبدیل شد، تا جایی که هنوز هم در طراحی برخی آسمانخراشها یا خانهها به کار گرفته میشود.
اما با ورود به دوران مدرن، این آموزهها از بستر سنتی خود جدا شدند و در قالبهای تجاری، روانشناختی و حتی معنویِ نوظهور بازتولید شدند؛ تا آنجا که امروز بهعنوان یکی از ابزارهای پررنگ «خرافهفروشی» در شبکههای اجتماعی شناخته میشوند.
مفاهیمی چون «عدد کوآ» یا «عدد شانس» نمونهای از این بازآفرینی مدرن هستند؛ باوری که مدعی است هر فرد بر اساس تاریخ تولد، عددی ویژه دارد که جهتهای خوشیمن، انتخابهای مالی و حتی روابط او را تعیین میکند.
این ادعا، همانند دیگر اجزای فنگشویی، هیچ پشتوانه علمی یا وحیانی ندارد و صرفاً بهعنوان ابزاری تبلیغاتی برای جذب مخاطب و کسب درآمد به کار میرود.
در کنار آن، مفاهیمی مانند «چی» (انرژی حیاتی)، «یین و یانگ» (تضاد و توازن نیروها)، «بگوا» (نقشه انرژی فضا)، «پنج عنصر» (چوب، آتش، خاک، فلز و آب) و «تترافوبیا» (ترس از عدد چهار) از اصطلاحات کلیدی فنگشویی هستند که هرکدام نقشی در نظام نمادین این سنت دارند، اما همگی بر پایه تفسیرهای ذهنی و نمادپردازانهاند و فاقد معیارهای آزمونپذیری علمی هستند
در دنیای امروز، فنگشویی در کنار جریانهایی مانند «قانون جذب» و «چاکرا» به بخشی از بازار عظیم شبهعلم و معنویتهای نوپدید بدل شده است.
کاسبان این حوزه با فروش پکیجهای چند میلیونی، اشیای نمادین، لوستر، آینه، شمع و حتی «کدهای جذب ثروت» خود را ثروتمند میکنند، در حالیکه مخاطبانشان درگیر توهم موفقیت سریع میشوند.
پژوهشگران علوم اجتماعی و روانشناسی تأکید دارند که چنین باورهایی بیشتر به مردم احساس موقتی کنترل و آرامش میدهد، اما در عمل جز اتلاف وقت و هزینه ثمری ندارد.
اسلام و سنتهای وحیانی نیز این شیوهها را فاقد اعتبار میدانند و تأکید میکنند که آرامش و برکت زندگی از مسیر توکل، تلاش، عقلانیت و رعایت اخلاق حاصل میشود، نه با تغییر چیدمان وسایل خانه یا نوشتن کد روی اسکناس.
متاسفانه فنون فنگ شویی در برخی مراکز رسمی ازجمله رسانه ملی نیز ترویج و تبلیغ میشود.
تبلیغ این مفاهیم در مراکز رسمی، اعتماد عمومی به آنها را افزایش داده و روشنگری درباره معایب آنها را سختتر میکند.
نتیجه این تبلیغات نیز تاسیس گسترده مراکز فروش محصولات فنگشویی و دیگر خرافات در شهرهای مختلف کشور شده است.
خرافات ماه صفر
خوشبختانه بخش اعظمی از مردم فهیم ایران در دام تبلیغات عرفانهای کاذب نمیافتند و به خوبی از پشت پرده این موضوعات آشنا هستند، اما دستهای از بلاگرهای معنویت با سواستفاده از اعتقادات مذهبی مردم، خرافات گستردهای پیرامون ماههای قمری از جمله ماه صفر و رجب را تبلیغ میکنند.
موضوعی نظیر نحوست ماه صفر یکی از پربسامدترین شایعات اعتقادی پیرامون ماههای قمری است که به دنبال آن، نمازها و ادعیه و اذکار زیادی جهت رفع آن ترویج میشود.
