درباره افشای کارگردانی اسرائیل در کارزار تازه رضا پهلوی/ کدام گروه برنامه داشتند یک پیر کودک را شاه ایران کنند؟
اپوزیسیون ایران خاصه در این وجه از آن تا این حد کودکصفت است و دست به کارهایی میزند که دور از رفتار افراد بالغ است.

*********
روزنامه صهیونیستی هاآرتص و مجله مارکر در افشاگری تازهای اعلام کردند که شبکهای سازمانیافته مستقر در سرزمینهای اشغالی و با تأمین مالی غیرمستقیم کابینه رژیم صهیونیستی طی ماههای اخیر فعالیت گستردهای برای بهبود وجهه رضا پهلوی و تبلیغ مطالبه «بازگشت سلطنت» را در رسانههای اجتماعی دنبال کرده اند.
در همین رابطه مؤسسه دانشگاهی سیتیزن لب از دانشگاه تورنتو شبکهای مجزا اما همسو را مستند کرده که با حسابهای جعلی و محتوای تولیدشده با هوش مصنوعی، روایتهای صهیونیستی را به زبان فارسی به افکار عمومی فارسی زبان منتقل می کند، روزنامه هممیهن درباره این پروژه صهیونیستی نوشت:
اپوزیسیون ایران خاصه در این وجه از آن تا این حد کودکصفت است و دست به کارهایی میزند که دور از رفتار افراد بالغ است.
راز آن را شاید در لقبی بتوان دید که متفکر پرآوازۀ ایرانی- دکتر عبدالکریم سروش- در گرماگرم جنگ 12 روزه به رضا پهلوی داده بود: پیرکودک!
عنوانی که به خاطر آغاز اکران فیلم «پیرپسر» اکتای براهنی غریبه نبود و به این بهانه جا دارد از پدر کارگردان هم یاد شود که مورد غضب سلطنتطلبان است.
به این اتهام که در سفر به آمریکا دربارۀ نقض حقوق بشر در ایران و آنچه در زندان دیده یا شنیده بود مقالهای نوشت و جیمی کارتر در رقابتهای انتخاباتی با جرالد فورد از محتوای همان مقاله در نقد مناسبات جمهوریخواهان با حکومتهای ناقض حقوق بشر بهره برد.
در ادامه این یادداشت آمده است:
اگرچه وقتی رئیسجمهور شد شب ژانویه (دی 1356) به ایران آمد تا از دل شاه به درآورد و شاه را دچار سوءتفاهم کرد و باقی قصه و بانی ماجرا را براهنی پدر میدانند و هم رادیکالهای خارجی به کارگردان (پسر) تاختند و هم سلطنتطلبان خارجی!
باری؛ پیرکودک بر سیاق پیرپسر سروصدا کرد و به قصد اهانت هم به کار نرفت چون آدمیان در علوم مختلف در دستهبندیهای متفاوت تعریف و توصیف میشوند و مطابق یک تعریف در روانشناسی میتوان افراد را فارغ از سنشان در سه گروه کلی جای داد: کودک، بالغ و والد.
گروه کودک اگرچه برای کارهای هنری و نمایشی و حتی ورزشی مناسباند اما برای سیاست و قدرت و تدبیر مُلک و ملت نه.
افراد والد هم به خاطر علاقه وافر به باید و نباید بیشتر مناسب تبلیغات اخلاقی و مدیریت فعالیتهای اقتصادیاند و در سیاست بیش از آن دو به نیروهای بالغ نیاز است.
روزنامه شرق نیز در گزارشی تحلیلی به تشریح جزئیات این پروژه پرداخته و نوشته است:
در کارزار جدید، تلاش میشود تا تصویری رمانتیک از دوران پهلوی ساخته شود: ایرانِ مدرن، بیحجاب، پر زرقوبرق و دوست اسرائیل .
اما آنچه در این بازسازی دیجیتال حذف میشود، حافظه دردناک مردم از ساواک، شکنجهگاهها، فساد ساختاری و وابستگی کامل رژیم پهلوی به غرب است.
این بازنویسی تاریخ، بخشی از جنگ شناختی جدید علیه ایران است.
جنگی که بهجای بمب و موشک، از تصویر و هشتگ استفاده میکند.
در این جنگ نرم، آواتارهای جعلی در نقش «شهروندان خسته از جمهوری اسلامی» ظاهر میشوند، هشتگ پادشاه رضا پهلوی را تکرار میکنند و همزمان به اسرائیل مشروعیت اخلاقی میبخشند.
هدف، همانگونه که آزمایشگاه تورنتو تأیید کرده، «بیثباتسازی درونی ایران از طریق تحریک روانی و امید بستن به منجی بیرونی» است.
سلطنتطلبان با سرکردگی رضا پهلوی همواره سعی داشتند تا با سواستفاده از روحیه باستانگرایی و میهنپرستی، خود را ناجی ایران و وطندوست به تصویر بکشند؛ اما در پشت پرده، وابستگی آنها به صهیونیستها و دولت آمریکا تاحدی عمیق است که حتی قادر به برگزاری جلسات خصوصی با نظارت و هدایت شخصی خود نیستند.
کما اینکه فضای طراحی شده برای این عناصر از سالهای گذشته با تطمیع پلتفرمهای شبکههای اجتماعی، رسانههای بینالمللی و موسسات و سلبریتیهای محبوب خارجی فراهم شده بود تا در جامعه ایرانی شناخته شده و اعتبار کاذب کسب کنند.
هم گروههای اپوزیسیون و هم سران غربی واقفاند که اگر حمایتهای مالی و معنوی آنها از اپوزیسیون ایرانی متوقف شود، حتی در بین ایرانیان خارج از کشور نیز پایگاه اجتماعی ندارند؛ مسئلهای که امروز بیش از پیش عین شده است.