خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

چهارشنبه، 16 مهر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

شکلاتی که راز شهادت فرمانده را فاش کرد

مشرق | یادداشت | چهارشنبه، 16 مهر 1404 - 10:53
شهید «سید مرتضی ابن‌الرسول» فرماندهٔ فاوای هوافضا، در سکوت آمادهٔ پرواز بود؛ فرمانده‌ای که زندگی را با عشق آمیخت و نامش را به چراغی جاودان بدل کرد.
آقا،مرتضي،سيد،شهيد،زندگي،احترام،خانواده،الهام،شهادت،خانم،ايم ...

به گزارش مشرق، شهید «سید مرتضی ابن‌الرسول» فرماندهٔ فاوای هوافضا، مردی بود که زندگی‌اش نه تنها در میدان نبرد، بلکه در خانه و خانواده، جلوه‌ای از ایمان، فداکاری و اخلاق بود.
او متولد سال ۱۳۵۹ در کاشان بود، جوانی که عشق به علم و خدمت را هم‌زمان در دل پرورش داد.
تحصیلاتش را تا فوق‌لیسانس مهندسی برق ادامه داد و از سال ۱۳۹۵، مسئولیتی خطیر را در تهران پذیرفت تا راهی دشوار و پرافتخار را در پیش گیرد.
اما زندگی او ماجرایی فراتر از عنوان و جایگاه بود؛ داستان مردی که با قلبی سرشار از ایمان، زندگی را با عشق و احترام به دیگران آمیخته بود و در نهایت هم در راه پاسداری از وطن، در کنار سردار پرافتخار شهید «امیرعلی حاجی‌زاده» به شهادت رسید...
یادگار اولین لحظهٔ پدر شدن
آقا مرتضی و الهام خانم با هم قوم و خویش بودند.
آقا مرتضی پسردایی مادر الهام خانم بود و همین رفت‌وآمدهای خانوادگی، آشنایی بیشتری میانشان ایجاد کرده بود.
همین شد که آقا سید وقتی ۲۳ ساله بود، از مادرش خواست که الهام را برایش خواستگاری کند.
سال ۱۳۸۳ بود.
الهام خانم ۱۷ سال داشت که با هم نامزد شدند.
یک سال بعد، در روز ولادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها جشن عروسی‌شان برپا شد و زندگی مشترکشان را آغاز کردند.
آغاز زندگی‌شان ساده و آرام بود.
مدتی در خانهٔ مادر آقا سید زندگی کردند.
اردیبهشت ۱۳۸۵ خداوند «زهرا سادات» را به آنها عطا کرد.
سال ۱۳۹۳ هم آقا «سیدمحمدطاها» پا به جمع خانواده گذاشت و خانوادهٔ چهارنفره‌شان کامل شد.
شهید ابن‌الرسول همیشه سمت چپ صورت دخترشان را می‌بوسیدند.
برای همهٔ خانواده سؤال شده بود که چرا سمت راست نه و فقط سمت چپ؟!
بالاخره یک روز آقا سید در مقابل اصرارها و پرسش‌ها کوتاه آمدند و تعریف کردند «روز اولی که پدر شدم و دخترم را در آغوشم گذاشتند، سمت چپ صورتش را بوسیدم.
این لحظه را هرگز فراموش نکردم.»
تا ۱۹ سال بعد از آن روز، آقا مرتضی به یاد آن روز و اولین لحظات پدر شدن، همان سمت صورت دخترشان را می‌بوسیدند...
تأکید شهید بر نماز اول‌وقت، قرآن و زیارت عاشورا
ایمان ستون زندگی شهید ابن‌الرسول بود.
در مواجهه با مشکلات بارزترین ایشان توکل به خدا بود و به همین خاطر همیشه بسیار امیدوار و صبور بودند.
نماز اول وقت برایشان اهمیت بسیاری داشت؛ حتی موقع افطار، وقتی بقیهٔ خانواده بی‌طاقت می‌شدند و ترجیح می‌دادند اول افطار کنند، آقا مرتضی هیچ‌وقت از نماز اول‌وقت صرف‌نظر نمی‌کردند.
قرائت قرآن جزو برنامهٔ روزانه‌شان بود که در ماه مبارک رمضان چند برابر می‌شد.
محال بود بعد از نماز صبح فراموش کنند زیارت عاشورا بخوانند.
این دو مورد، جزو برنامهٔ همیشگی‌شان بود.
امکاناتی که به نیروهای آقا سید می‌رسید
بسیاری از همکاران و اطرافیان شهید ابن‌الرسول ایشان را با ویژگی بخشندگی و از خودگذشتگی می‌شناسند.
هر وقت در ایام عید یا مناسبت‌های دیگر، از طرف محل کارشان هدیه‌ای دریافت می‌کردند، مثل آجیل یا شیرینی، بدون اینکه داخل بسته را نگاه کنند، آن را به نیروهایشان می‌بخشیدند.
همیشه به فکر دیگران بود.
حتی خانهٔ سازمانی سه‌خوابه‌ای را که قرار بود به ایشان بدهند، به دستور و سفارش آقا مرتضی به یکی از نیروهایشان دادند.
این را همان نیرو بعد از شهادت آقا سید برای خانواده‌اش تعریف می‌کرد.
