خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

چهارشنبه، 16 مهر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

تبدیل جنگ به آتش‌بس محصول تلاش طبقه متوسط بود

اعتماد | همه | چهارشنبه، 16 مهر 1404 - 15:23
تقی آزادارمکی نوشت: تبديل جنگ به آتش‌بس محصول تلاش طبقه متوسط ايراني بوده است و بس. ولي متاسفانه بخش اعظم حاكميت و نيروها و طبقات ساختگي در شرايط بعد از جنگ، دوباره به ميدان آمده و تماميت‌خواهي را پيشه و بر طبل تحقق جنگ و شکل گیری جنگ‌هايي ديگر كوبيده‌اند.
طبقه،ايراني،متوسط،اجتماعي،ايران،حضور،جنگ،تاريخي،زيست،حاكميت، ...

تقی آزادارمکی نوشت: تبدیل جنگ به آتش‌بس محصول تلاش طبقه متوسط ایرانی بوده است و بس.
ولی متاسفانه بخش اعظم حاکمیت و نیروها و طبقات ساختگی در شرایط بعد از جنگ، دوباره به میدان آمده و تمامیت‌خواهی را پیشه و بر طبل تحقق جنگ و شکل گیری جنگ‌هایی دیگر کوبیده‌اند.
کد خبر: 740487 | ۱۴۰۴/۰۷/۱۶ ۱۵:۱۵:۰۰
تقی آزادارمکی در یادداشتی با عنوان «طبقه متوسط نیروی سازنده انسجام و فردا» در روزنامه اعتماد نوشت: در حوزه اندیشه طی دو سده اخیر در تعیین و نحوه گسترش ساختار طبقاتی ایران بحث و جدل‌های متعدد و متعارضی شکل گرفته است.
در یک نگاه کلی ما با دوگانه «حضور و غیاب نظام طبقاتی ایرانی» و« نقش‌آفرینی طبقه متوسط در حوادث» روبرو هستیم.
در یک طرف ، رویکرد سلبی در مورد منزلت طبقاتی و حضور طبقه متوسط وجود دارد.
نگاهی که بر فقدان ساختار طبقاتی و به‌طور خاص طبقه متوسط در ایران و در مقابل حضور توده در همه عرصه‌ها توجه داشته و منشأ و عاملیت هر نوع تغییر و سکونی را در منطق توده و عموم دانسته است.
تکرار این روایت به حدی فراگیر شده است که فقدان حضور رهبران توده‌گرا در انقلاب مشروطه را راز و رمز شکست آن قلمداد کرده‌اند و در مقابل همین خوانش حضور فراگیر مردم را راز و رمز توفیق انقلاب اسلامی دانسته‌اند.
به عبارت دیگر عاملیت ظهور و تحقق انقلاب مشروطه در سفارتخانه‌های خارجی و غرب‌زدگان بی‌ارتباط با توده و نمایندگان آن عنوان شده است.
تکرار این روایت در فضای رسمی منشأ دوپار‌گی در فهم دو انقلاب اجتماعی مهم ایران در عصر جدید و نارسایی در فهم چرایی وقوع صدها جنبش اجتماعی در سده اخیر شده است.
به دلیل نادیده گرفتن نقش طبقه متوسط در زیست ایرانی همه جنبش‌های اجتماعی ایرانی خارجی و غربی و استعماری تلقی شده‌اند.
بسیاری از طیف ها در گسترش سازه جامعه توده‌وار ایرانی نقش‌آفرینی داشته‌اند.
از روشنفکران چپ ایرانی تا سیاستمداران راستگرای حکومتی هر یک به گونه‌ای روایت توده‌گرایی اجتماعی و سیاسی را صورت‌بندی کرده‌اند.
در جایی دیگر بر نقش مخرب کمونیسم ایرانی اشاره کرده‌ام ولی نمی‌توان از نقش سیاست‌ورزان راستگرای ایرانی که در زمان حال در قالب «پایداری‌چی‌ها» سازمان یافته‌اند، غفلت کرد.
