توصیههای همسر شهید «نصیری» به مادران
همسر شهید «شعبان نصیری» در گفتوگویی به بیان برخی خاطرات خود و توصیههایی به مادران خانهدار برای تربیت فرزندانشان پرداخت.

به گزارش مشرق، «معصومه موذنیان» همسر شهید «شعبان نصیری» در گفتوگویی درباره همسر شهیدش اظهار داشت: بعد از پیروزی انقلاب، هم من و هم شعبان تصمیم گرفتیم ساده زندگی کنیم.
برای عروسیام نه لباس عروس پوشیدم، نه لباس مهمانی آنچنانی.
خرید عروسیمان خلاصه شد در یک حلقه و کمی وسایل ضروری.
موذنیان افزود: حتی وقتی پدرشوهرم گفت «معصومه جان برو کفش عروسی بخر»، جواب دادم که «دوست دارم کتانی بگیرم که همهجا بتوانم با آن راه بروم.» وقتی قرار شد به کرج برویم، نه ماشین گلزدهای در کار بود و نه تشریفاتی.
خانوادهی شعبان برایمان یک اتاق آماده کردند.
با جاریام یک آشپزخانه مشترک داشتیم و کنار مادرشوهرم زندگی میکردیم.
هیچوقت نگفتم «چرا خانهمان جدا نیست؟» یا «چرا اتاق کوچک است؟»، چون واقعا این سبک زندگی را دوست داشتم.
همسر شهید نصیری ادامه داد: الگویی که از زندگی حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) گرفته بودم.
این سادگی فقط برای خودم نبود؛ به بچههایم هم یاد میدادم.
اگر گاهی میگفتند: «مامان، فلانی اینجوری زندگی میکند»، میگفتم: «او زندگی خودش را دارد، ما هم زندگی خودمان.» نمیخواستم یاد بگیرند که هرچه چشمشان دید، باید داشته باشند.
موذنیان اظهار کرد: الحمدلله امروز هم همان روحیه را دارند.
پسر بزرگم خانه و زندگی دارد، اما تجملاتی نیست.
برای ازدواجش هم ابتدا میخواستیم مراسمی شبیه دههی پنجاه برگزار کنیم، ولی کمی با شرایط زمانه هماهنگ شدیم.
دخترم هم همینطور؛ نه سختگیری کرده، نه زیادهخواه بوده.
میشود گفت بچههایم هم مثل خودمان زندگی میکنند؛ ساده، بیتجمل، اما آرام و پر از برکت.
وی خاطرنشان کرد: گاهی که به گذشته برمیگردم، با خودم میگویم اگر دوباره آن روزها تکرار میشد، سعی میکردم بیشتر از آن چیزی که انجام دادم، قدم بردارم.
البته آن زمان هم کم نمیگذاشتم، اما چون فکر میکردم اصل زندگیام تربیت فرزند است، بیشتر وقتم را برای بچهها گذاشتم.
دخترم گاهی با لبخند میگوید «مامان، خدا خیرت بده که ما رو اینطوری تربیت کردی؛ هم بچهداری بلدیم، هم در جامعه فعالیم.» و راست هم میگوید.
اگر آن روزها فقط دنبال درس و کار خودم میرفتم، شاید امروز دختر و پسرم اینطور اهل خانواده و مسئولیت نمیشدند.
همسر شهید نصیری ادامه داد: بارها دیدهام کسانی را که امروز بازنشستهاند و حسرت میخورند که چرا در گذشته کمتر زمان را برای فرزندان خود گذاشتهاند.
بعضی از آنها میگویند «کاش به جای این همه کار اداری، بیشتر بچههامون رو زیر بال و پر میگرفتیم، تا امروز یادگاری از جنس باقیاتالصالحات داشته باشیم.» من، اما خدا را شکر میکنم که این مسیر را انتخاب کردم.
البته همیشه هم دوست داشتم فرزندان بیشتری داشته باشم.
ولی اوایل دهه هفتاد سیاستها عوض شد و گفتند «دو تا بچه کافی است» ما هم دلمان را با همان سه تا خوش کردیم.
اگر دست خودم بود، شاید ده تا بچه هم کمم بود!
(با خنده)
وی افزود: حالا هم که دخترم چهار فرزند دارد و پسرم سه تا، مدام تشویقشان میکنم که «بچه برکت زندگیه.
سختی داره، اما زندگی رو گرم میکنه.» حالا که مشغلهها کمتر شده، توانم به اندازه قبل نیست.
با این حال سعی میکنم خونهنشین نباشم؛ کتاب میخوانم، سریال میبینم، با دوستان و همسران شهدا رفت و آمد دارم.
در کارهای خیر مشارکت میکنم.
حتی زمان کرونا، وقتی مسجد محل ماسک و گان میدوخت، پارچهها را میآوردم خانه و با دخترم میدوختیم.
شاید دیگر مثل گذشته پر جنبوجوش نباشم، اما هنوز هم دلم برای کار و خدمت میتپد.
معصومه موذنیان گفت: من همیشه به بچهها و نوههایم یک چیز را تاکید میکنم، آن هم اینکه «سادهزیستی را فراموش نکنید و در کنار درس، برای زندگی خود برنامه داشته باشید»، وقت، سرمایهای است که اگر بیهوده بگذرد، دیگر برنمیگردد.
خودم همیشه تلاش کردهام روزی که میگذرانم، بهتر از روز قبل باشد؛ نه اینکه فقط وقتگذرونی کرده باشم.
در دوران مدرسه بچهها، هیچوقت به آنها سخت نگرفتم که مثلاً باید حتماً فلان نمره را بگیری اما همیشه دوست داشتم درسشان را خوب بخوانند و جدی بگیرند.
وی ادامه داد: به همان اندازه که سواد مهم است، یاد گرفتن مهارتهای زندگی نیز اهمیت دارد.
به خانوادهها هم میگویم که جلوی فعالیتهای مفید فرزندانشان را نگیرند.
اگر میخواهند به مسجد بروند یا در بسیج و کارهای فرهنگی شرکت کنند، اجازه بدهند فرزندانشان تجربه کنند و یاد بگیرند.
حالا هم که نوههایم بزرگ شدهاند، دوست دارم همراهشان به مسجد و پایگاه بسیج برم، تا از همان کودکی یاد بگیرند در کنار درس، برای جامعه هم مفید باشند.