تحلیل گر صهیونیست: طی 2 سال دامنه فرصت ها به تهدید تبدیل شدند
یک تحلیل گر صهیونیست اعتراف کرد، روند فاجعه باری که اسرائیل طی دو سال بعد از 7 اکتبر 2023 در پیش گرفت باعث شد تا نقشه فرصت های به وجود آمده برای تل آویو به تهدید تبدیل شوند.

به گزارش گروه عبری خبرگزاری تسنیم، تسفی بارئیل تحلیلگر ارشد روزنامه هاآرتص در شماره امروز دوشنبه آن اعلام کرد، نتانیاهو شبانه روز ادعا میکند که جنگ چهره خاورمیانه را تغییر داده است، اما واقعیت آن است که آنچه اسرائیل در بعد نظامی و در هفت جبهه شیکل گرفته به دست آوردها فقط نتایج و دست آوردهایی تاکتیکی بود، در حالی که تغییراتی که جنگ به وجود آورده به شدت از وعدههایی که نخست وزیر داده بود دور و دورتر شده و حتی نتایج معکوسی در بر داشته است.
در بخشهایی از این مقاله طولانی آمده است: در میان تاریکی عمیقی که اسرائیل را فرا گرفته بود، به نظر میرسید که یک پرتو نور میدرخشد: «ما در آستانه یک موفقیت هستیم - یک توافق تاریخی بین اسرائیل و پادشاهی عربستان سعودی»، نخست وزیر در سخنرانی خود در سازمان ملل متحد در سپتامبر 2023 این جمله را بر زبان راند و قول داد که «چنین صلحی تا حد زیادی به پایان درگیری بین اسرائیل و فلسطینیان کمک خواهد کرد» اما کمتر از یک ماه بعد، «طوفان الاقصی» منطقه را به لرزه درآورد.
دو سال پس از شروع جنگ، هنوز برای نتیجهگیری خیلی زود است و هیچ راهی برای پیشبینی زمان یا چگونگی رسیدن تغییرات رخ داده در منطقه به دوره ای که در آن دوران جدیدی در خاورمیانه آغاز شود، وجود ندارد.
به نوشته این تحلیلگر صهیونیست، رویای تغییر خاورمیانه مختص نتانیاهو نیست.
روسای جمهور ایالات متحده، چه دموکرات و چه جمهوریخواه، مدتهاست که متقاعد شدهاند که کلید تغییر در جیب آنهاست.
در سال 2006، پنج سال پس از اشغال افغانستان و سه سال پس از اشغال عراق، جورج دبلیو بوش در مجمع عمومی سازمان ملل گفت: «ما شاهد آیندهای روشن هستیم که در خاورمیانه بزرگ در حال ریشه دواندن است».
اما وقتی نتانیاهو از «تغییر چهره خاورمیانه» صحبت میکند، منظورش عملیات عمیق یا تحولات استراتژیک نیست و همچنین «نقشه فرصتها» را ارائه نمیدهد.
در عوض، طبق عادت او، نقشه تهدیداتی را که ظاهراً توسط جنگ کاهش یافته یا کمرنگ شدهاند، دوباره ترسیم میکند.
اما این تغییر مطلوب را تضمین نمینماید.
در سوریه شاهد سرنگونی رژیم اسد بودیم، این کار توسط یکی از شاخه های گروه القاعده انجام گرفت ، اما سوریه هنوز هم در شرایط قابل اطمینانی قرار نداشته و در خوشبینانه ترین شرایط در مرحله آزمون قرار دارد.
چون خود اسد در دوره حکومت خود علیه اسرائیل اعلام جنگ نکرد؛ و حتی مانع از انجام عملیات علیه اسرائیل از داخل خاک کشورش می شد، در سوریه تحت حاکمیت اسد، یک «اتحاد استراتژیک» با روسیه شکل گرفته بود که در آن روسیه موجودیت و امنیت رژیم را تضمین کرد و در سایه آن به اسرائیل تقریباً آزادی عمل مطلق داده شده بود.
حالا، داستان پیچیدهتر شده است.
درست است که الشرع در تلاش برای دستیابی به ساز و کار امنیتی مورد توافق، مذاکرات مستقیمی با اسرائیل انجام میدهد.
طبق این ترتیبات، قرار است اسرائیل بر اساس توافقنامههای جدا سازی 1974 که با اسد امضا کرد، عمق ارضی کمی بیشتری در ارتفاعات جولان به دست آورد و منطقه جنوب دمشق تا مرز اردن را خلع سلاح کند.
این کار قرار است در ازای عقبنشینی اسرائیل از بیشتر سرزمینهایی که از زمان سقوط اسد در دسامبر 2024 اشغال کرده انجام شود.