اقتدار در عین احترام و مهربانی
آقا مرتضی برای حفظ تعادل میان کار و خانواده خیلی تلاش می‌کردند.
اما تعهدشان به وظایف کاری باعث می‌شد زمان زیادی را در کنار خانواده نباشند.
با این حال، در همان فرصت اندک با تمام خستگی، نبود خود را جبران می‌کردند.
شخصیتی بودند که در عین اقتدار که بیشتر مخصوص محل کار بود، قلبی بسیار مهربان و رفتاری بسیار گرم داشتند و بسیار خوش‌صحبت بودند.
همکاران و نزدیکان آقا سید، از ایشان با این صفات یاد می‌کنند.
خانم «الهام حامد» همسر شهید تعریف می‌کند که رفتار ایشان با خانواده سرشار از احترام بود.
هرگز اسم همسرشان را به تنهایی صدا نمی‌زدند؛ همیشه با «خانم» یا «عزیزم» ایشان را خطاب می‌کردند.
سر سفره منتظر می‌ماندند تا همسرشان حاضر شود و بعد غذا خوردن را آغاز می‌کردند.
کاشت بذر احترام، استقلال و مسئولیت‌پذیری از کودکی
شهید برای تربیت فرزندانشان اصول مشخصی داشتند.
نخستین اصل، احترام به بزرگترها بود، به‌ویژه احترام به پدر و مادر، که در رفتار شخصی ایشان به وضوح نشان داده می‌شد تا بچه‌ها از ایشان الگو بگیرند.
دومین اصل، استقلال فرزندان بود.
آقا سید در کوچکترین مسائل هم با همسر و فرزندانشان مشورت می‌کردند و این هم نوعی احترام به فرزندان محسوب می‌شد و هم تحلیل و تفکر و استقلال نظر را به آنها می‌آموخت.
ایشان بسیار نقدپذیر بودند و بچه‌ها می‌توانستند به راحتی نظرشان را راجع به پدرشان و موضوعات مختلف به ایشان بگویند.
از کودکی با فرزندانشان قرآن تمرین می‌کردند و پیش از رسیدن آنها به سن تکلیف، آنها را به نماز خواندن تشویق می‌کردند.
در اوقات فراغت بچه‌ها هم دربارهٔ ائمه و مسئولیت‌پذیری با فرزندان صحبت می‌کردند.
آقا مرتضی معتقد بودند که عمل به مسئولیت‌ها به بهترین نحو، الگوی تربیتی مؤثری برای فرزندان است.
این نگاه را در رفتار خودشان هم نشان می‌دادند؛ هر مسئولیتی را با نهایت دقت و تعهد انجام می‌دادند.
شکلاتی که درس حلال و حرام داد
ایشان نگاه ویژه‌ای به استفاده از زمان داشتند و اجازه نمی‌دادند حتی یک دقیقه از وقت‌شان بیهوده بگذرد؛ به ویژه در محل کار.
توجه به بیت‌المال و رعایت حلال و حرام از ویژگی‌های بارز ایشان بود.
حتی اگر خودکاری را از محل کارشان به خانه می‌آوردند، خارج از کار از آن استفاده نمی‌کردند.
روزی اتفاقی بین وسایلشان یک دانه شکلات از سرکار به خانه آمد.
وقتی محمدطاها خواست آن را بخورد، شهید اجازه نداد.
رفت یک بسته از همان شکلات را برایش خرید، اما آن یک دانه شکلات را اجازه نداد بخورد.
این اندازه رعایت بیت‌المال، رفتاری است که از پدر در ذهن فرزندان شهید نقش بسته است.
چراغی که پس از پرواز او می‌درخشد...
شهید دربارهٔ آرزوی شهادت با خانواده‌اش سخن نمی‌گفت تا آنها را دلگیر و نگران نکند.
اما زندگی و رفتار او نشان می‌داد که خودش را برای شهادت آماده کرده است.
الهام خانم از زندگی پر از عشق و محبتی می‌گوید که بعد از ۲۲ سال با شهادت آقا مرتضی به پایان رسید؛ و می‌گوید «امیدوارم به لطف خدا هیچ‌وقت شرمندهٔ آقا سید نشوم، در بزرگ کردن بچه‌هایمان.»
اما شهادت آقا مرتضی نقطهٔ پایان نیست؛ آغاز مسیری است که امروز همسر و فرزندانش ادامه‌دهندهٔ آن هستند.
او در میدان کار و جهاد با اقتدار ایستاد و در خانه با مهربانی و ایمان، نسلی را پرورش داد که می‌تواند آیینهٔ سیره‌اش باشد.
زندگی آقا سید مرتضی گواه این حقیقت است که می‌توان در اوج مشغله، همسری عاشق بود؛ می‌توان در جایگاه فرماندهی، بندهٔ متواضع خدا ماند؛ و می‌توان با زیستن درست، میراثی بر جای گذاشت که مرز زمان و مکان را درنوردد.
اکنون نام «سید مرتضی ابن‌الرسول» نه‌تنها بر لوح افتخار شهیدان این سرزمین حک شده، بلکه در قلب هر کسی که به دنبال ایمان، صداقت و فداکاری است، همچون چراغی روشن می‌درخشد.