از جمله نماز حاجت آخرین چهارشنبه ماه صفر، کوبیدن درب 7 مسجد در پایان ماه صفر و خریدن طلا در روز 13 صفر برای برکت در زندگی، خرافاتی است که با جعل روایات معصومین رواج پیدا کرده است.
جالب اینجاست که این افراد، اصرار بر سنگینی و نحوست ماه صفر دارند؛ اما از طرفی برای روز 13 صفر خریدن طلا را به عنوان افزایش رزق و برکت تبلیغ میکنند؛ یا در برخی ایام خاص این ماه قمری، اذکار و نمازهایی برای جذب رزق خوشیمنی سفارش میکنند!
اما باور به «نحوست ماه صفر» ریشهای در قرآن، عقل و روایات معتبر ندارد و بیشتر زاییده حوادث تاریخی و فرهنگ عامه است.
قرآن هیچ اشارهای به نحس بودن ذاتی صفر نکرده و تنها «ایام نحسات» قوم عاد را به خاطر عذاب الهی یاد کرده است.
در روایات معتبر نیز مستندی برای این باور وجود ندارد.
بزرگان دین همچون شیخ عباس قمی اعمالی چون صدقه و دعا را برای این ماه نقل کردهاند، اما نه به دلیل نحوست ذاتی آن بلکه به عنوان مستحبات عام.
پیامدهای این خرافه شامل ایجاد ترس و اضطراب بیدلیل، سستی اراده، فلج تصمیمگیریهای فردی و اجتماعی و فاصله گرفتن از توحید ناب است.
در نگاه اسلامی، زمان فینفسه خیر یا شر ندارد؛ این اعمال انسانهاست که به آن ارزش میبخشد.
راه درست، توکل به خدا، عمل صالح و نگاه مثبت به زندگی است، نه دامن زدن به خرافات.[7]
عدم نظارتها بر این افراد و درآمدزایی سرسامآور آنها در فروش پکیجها سبب شده تا افراد به ظاهر متدین نیز تبدیل به بلاگر معنویت شده و خرافاتی پیرامون ماه صفر، رمضان و رجب، تولید محتوا کرده و با تبلیغات ناشی از آن به درآمد برسند.
بلاگرهای معنویت با چه عناوین تبلیغاتی ما را جذب میکنند؟
اغلب بلاگرها و اساتید معنویت در ابتدا خود را کارشناس و دانشآموخته دانشگاههای معتبر ایران معرفی کرده و سپس در پیوست آن از از عبارات «محقق، کارشناس روابط ، روان شناس، و استاد» استفاده میکنند.
در محتواهای تبلیغاتی خود نیز از عناوین فریبنده «ذکر جادویی»، «جذب ثروت»، «جذب معشوق»، «انرژی درمانی»، «قدرت و ثروت فوری» استفاده میکنند.
برای آشنایی بیشتر با این عناوین تبلیغاتی، جداول زیر را مطالعه کنید.
چرا از این خرافات در ایران استقبال میشود؟
ایران اسلامی در طول تاریخ، همواره یکی از کانونهای اصلی گردشگری مذهبی و مراکز تعلیم و تعلم معارف الهی بوده است.
جایگاهی که نهتنها در سطح جهان اسلام، بلکه در سطح بینالمللی نیز مورد توجه قرار گرفته است.
در سالهای اخیر نیز گرایش مردم به آموزههای دینی و معنوی افزایش یافته، اما همین میل درونی به دین و معنویت، زمینهساز سوءاستفاده برخی جریانهای فرصتطلب شده است.
گروهی با برگزاری دورهها، کلاسها و سمینارهای پرهزینه و گروهی دیگر با فروش بستههای آموزشی مجازی در شبکههای اجتماعی، به ترویج آموزههایی میپردازند که نهتنها ریشهای در معارف اصیل اسلامی ندارند، بلکه گاه با خرافات و انحرافات آشکار آمیختهاند.
