موانع معنوی ترجمه قرآن کریم
شرط اساسی برای ترجمه قرآن که از سوی برخی مفسران بر آن تأکید شده، فراهم بودن زمینه های لازم فکری و روحی، و طهارت باطنی و فضایل اخلاقی است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، در مسیر ترجمه قرآن دو دسته موانع وجود دارند که کار را برای مترجم، اگر غیر ممکن نکند، بسیار دشوار میسازند که شناخت آنها میتواند در بُعد نظری، بستر لازم را برای عبور مترجم فراهم آورد.
1.
موانع زبانی در ترجمه قرآن کریم
در مورد موانع زبانی در یادداشتی در خبرگزاری تسنیم (اینجا) صحبت کردیم و در این نوشتار در مورد موانع معنوی صحبت میکنیم:
2.
موانع معنوی
یکی از شرایط اساسی مترجم برای دستیابی به ترجمه ای برابر، تسلط کامل بر متن مبدأ است.
نابوکوف می گوید: «استعداد نویسندگی مترجم باید در حدود استعداد کسی باشد که اثرش را ترجمه می کند».
نایدا نیز گفته است: «کسی که نتواند اثر قابل ملاحظه ای بنویسد، بعید است بتواند اثر قابل ملاحظه ای ترجمه کند.
یک مترجم باید زبان شناس، شاعر و منتقد باشد» و به باور تیتلر: «یک مترجم خوب باید مثل یک هنرپیشه خوب به کلمات، حیات و حرکت ببخشد.
مترجم حتماً باید خودش نویسنده باشد».
در یک جمع بندی می توان گفت: مترجم اگر در موضوعی که میخ واهد ترجمه کند، صاحبنظر باشد و به قوانین زبانی آشنا، خواننده می تواند فارغ از متن مبدأ به ترجمه بسنده کند (غیر از متنهای بسیار حساس)، و در غیر این صورت، ترجمه بهسان تصویر در آینه ای موجدار نمود خواهد یافت و خواننده بههیچروی از متن اصلی بینیاز نیست.
نتیجه اینکه ترجمه قرآن به دلیل ناتوانی درک کامل مترجمان و عدم تسلطشان بر متن مبدأ، به هیچ روی نمیتواند خواننده را از متن مبدأ بی نیاز کند.
رابطه ترجمه و تفسیر
درباره شباهتها و تفاوتهای ترجمه و تفسیر افراط و تفریطهایی بین کارشناسان دیده میشود.
برخی مانند زرقانی با بیان فرقهایی بین ترجمه و تفسیر، آنها را از هم بیگانه دانستهاند و برخی ترجمه را تفسیری کوتاه میدانند و بر این باورند که ترجمه بسیاری از آیات قرآن ناگزیر بهرهای از عالم تفسیر را در دامن خود نهفته دارد و کمترین شاهد آن انتخابهای مترجم در برابر چندمعناییهای فراوان قرآن است.
وجود معانی، تفسیرها و ترکیبهای در عرْض هم در بسیاری از آیات قرآن و لزوم بررسی، انتخاب و انعکاس یکی از آنها در ترجمه، جزء وظایف اولیه مترجم قرآن کریم است؛ از اینرو هیچ مترجمی نمیتواند بدون طی فرایند تفسیر در بسیاری از آیات قرآن به ترجمهای از قرآن توفیق یابد؛ برای مثال، «الْحَمْدُ لِلّهِ» جلوههای مختلفی دارد که مترجم تنها یکی از آنها را اختیار میکند.
نیز «نجم» در آیه «وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ یسْجُدَانِ» دو تفسیر دارد: ستاره و گیاه بدون ساقه که مفسر با بررسی قرینههای تفسیری یکی از این دو تفسیر را انتخاب و در ترجمه وارد میکند؛ بنابراین، ترجمه او حاصل پیمودن فرایند تفسیری اوست.