با این حال، در مورد آزادی عمل نظامی، اسرائیل ممکن است با حلقه سیاسی که در حال حاضر از رژیم محافظت میکند و در آن ایالات متحده، ترکیه، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر نقش آفرینی می کند، مواجه شود.
این کشورها به دنبال ایجاد یک کشور متحد و مستقل در سوریه هستند، برخلاف مفهوم اسرائیلی که به دنبال تجزیه آن به کانتونهایی است که اقلیت هایی همچون دروزی ها و کردها ستونهای آن را تشکیل میدهند.
وقتی نتانیاهو با افتخار جمجمه اسد را به کمربند خود آویزان میکند و آن را به فهرست دستاوردهای دوران جنگ اسرائیل اضافه میکند، بهتر است این را به عنوان چکی ببینیم که هنوز نقد نشده است.
در لبنان هم اسرائیل همچنان شرایط مبهمی دارد، با وجود ضربات سختی که حزب الله متحمل شده و رهبر کاریزماتیک خود (سید) حسن نصر الله را از دست داده اما هنوز هم با نقطه ای که اسرائیل به دنبال تحقق آن بود فاصله زیادی دارد.
با وجود آنکه برای اولین بار در تاریخ این سازمان و دولت، لبنان دولتی دارد که رسماً و علناً از جایگاه حزبالله به عنوان «حامی دولت» صرف نظر کرده، به خلع سلاح آن متعهد شده و حتی موفقیتهایی را در عمل نشان داده است هم این فاصله حفظ شده است.
گرچه آزمون عملی هنوز در انتظار دولت لبنان است و آسان نخواهد بود.
حذف رهبری حزبالله، این سازمان را از ساختار سیاسی لبنان حذف نکرده است.
نمایندگان آن اعضای دولت و پارلمان هستند و اگر دولت تصمیم به استفاده از زور علیه آن بگیرد، تهدید جنگ داخلی در کمین است.
تا اینجا، نتیجه این است که تغییر سیاسی قابل توجهی که پس از حمله به حزبالله در لبنان رخ داده است، هنوز صلح بلندمدت را تضمین نکرده است، چه رسد به اینکه زمینه توافق صلح بین اسرائیل و لبنان را فراهم نماید.
در بخش دیگری از مقاله تحلیلی روزنامه هاآرتص آمده است، در مورد ایران هم ارزیابی ها در رابطه با نتایج جنگ 12 روزه و نیز ارزیابی اینکه آیا اقدامات دیپلماتیک، از جمله مکانیسم «بازگشت سریع» که تحریمهای بینالمللی را دوباره اعمال میکند، ایران را که بر حق خود برای غنیسازی اورانیوم در خاک خود اصرار دارد، وادار به قبول عقب نشینی از مواضع خود خواهد کرد یا خیر، همچنان دشوار است.
اما اعمال مجدد تحریمها میتواند پیامدهای جدی منطقهای و بینالمللی داشته باشد.
این پیامدها شامل خروج ایران از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای، اقدامی که آن را از هرگونه نظارت بینالمللی رها میکند؛ تصمیم روسیه و چین برای نقض مکانیسم تحریمها، علیرغم تعهدشان به عنوان امضاکنندگان توافق هستهای اولیه؛ و آغاز مسابقه تسلیحات هستهای منطقهای و نقض آزادی دریانوردی در خلیج فارس است که مسیر جنگ منطقهای را حتی کوتاهتر میکند.
بنابراین، دستاوردهای نظامی اسرائیل در جنگ غزه و در «شاخههایی» که در لبنان، سوریه، ایران و یمن به آن پیوست، در سطح تاکتیکی باقی ماند، بدون اینکه به یک برنامه استراتژیک منطقهای یا بینالمللی تبدیل شود.
پس می توان گفت نه تنها یک اتحاد دفاعی منطقهای اسرائیلی-عربی-آمریکایی ایجاد نشده است، بلکه تغییراتی که در دو سال گذشته رخ داده است، به هدف مورد نظر نتانیاهو نرسیده است.
به جای یک اتحاد دفاعی و همکاری منطقهای با اسرائیل به عنوان عضو اصلی، یک ائتلاف بینالمللی عربی تشکیل شده است که اسرائیل را تهدیدی برای ثبات منطقهای میداند.
عادیسازی روابط با عربستان سعودی که مدتها مورد انتظار بود، همراه با به رسمیت شناختن جامع بینالمللی کشور فلسطین، با ابتکاری به رهبری عربستان سعودی جایگزین شده است.
توافقنامههای صلح با مصر، اردن و امارات متحده عربی به پایان خط خود رسیدهاند و اسرائیل به یک کشور متلاشی تبدیل شده است که شهروندان، محصولات، محققان و روشنفکران آن "عنصر نامطلوب" تلقی میشوند.
انتهای پیام/