این روند، بیش از آنکه ناشی از کمبود منابع معتبر دینی باشد، نتیجه ضعف برخی نهادهای رسمی در معرفی جذاب، روزآمد و اثرگذار معارف اسلامی به جامعه است.
خلأ یادشده موجب شده تا مدعیان خودخوانده، در لباس «مرجع معنوی» ظاهر شوند و مخاطبان بیاطلاع را به سمت خود جذب کنند.
از سوی دیگر، سهولت دسترسی به شبکههای اجتماعی و جذابیتهای بصری و بیانی آن، سبب شده تا بخشی از علاقهمندان به معنویت، به جای رجوع به اساتید حقیقی و مراجع دینی، پای درسهای کوتاه و یکدقیقهای بلاگرهای اینستاگرامی بنشینند؛ درسهایی که بیشتر به تبلیغ کالا و بستههای تجاری شباهت دارند تا ترویج معرفت دینی.
نباید از این واقعیت نیز غفلت کرد که مشکلات اقتصادی، فشارهای معیشتی و میل طبیعی انسان به یافتن راههای سریع و بیزحمت برای موفقیت، در کنار ضعف سواد دینی و رسانهای، بستر مناسبی برای رشد این جریانها فراهم آورده است.
در چنین شرایطی، بسیاری از مردم برای رهایی از دشواریهای زندگی، به دستورالعملهای شبهمعنوی و خرافی پناه میبرند؛ دستورالعملهایی که در نهایت نه تنها گرهی از زندگی آنان نمیگشاید، بلکه زمینه انحراف از مسیر صحیح ایمان و دینداری را نیز فراهم میکند.
چه باید کرد؟
برای بلاگرهای مدعی معنویت، احساسات و منابع موثق، دو ابزار کلیدی به شمار میرود.
آنها ابتدا ریشه مشکلات روزمره مردم را شناسایی کرده و سپس با استفاده از بیانی احساسی، آرامشبخش و تأثیرگذار، دستورالعملهای خرافی خود را بهعنوان راهحل نهایی معرفی میکنند.
از سوی دیگر، با پرداخت دستمزد به برخی افراد اجیرشده، ضمینه را در کلاسهای خود فراهم میکنند تا در جلسات حاضر شده و وانمود کنند که با اجرای این روشها مشکلاتشان برطرف شده است.
چنین نمایشی، سایر مخاطبان را به خرید پکیجها و دورهها ترغیب میکند.
اخیرا یکی از این بلاگرها در ویدیویی خطاب به مطالبه مخاطبانش گفت: تا دیروز که امام رضا و اهل بیت شما را میطلبیدند و به زیارشتان در مشهد و کربلا میرفتید و حاجتروا میشدید از آنها منبع میخواستید که حالا برای اذکار و ادعیهشان منبع میخواهید؟
این گویش توهینآمیز که بیشتر برای ذوات مقدسه دافعه ایجاد کرده تا جذب، نشاندهنده اوج حساسیت این افراد نسبت به منبع موثق پیرامون اذکار، سورهها و روایات جادویی آنهاست.
بسیاری از روایاتی که به عنوان اجابت فوری حاجت نظیر خرید ماشین، منزل، جذب خاستگار و معشوق و پاکسازی درونی تبلیغ میشود، هیچ منبعی از سوی منابع دینی و معرفی ندارد.
اگر این اذکار و ادعیه از منظر دینی، بهویژه اسلامی و شیعی تبلیغ میشود، باید به سفارشات خود اسلام برای اثربخشی آنها توجه شود، مانند رعایت آدابی نظیر استغفار و توبه، طهارت، اخلاص، توکل و عمل صالح.
طبق گفته بسیاری از علما رعایت این موارد به خودی خود مشکلات را رفع و روح فرد را متعالی کرده و مستجابالدعوه خواهد شد و اصلا کار به انجام اعمال مستحب پراکنده نمیرسد.
برای بررسی دلایل گرایش به آموزههای شبهمعنوی، با استاد محمدعلی علوی گفتوگو کردیم.
