کریمی: سینمای کودک امروز حتی به استانداردهای دهه ۶۰ هم نمیرسد
اصفهان-کارگردان فیلم «بچههای مردم» معتقد است که سینمای کودک ایران سالهاست از مسیر خلاقیت دور شده و حتی آثار امروز به استانداردهای دهه ۶۰ هم نزدیک نیستند.

خبرگزاری مهر، گروه استانها-کوروش دیباج: سینمای کودک و نوجوان در ایران، برخلاف بسیاری از کشورهای صاحبنام در این عرصه، هنوز نتوانسته جایگاه شایسته خود را در صنعت فرهنگی و هنری کشور تثبیت کند.
اگرچه دهه ۶۰ شمسی بهعنوان «دوران طلایی» در حافظه جمعی سینما دوستان ثبت شده و آثاری چون «قصههای مجید»، «شهر موشها»، «دزد عروسکها» یا تولیدات کانون پرورش فکری توانستند نسلهایی را با زبان تصویر و قصهگویی تربیت کنند، اما واقعیت امروز چیز دیگری است.
کاهش تولید، بیاعتمادی سرمایهگذاران، غیبت چرخه اقتصادی پایدار و نگاه تقلیلگرایانه به سینمای کودک، سبب شده این حوزه بیشتر به ویترین جشنوارهای محدود شود تا یک جریان زنده و پویا در بدنه سینما.
از سوی دیگر، تغییرات بنیادین در زیست رسانهای نسل جدید، کار را برای فیلمسازان دشوارتر کرده است؛ کودک امروز با انبوهی از تصاویر در فضای مجازی و پلتفرمهای آنلاین بزرگ میشود و دیگر با قصههای ساده و تصویرهای تکلایه جذب نمیشود.
بنابراین، سینمای کودک نیازمند بازاندیشی جدی در روایت، اقتصاد و نسبت خود با مخاطب است.
در چنین شرایطی گفتوگو با فیلمسازانی که جسارت ورود به این حوزه را دارند، میتواند پرده از مسائل عمیقتری بردارد.
محمود کریمی، کارگردان فیلم «بچههای مردم»، یکی از همین چهرههاست که با نگاهی انتقادی و تجربه زیست خود، درباره بحرانها، فرصتها و آینده سینمای کودک سخن گفته است.
وضعیت امروز سینمای کودک را چگونه تحلیل میکنید؟
واقعیت این است که سینمای کودک در ایران سالهاست با مشکل ساختاری روبهروست.
تولید آثار کودک محدود و پراکنده است و چرخه اکران نیز تقریباً از بین رفته.
در چنین شرایطی جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان اصفهان تنها روزنه امید باقیمانده است.
این جشنواره بهتنهایی بار سنگینی را به دوش میکشد؛ هم باید محفلی برای عرضه آثار باشد و هم باید شوق فیلمسازی در این حوزه را زنده نگه دارد.
البته در بعضی سالها جشنواره پربارتر و در برخی دیگر کمبارتر برگزار شده، اما نفس ادامه حیاتش ارزشمند است.
از سوی دیگر فضای جشنواره اصفهان به دلیل حضور خود بچهها و نوجوانان، حالوهوایی متفاوت از جشنوارههای رسمی مثل فجر دارد.
اینجا هم فیلم نمایش داده میشود و هم نوعی جشن و تفریح فرهنگی شکل میگیرد.
همین صمیمیت باعث میشود فیلمساز حس کند هنوز مخاطبی برای آثار کودک وجود دارد.
اگر این جشنواره هم نباشد، من واقعاً نمیدانم چه کسی حاضر خواهد بود برای کودک و نوجوان فیلم بسازد.
شما با فیلم «بچههای مردم» وارد این حوزه شدید.
ایده اولیه و تجربه ساخت این فیلم چه بود؟
ایده قصه را آقای اصلانی مطرح کردند.
ما از همان ابتدا با یک نگرانی جدی روبهرو بودیم: اینکه این فیلم قرار است توسط چه کسی دیده شود.
قصه بار تراژیک داشت و اگر میخواستیم آن را با ریتم و لحن متفاوتی اجرا کنیم، خطر از دست دادن مخاطب وجود داشت.
با این حال تصمیم گرفتیم ریسک کنیم، چون باور داشتیم حتی برای مخاطب کودک و نوجوان هم میتوان به سراغ موضوعات جدی رفت، به شرط آنکه بیان سینمایی درست انتخاب شود.
«بچههای مردم» برای خود ما هم یک تجربه بود.
تلاش کردیم بین تلخی واقعیت و جذابیت روایت تعادل برقرار کنیم.