در نتیجه بازیگر اصلی ایران، توده و نوع رابطه‌اش با حاکمیت تلقی شده است که حاصل آن حذف و نفی نقش‌آفرینی بورژوازی ملی و طبقه متوسط ایرانی در تحولات شده است.
آنقدر این روایت تکرار شده است که راهی به جز اعلام سقوط طبقه متوسط و خروج بورژوازی ایرانی از صحنه تحولات نمانده است.
دولت و مردم به شکل عمومی و توده‌وار در میدان سیاست و فرهنگ باقی مانده‌اند که این نوع حضور منشأ بحران‌های متعدد ساختاری در ایران شده است.
در ادامه این مسیر است که دولت‌ها برای تنوع‌بخشی به حیات اجتماعی و واگذاری بخشی از امور، اقدام به طراحی شکلی از طبقه متوسط خودساخته و سرمایه‌داران رانتی (خصولتی) همراه با حاکمیت کرده‌اند.
هر دولت و نیرویی که امکان حکومت در ایران یافته است در پی ‌برپایی شکلی از دو نوع طبقه همراه، اقدام کرده و با سقوط از قدرت بر حجم نظام اداری و سیاسی و اقتصادی ایران افزوده‌ است.
این نوع طبقه‌سازی ایرانی که حکومتی است به جای اینکه امکانی برای بهبود شرایط باشد راه و وسیله‌ای برای بزرگ شدن دولت و گسترش فضای رانتی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و در نهایت جلوگیری از نقش‌آفرینی نیروهای اجتماعی و طبقات تاریخی ایرانی در بحران‌ها و حوادث شده است.
از طرف دیگر تعارض پنهان بین طبقه متوسط و بورژوازی تاریخی ایرانی که ریشه در زیست اجتماعی ایرانی دارد با طبقه متوسط و خصولتی‌ها به فرسایش سرمایه‌های اجتماعی در ایران انجامیده است.
به‌طور مثال این تعارض در حوزه فرهنگ موجب سیاه و سفید شدن نظام ارزشی و اخلاقی تا متنوع و الوانی بودن آن شده است.
همانطور در عرصه سیاست منجر به ظهور طرفداران و مخالفان تا مشارکت‌طلبان و مشارکت‌جویان اجتماعی با نقش‌آفرینی گروه‌های اجتماعی متعدد شده است.
ایران نماد حضور مدافعان و مخالفان حاکمیت قلمداد شده است.
مدافعانی کم ولی صاحب قدرت و ثروت و مخالفانی زیاد و فراموش شده تعبیر شده است.
بدترین جلوه این تعارض را می‌توان در سیاست خارجی و نوع حضور ایران در جامعه جهانی دید.
عده‌ای به دلیل منزلت رانتی بر طبل جنگ و تعارض با جهان (اعم از غرب) کوبیده در حالی که اکثریت جامعه به فکر صلح و سازگاری و پیوند با جهان زیست کرده‌اند.
حاصل این تعارض وقوع دو امر متعارض «برجام» و «تحریم فراگیر» در سیاست خارجی شده است.
تاسف آور اینکه دو طبقه حاکمیت ساختهِ رانتی در دفاع از ایده‌شان خوش می‌باشند و حاصل عمل جمعی این دوگانه‌ها به ضعف فراگیر نظام سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ایرانی انجامیده است.
شواهد و تجربه‌های تاریخی و معاصر نشان از نقش‌آفرینی‌های متعدد عناصر و اجزای طبقاتی در ایران دارد.
در زمان بحران، اثری از نقش‌آفرینی طبقه اقتصادی و فرهنگی حکومت نیست.
اگر هم حضوری وجود داشته باشد منشأ نارضایتی و در نهایت گسترش بحران بوده است.
به‌طور خاص می‌توان به نحوه تعبیر و تفسیری که این دو طبقه از جنگ 12 روزه صورت‌بندی کردند اشاره کرد.