«الْخَیرِ» در آیه 32 سوره صاد، «الدُّنْیا» در آیه 16 سوره اعلی، «فَضَحِکتْ» در آیه 71 سوره هود، «کفَاتًا» در آیه 25 سوره مرسلات، «لاَ یضَآرَّ» در آیه 282 سوره بقره، «تَرْغَبُونَ» در آیه 127 سوره نساء و...، نمونههایی دیگر از اینگونه موارد هستند.
مثالهای یادشده در سطح واژگان قرآن کریم است.
در حوزه قرائات و زنجیرههای نحوی نیز موارد فراوانی یافت میشود که مترجم ناگزیر از پیمودن فرایند تفسیر است و بدون آن به هیچ نتیجه مشخصی نمیرسد و بررسی ترجمههای موجود نشان میدهد که بدون استثناء همه مترجمان در آیات فراوانی به آرای تفسیری متکی به پژوهشهای تفسیری خود یا دیگران پناه بردهاند.
البته ناگفته نماند که برخی مترجمان در ترجمه برخی آیات توانستهاند با ظرافت ابهام موجود را - که به تفسیر نیازمند است - بدون تفسیر به ترجمه منتقل کنند که اولاً، در درستی این کار، بهطور کلی و دستکم در یکایک مصداقها، سخن است و ثانیاً، اینگونه موارد در مقایسه با دیگر موارد بسیاربسیار اندک هستند.
نمونه اینگونه موارد در «لَا تَجْعَلُوا دُعَاء الرَّسُولِ بَینَکمْ کدُعَاء بَعْضِکم بَعْضًا» بررسی خواهد شد.
تفاوتهای ترجمه و تفسیر
با همه شباهت و پیوندی که بین ترجمه و تفسیر حاکم است، این دو در غالب موارد تفاوتهایی نیز دارند که مهمترین آنها بدین شرحاند:
ترجمه معمولاً چهره ای مستقل به نمایش میگذارد، به خلاف تفسیر که معمولاً با عبارتهای آیات به صورت مزجی تنظیم میشود و به مانند ترجمه صورت مستقلی به نمایش نمیگذارد.
در ترجمه عبور از متن و ورود به مباحث حاشیهای جایی ندارد، ولی در تفسیر پرداختن به مباحث استطرادی و حاشیهای کاملاً طبیعی است.
در ترجمه، برابر با متن مبدأ بودن ارزش و هدفی متعالی است، هرچند در ترجمه قرآن مترجمان از رسیدن به چنین هدفی ناکاماند، ولی تفسیر مسیری دقیقاً متفاوت می پیماید و وسیع بودن و همه جانبه بودن را افتخار خود میداند.
ترجمه معمولاً مجالی برای گزارش نتایج کاوشهای تفسیری است، و به سخن دیگر، در ترجمه مسیر حرکت و فرایند کاوشهای تفسیری مترجم از دید خواننده پنهان میماند، ولی در تفسیر، بهویژه تفسیرهای مبسوط، چنین نیست و میتوان به فرایند کار مفسر دست یافت و همین مسئله ارزش و اهمیت اطمینان به توانمندی مترجم در امر تفسیر را آشکار میسازد؛ زیرا در مجال ترجمه چنین فرصتی در اختیار نیست که بتوان توانایی تفسیری مترجم را سنجید.
در ترجمه معمولاً ریزش و گاه تغییر معنا رخ میدهد و چه بسا این دو و بهویژه تغییر معنا موجب شده باشد برخی کارشناسان، ترجمه قرآن را ناممکن و حتی ممنوع بدانند، ولی در تفسیر این اتفاق یا نمیافتد و یا به میزان ناچیزی رخ میدهد.
شرایط مترجم
چنان که در رابطه ترجمه و تفسیر بیان شد، یکی از نیازمندیهای مترجم، توان تفسیری اوست؛ بدین معنا که او باید از ملکه تفسیر برخوردار باشد و لازمه به دست آوردن ملکه تفسیر کار مداوم در حوزه تفسیر است.