خدا را شکر بازخوردها نشان داد که این انتخاب تا حدی موفق بوده است.
نسخهای که قرار است به زودی اکران عمومی شود تقریباً همان نسخه جشنواره فجر است با تغییرات اندک در پایان.
در دوران کودکی خودتان چه نسبتی با سینما داشتید و این تجربه شخصی چطور بر نگاهتان به فیلم کودک اثر گذاشته است؟
من در کودکی چندان فرصت سینما رفتن نداشتم و بیشتر پای تلویزیون بزرگ شدم.
کارتونها و برنامههای کودک تلویزیون را با ولع دنبال میکردم.
شاید همین باعث شد به قصه و تصویر علاقهمند شوم.
امروز وقتی به نسل جدید نگاه میکنم، میبینم تجربه آنها با ما متفاوت است.
آنها از همان کودکی با انبوهی از تصاویر در موبایل و تبلت روبهرو هستند و سطح توقعشان از سینما بسیار بالاتر رفته.
این تغییر زیست تصویری کودکان و نوجوانان امروز، کار فیلمساز کودک را سختتر کرده است.
شما بارها به مسئله اقتصاد سینما اشاره کردهاید.
به طور خاص، وضعیت اقتصادی سینمای کودک را چگونه میبینید؟
اقتصاد معیوب سینما در ایران روی همه ژانرها تأثیر منفی گذاشته، اما بیشترین ضربه را به سینمای کودک زده است.
چون تولید فیلم کودک معمولاً پرهزینه است اما تضمین بازگشت سرمایه ندارد.
وقتی سرمایهگذار مطمئن نباشد که سرمایهاش برمیگردد، طبیعی است که ریسک نمیکند.
امروز ساخت یک فیلم جدی و استاندارد کمتر از ۳۰ یا ۴۰ میلیارد تومان ممکن نیست.
در برخی پروژهها هزینهها حتی به ۵۰ میلیارد میرسد.
در چنین شرایطی سرمایهگذار خصوصی یا دولتی کمتر حاضر میشود برای فیلم کودک سرمایهگذاری کند، چون مطمئن نیست مخاطب برای دیدن آن به سینما بیاید.
مشکل اینجاست که اگر اقتصاد سینما اصلاح نشود، هیچ ژانری از جمله کودک جان نخواهد گرفت.
در حالی که در دنیا بسیاری از موفقترین آثار تجاری متعلق به ژانر کودک و نوجوان یا انیمیشن است.
ما در ایران به دلیل ضعف زیرساختهای اقتصادی، این ظرفیت بزرگ را از دست دادهایم.
با توجه به اینکه نسل امروز در معرض رسانههای متعدد است، سینمای کودک چگونه میتواند رقابت کند؟
این همان چالش اصلی است.
کودکان و نوجوانان امروز با انبوهی از تصاویر در فضای مجازی، بازیهای ویدئویی و پلتفرمهای آنلاین مواجهاند.
آنها تجربه دیداری گستردهای دارند و با تماشای تصاویر ساده راضی نمیشوند.
سینما باید چیزی فراتر از این رسانهها ارائه دهد.
سینما ذاتاً جادویی دارد؛ تاریکی سالن، پرده بزرگ و تجربه جمعی تماشای یک داستان.
اما اگر قصه ما کهنه باشد یا اجرا سطحی، این جادو از بین میرود.
برای جذب کودک میتوان با سرگرمی ساده موفق شد، اما نوجوان به مراتب سختگیرتر است.
نوجوان اساساً روحیهای معترض دارد و به راحتی جذب نمیشود.
برای این نسل باید جسورانهتر فکر کرد، روایتهای تازه ارائه داد و تکنیکهای سینمایی خلاقانه به کار برد.
برخی منتقدان میگویند بخش عمدهای از سینمای کودک ایران سفارشی شده است.
شما چه نظری دارید؟
سفارشی بودن در ذات خود ایرادی ندارد.
در همه جای دنیا پروژههای سفارشی ساخته میشود.
اما فرق در این است که در آن کشورها فیلمساز میتواند سفارش را به اثری اصیل تبدیل کند.
مشکل ما این است که در بسیاری موارد سفارش به رفع تکلیف تبدیل میشود.
سینما جایی برای پیام مستقیم نیست.
این هنر باید بر روح و روان تماشاگر اثر بگذارد، نه اینکه صرفاً شعاری را به زور به ذهن او تزریق کند.
وقتی به فیلم کودک به شکل سفارشی نگاه کنیم، عملاً امکان ارتباط عاطفی با مخاطب را از دست میدهیم.