در حالی که طبقه متوسط و بورژوازی تاریخی ایرانی مسوولیت بسیاری از بحران‌ها را به عهده گرفته و با وجود نامهری از حاکمیت و ساختار طبقاتی رانتی جهت برون‌رفت از بحران‌ها اقدام کرده‌اند.
نمونه روشن و نزدیک به زیست ما نحوه حضور طبقه متوسط تاریخی در متن و حاشیه «جنگ 12 روزه» است.
در زمانی که همه این نیروهای ساخته شده حکومتی سکوت کرده یا به حاشیه رفته بودند یا در مسیر گمشدگی قرار داشتند طبقه متوسط شهری ایرانی حضور موثری در مناسبات جهانی و ملی یافته و مسوولیت تاریخی‌اش را به عهده گرفت.
ضمن نقد شیوه‌های مدیریتی حاکمیتی و اعلام بی‌مهری‌های بسیار و زخم‌های وارد شده بر پیکر جامعه و اختلال در مناسبات اجتماعی به دلیل حضور نابهنجار نیروهای منفعت‌طلب به دفاع از «ایران» به عنوان «مفهوم و معنی» گمشده تاریخی پرداخت.
حاصل اعتراض‌ها و بیانیه‌ها و مشارکت‌ها و نجواهای فرهنگی و هنری و...
به شکل‌گیری انسجامی موقت در دوره جنگ انجامید.
این نحوه حضور، زمینه مناسبی در پایان دادن به جنگ دوازده روزه گردید.
تبدیل جنگ به آتش‌بس محصول تلاش طبقه متوسط ایرانی بوده است و بس.
ولی متاسفانه بخش اعظم حاکمیت و نیروها و طبقات ساختگی در شرایط بعد از جنگ، دوباره به میدان آمده و تمامیت‌خواهی را پیشه و بر طبل تحقق جنگ و شکل گیری جنگ‌هایی دیگر کوبیده‌اند.
باورم همچنان بر این است برای بازآفرینی نظام سیاسی باید به بازآفرینی نظام اجتماعی بر اساس فهمی تاریخی اقدام کنیم تا ضمن دوری جستن از منازعات بی‌حاصل (حذف و اضافه گروه‌های سیاسی کم اثر) شرایط مناسبی برای حضور طبقه متوسط ایرانی فراهم شود.
این طبقه با سرمایه‌های اجتماعی انباشتی می‌تواند در شرایط مناسبی ایران را از وضعیت بحرانی خارج کرده و امکان ادامه زیست پیوسته با جهان بر اساس سازه‌های فرهنگ ایرانی را فراهم سازد.
در این مسیر فرهنگ ایرانی با همه صداها و نجواهای آن به عرصه اثرگذاری خواهد آمد و بدون تلاش در تغییرات سازمانی زمینه تغییر ساختاری در ایران فراهم خواهد شد.
این تغییرات بدون خونریزی و حذف و نفی بخشی از پیکر ایرانی به وقوع خواهد پیوست.
به عبارت دیگر به جای تن دادن به فروپاشی یا انقلابی دیگر می‌بایست زمینه‌های تحقق تغییرات بنیادین اجتماعی با محوریت طبقه متوسط فراهم شود.
طبقه متوسط با همه مشکلاتی که به لحاظ ضعف اقتصادی و فشارهای سیاسی و تنگناهای زیست فرهنگی داشته است امکان به عهده گرفتن نقش‌های مهمی در برون‌رفت از بحران‌های پیش رو را دارد.
قطعا این نیرو که عقبه تاریخی و پیوستگی اجتماعی با دیگر عناصر ساختاری ایران دارد موثرتر از اشکال گوناگون طبقه متوسط رانتی که معارض با زیست فرهنگی و اجتماعی ایرانی و وابسته به نفت و بازار جهانی تا زندگی و زیست روزمره است می‌تواند نجات‌بخش ایران باشد.