ایشان که در جوانی پای درس علمای بزرگی همچون شهید مطهری، آقا مجتبی تهرانی، لنکرانی و شاهرودی بزرگ شدند، ابتدا درباره تجربیات شخصی خود نسبت به عرفانهای کاذب گفتند و به ایام قبل انقلاب اشاره کردند که با هدف کنجکاوی، به حلقه جریانهای انحرافی شبهمعنوی مراجعه میکردند تا بیشتر با ماهیت آنها آشنا شوند و بعد از انقلاب نیز برای این روند را با تحقیقات دانشگاهی و فقهی به صورت حرفهایتر تاکنون ادامه دادند.
آقای علوی توضیح داد که این حلقهها همواره با زبان احساسی و رفتار محبتآمیز اعتماد مخاطب را جلب میکردند و نوآوری در ارائه مفاهیم معنوی را دستاویز جذب افراد قرار میدادند.
به باور ایشان، انسان ذاتاً به تازگی و تغییر علاقه دارد و این «ظاهر نو» در حوزه معنویت، سبب مراجعه و حتی پرداخت هزینه از سوی بخش قابل توجهی از مردم برای این موضوعات شده است.
وی افزود: هنگامی که افراد، بهویژه بیماران، پیوند عاطفی با این حلقهها برقرار میکنند، جداشدن از آنها بسیار دشوار میشود و پذیرش خطا برایشان سخت است.
ایشان حتی از تجربه کودکی خود یاد کرد از استاید جریانهای انحرافی شبهمعنوی درباره چرایی ترسیم برخی اشکال و نشانهها میپرسیدند که آنها نیز پاسخی نداشتند و در نهایت مشخص میشد مبنای علمی و دینی ندارند.
آقای علوی درباره ادعاهای شاگردان بلاگرهای مذهبینما نیز تأکید کرد که اغلب این موارد نمایش تبلیغاتی است و موارد اندک دیگر ناشی از تلقینپذیری روانی است؛ به این معنا که فرد با تکرار مداوم یک باور بیاساس، در نهایت آن را واقعیت تلقی میکند.
ایشان در پایان هشدار داد: همانطور که بحران کرونا دستگاههای علمی و پزشکی را به واکنش فوری و ساخت واکسن و درمان واداشت، در برابر گسترش خرافات نیز لازم است مساجد، هیئات و نهادهای دینی و فرهنگی با جدیت متوجه رواج قابل تواجه این موارد شده و با آموزش و روشنگری، مسیر انحراف را مسدود کنند.
چرا به منابع اصلی رجوع نمیشود
با این حال، در سمینارها و ویدیوهای تبلیغاتی مشاهده میشود که مشتاقان ساعتها پای سخنرانی اساتید خودخوانده مینشینند، جملات احساسی آنها را یادداشت میکنند، یا طبق دستورشان یک عبارت را روزانه ۱۰۰ بار مینویسند و بر استمرار آن پافشاری میکنند.
اما همین افراد حتی لحظهای را برای مطالعه منابع اصیل دینی اختصاص نمیدهند؛ منابعی که در واقع، همه این خرافات و قوانین مندرآوردی از مبانی دینی التقاط شده و با عناصر غیراصیل آمیخته شدهاند.
آنها همچنین این زمان را به جای گوش دادن به سخنرانیهای علما و عرفای متخصص حوزه دین، به اساتید خودخوانده اختصاص میدهند.
توجیه بلاگرهای معنویتنما اغلب بر این پایه استوار است که رفتارهای دولتی و حاکمیتی، مسبب دینگریزی مردم شده و باید با تولید محتواهای کوتاه، سریع و بدون تفسیر، مردم را به این معارف نزدیک کرد.
این درحالی است که اعتقاد انسان و رشد معنویت با روشهای تبلیغاتی و دورههای یک ماه و دوماه مترقی نمیشود.
از طرفی عدم اجابت حاجات با دستورالعملهای فوری نیز سبب دینگریزی و عدم اعتماد بیشتر مراجعهکنندگان به این افراد خواهد شد.