باید یاد بگیریم حتی اگر پروژه سفارشی است، آن را با قصهگویی اصیل و جهانبینی سینمایی زنده کنیم.
ساخت فیلم برای کودک و نوجوان چه ویژگیها و دشواریهایی دارد؟
نخستین دشواری این است که نسل امروز بیحوصلهتر از گذشته است.
دیگر کمتر میبینید تماشاگر کودک یا نوجوان از ابتدا تا انتهای فیلم بدون نگاه کردن به موبایل در سالن بماند.
این بیقراری عمومی جهان امروز، کار فیلمساز کودک را دشوار میکند.
برای جلب توجه این نسل باید قصهای ارائه دهید که از همان لحظه اول مخاطب را درگیر کند.
اگر کودک فیلمی را دوست داشته باشد، بارها آن را میبیند و حتی خانوادهاش را هم به سالن میآورد.
این ظرفیت بزرگی است.
اما اگر فیلمساز به نیازهای واقعی نسل امروز توجه نکند، فیلمش به سرعت فراموش میشود.
به نظر من مهمترین ویژگی فیلم کودک موفق، صمیمیت و صداقت است.
کودک اگر احساس کند به او احترام گذاشته شده، همراه میشود.
نوجوان نیز اگر قصه را جدی بگیرد، مقاومتش شکسته میشود.
بسیاری معتقدند دهه ۶۰ دوران طلایی سینمای کودک در ایران بود؛ فیلمهایی مثل «مدرسه موشها»، «دزد عروسکها»، «قصههای مجید» یا آثار کانون پرورش فکری هنوز در حافظه جمعی زندهاند.
چرا آن دوران با امروز متفاوت است؟
بله، دهه ۶۰ واقعاً دوران ویژهای برای سینمای کودک بود.
چند عامل کنار هم جمع شده بود: نخست، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که بهعنوان یک نهاد جدی فرهنگی از تولید حمایت میکرد و نگاه تربیتی و آموزشی داشت.
دوم، وجود کارگردانان جسوری که به کودک نه به چشم یک مخاطب فرعی، بلکه بهعنوان تماشاگر اصلی و جدی نگاه میکردند.
سوم، فضای اجتماعی و فرهنگی آن دوران که تشنه روایتهای تازه و ساده بود و کودکان و نوجوانان نقش پررنگی در بازسازی فرهنگی جامعه داشتند.
فیلمهای آن دوره گرچه امکانات تکنیکی محدودی داشتند، اما صمیمیت، صداقت و قصهگویی بیپیرایهای داشتند که هنوز هم برای ما نوستالژیک و ماندگار است.
امروز شرایط تغییر کرده؛ بچهها تجربه دیداری پیچیدهتری دارند، تکنولوژی بسیار پیشرفتهتر شده و توقعها بالاتر رفته.
اما متأسفانه آن پشتوانه نهادی مثل کانون یا آن جسارت فیلمسازان دهه ۶۰ کمتر دیده میشود.
نتیجه این است که ما نه تنها از آن دوران فاصله گرفتهایم، بلکه فیلمهایی میسازیم که حتی از استانداردهای همان دهه هم پایینتر است.
من فکر میکنم باید از تجربه دهه ۶۰ درس گرفت؛ نه برای تکرار آن، بلکه برای یادآوری اینکه سینمای کودک زمانی جدی گرفته میشد و توانست آثاری خلق کند که امروز هم مخاطب دارند.
اگر امروز بتوانیم همان جدیت را با امکانات جدید و شناخت نسل امروز ترکیب کنیم، میتوانیم دوباره دورهای درخشان برای سینمای کودک بسازیم.
در پایان، آینده سینمای کودک را چگونه میبینید؟
آینده این سینما به چند عامل وابسته است.
نخست اقتصاد سالم و پایدار؛ بدون سرمایهگذاری، تولیدی شکل نمیگیرد.
دوم، توجه به تغییرات زیست رسانهای نسل جدید؛ ما باید بدانیم کودک و نوجوان امروز چه میبیند، چه تجربهای دارد و چه انتظاری از سینما دارد.
سوم، جسارت در روایت؛ اگر بخواهیم با فرمولهای تکراری فیلم بسازیم، هیچ شانسی برای رقابت با رسانههای دیگر نخواهیم داشت.
من همچنان امیدوارم.
جشنواره اصفهان به ما یادآوری میکند که این مخاطب هنوز وجود دارد و هنوز مشتاق سینماست.
اگر از همین روزنه استفاده کنیم و اقتصاد و خلاقیت را جدی بگیریم، میتوانیم دوباره به روزهای درخشانتری برای سینمای کودک و نوجوان برسیم.