البته مترجم میتواند در این خصوص به مفسری توانمند اعتماد کند و حاصل تلاشهای او را در حوزه تفسیر به کار بندد؛ بنابراین، تسلط بر زبان مبدأ در خصوص متن مقدس قرآن که فهم آن ابزار و راهکارهای ویژه خود را میطلبد، تنها با تسلط بر زبان عربی حاصل نمیشود.
گفتنی است؛ اگر مترجم خود شرایط لازم برای تفسیر را ندارد و تصمیم دارد به مفسری توانمند اعتماد کند، نمیتواند در تفسیر برخی آیات از یک مفسر و در ترجمه برخی دیگر از مفسری دیگر پیروی کند، مگر آنکه با بررسی مبانی آن دو مفسر، به این نتیجه برسد که اختلاف بین آنها به مبانی تفسیری شان بازگشت نمیکند؛ زیرا توجه نکردن به این نکته ممکن است به ناهماهنگیهایی در ترجمه قرآن بینجامد و خواننده این ناهماهنگیها را به قرآن استناد دهد.
در مورد زبان مقصد نیز تسلط مترجم شرط است.
منظور از «تسلط» افزون بر آگاهی لازم از دستور زبان، وجود شمّ ادبی در مترجم است؛ زیرا شمّ ادبی نقشی مهم در درستنویسی و زیبانویسی ایفا میکند.
افزون بر آشنایی کافی با زبان مبدأ و مقصد، آگاهی از برخی مباحث زبانشناسی نیز برای مترجم ضروری است که در این کتاب به اجمال به بحث گذاشته خواهد شد. علم کلام، فقه، فلسفه و جز اینها نیز در ترجمه بهطور مستقیم یا از طریق تفسیر دخالت دارند که به برخی مباحث کلیدی آنها اشاره خواهم کرد.
گذشته از نیازمندیهای یادشده، شرط اساسی دیگر که از سوی برخی مفسران و مترجمان بسیار بر آن تأکید شده و بهحق نیز چنین است، فراهم بودن زمینه های لازم فکری و روحی، و طهارت باطنی و فضایل اخلاقی است.
نقش ایمان، تقوا، اخلاص و زهد در فهم قرآن و موفقیت در پژوهشهای مذهبی، به ویژه قرآنی، انکارناپذیر است، هرچند ظاهر و ملموس نباشد؛ البته اگر کسی پای سخن مترجم، یا مفسری موفق بنشیند، خواهد دید که او توفیقها و امدادهای الهی را کاملاً ملموس و ظاهر توصیف میکند.
خدای متعال میفرماید: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا؛ آنان که در راه ما تلاش کنند، راههایمان را به آنان نشان میدهیم».
نیز میفرماید: «وَیزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًی؛ و خداوند بر هدایت آنان که هدایت را پذیرفتهاند»، میافزاید؛ «إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یجْعَل لَّکمْ فُرْقَاناً؛ اگر تقوا پیشه کنید، خداوند معیار تشخیص حق و باطل را در اختیارتان قرار میدهد».
تفسیر و ترجمه قرآن اگر برای خدا و در راه ترویج شریعت مقدس اسلام باشد، از بزرگترین جهادهاست: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا» و بیگمان امداد الهی را در پی خواهد داشت و «إِنَّ اللّهَ لاَ یخْلِفُ الْمِیعَادَ».
البته قرآن خود در بیانی دیگر یادآور میشود که فهم درست و کامل معارف و تعالیم بلند آن تنها به برکت طهارت باطنی قابل دسترسی است: «لَّا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ؛ این کتاب را جز پاکان نمیتوانند، مس کنند».
بر اساس تفسیر باطنی آیه شریفه، مراد از طهارت، پاکی درونی است.
یادداشت از: حجتالاسلام سید محمدحسن جواهری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
انتهای پیام/