خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

دوشنبه، 14 مهر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

جنگ ادراکی صهیونیست‌ها علیه ایران؛ از تولید ترس تا تحریف واقعیت

مهر | سیاسی | دوشنبه، 14 مهر 1404 - 19:40
تکرار ادعای حمله قریب‌الوقوع به ایران، بخشی از جنگ شناختی طراحی‌شده توسط اسرائیل بوده و هدف اصلی آن القای حس ناامنی و تردید در جامعه و فرسایش اعتماد عمومی نسبت به توان دفاعی کشور است.
جنگ،رواني،دشمن،عمليات،جامعه،داخلي،اقتصادي،فشار،ادراكي،اجتماع ...

خبرگزاری مهر؛ گروه سیاست - محمدصادق دانشجو: در هفته‌های اخیر، رسانه‌های وابسته به رژیم صهیونیستی و برخی کاربران فعال در شبکه‌های اجتماعی به شکل دوره‌ای از «نزدیکی جنگ دوباره ایران و اسرائیل» می‌نویسند.
این روایت آشنا با اشاره‌هایی از جمله اینکه «کار به نقطه‌ای رسیده که هر لحظه ممکن است جنگ شود» به طور هدفمند در فضای مجازی منتشر می‌شود تا جامعه را در هاله‌ای از ابهام و انتظار منفی نگاه دارد.
بر خلاف این فضاسازی، امیر نصیرزاده وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به این فضاسازی می‌گوید که هدف از تکرار خبرِ احتمال حمله، ایجاد جنگ روانی و بر هم زدن ثبات روانی و اقتصادی جامعه است.
او تأکید می‌کند که مردم نباید اجازه دهند این اخبار ساختگی روی آنها اثر بگذارد.
دشمن به تلفیقی از عملیات سخت و نرم روی آورده و «جنگ ادراکی» در آن پررنگ است.
این گزارش تحلیلی تلاش می‌کند نشان دهد که چرا این فضاسازی‌ها بیش از آنکه نشانه نزدیک بودن جنگ باشند، بخشی از یک راهبرد پیچیده جنگ روانی و عملیات ادراکی است؛ راهبردی که با القای ترس از حمله و ایجاد فشار اقتصادی و ذهنی، تلاش دارد جامعه ایران را از درون تضعیف کند.
از جنگ سخت تا جنگ ادراکی
در چارچوب «جنگ ترکیبی»، قدرت‌های بزرگ مجموعه‌ای از ابزارهای نظامی، اقتصادی، سایبری و روانی را هم‌زمان به کار می‌گیرند.
درک این جنگ‌ها بدون توجه به سه عنصر «فشار اقتصادی»، «عملیات روانی» و «عملیات میدانی» ممکن نیست.
در این چارچوب، جنگ روانی عبارت است از اقداماتی که با استفاده از ابزارهای غیرکشنده (رسانه، شایعه، تخریب اعتبار و...) بر فرآیند تصمیم‌گیری و رفتار جامعه هدف تأثیر می‌گذارد.
جنگ ادراکی یا شناختی یک قدم جلوتر می‌رود و تلاش می‌کند با بهره‌گیری از فناوری‌های دیجیتال، شبکه‌های اجتماعی و داده‌های بزرگ، ساختار شناختی مخاطب را تغییر داده و منطق درونی او را به خدمت بگیرد.
در اینجا هدف، فقط ترس یا ناامیدی نیست؛ بلکه می‌خواهد واقعیت را در ذهن مخاطب بازسازی کند و او را به اتخاذ تصمیماتی سوق دهد که به نفع عامل جنگ ادراکی است.
خودکشی از ترس مرگ
دشمن با بزرگ‌نمایی تهدیدی خارجی، قصد دارد مردم را دچار اضطراب و بی‌ثباتی کند -حمله به نهادهای داخلی، کنار گذاشتن فعالیت‌های اقتصادی یا اعتماد نکردن به منابع رسمی.
بدین ترتیب جنگی که قرار بود از بیرون تحمیل شود، عملاً از درون جامعه آغاز می‌شود.
نظریه «مارپیچ سکوت» توضیح می‌دهد که وقتی ایده‌ای به عنوان نظر غالب معرفی می‌شود، بسیاری از مردم از ترس انزوا سکوت می‌کنند و آن را می‌پذیرند.
تکرار گمانه‌زنی درباره حمله نظامی می‌تواند همین اثر را داشته باشد: احساس می‌شود جنگ قریب‌الوقوع است و هر کس خلاف این بگوید ناآگاه یا ساده‌لوح است، بنابراین فضای عمومی به سمت پذیرش روایت دشمن می‌رود.
قدرت روایت
تأثیر عملیات روانی وابسته به توانایی جمع‌آوری، تحلیل و بهره‌گیری سریع از اطلاعات است؛ مقابله با اطلاعات غلط صرفاً با ارائه اطلاعات درست کافی نیست، زیرا «اثر اطلاع‌رسانی غلط» و سوگیری‌های شناختی سبب می‌شود اطلاعات نادرست خاطرات مردم را تغییر دهد.
بنابراین در جنگ ادراکی، کسی که زودتر روایت خود را جا می‌اندازد، دست بالاتر را دارد.
تجربه جنگ اوکراین نشان داده که روسیه با استفاده از شبکه‌های رسمی و پنهان برای نشر اطلاعات جعلی تلاش می‌کرد اراده اوکراینی‌ها را بشکند، اما موفقیت چندانی نداشت زیرا طرف اوکراینی و متحدانش اطلاعات را پیش از اجرا افشا و «پیش‌بندی» کردند.
این درسی است که در مواجهه با عملیات روانی رژیم صهیونیستی نیز باید مد نظر باشد: سرعت در تبیین واقعیت‌ها و شفافیت، می‌تواند عرصه را بر جنگ ادراکی تنگ کند.
جنگ ۱۲ روزه و وحدت ملی
در تابستان امسال، جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل، که در شرایطی بی‌سابقه و با حضور مستقیم نیروهای نظامی آمریکا و برخی هم‌پیمانان منطقه‌ای شکل گرفته بود، متوقف شد.
یکی از جنبه‌های مهم آن، شکل‌گیری وحدت ملی در داخل ایران بود.
مردم با وجود اختلاف‌نظرهای سیاسی، در برابر دشمن خارجی در کنار یکدیگر ایستادند و جنگ روانی رسانه‌های خارجی را بی‌اثر ساختند.
این روحیه‌ی همگرایی عنصر کلیدی در شکست عملیات روانی دشمن بود.
امیر نصیرزاده نیز بر همین اساس، در اظهارات اخیر خود یادآوری می‌کند که در جنگ ۱۲ روزه مردم به سرعت اختلافات داخلی را کنار گذاشتند و دشمن را ناامید کردند.
او معتقد است که طرح ادعای حمله قریب‌الوقوع، هدفی جز شکستن این اعتماد و وحدت ندارد.
وقتی جامعه با عمل به توصیه‌های مسئولان و توجه به واقعیات میدانی، در برابر جنگ روانی ایستادگی کند، طرح دشمن برای تضعیف اراده داخلی ناکام می‌ماند.
عملیات روانی دشمن: دو خط فشار هم‌زمان، فشار اقتصادی و تشدید نارضایتی
در تحلیل راهبردی آمریکا و اسرائیل نسبت به ایران، باید دو سطح از فشار را در نظر گرفت: اول، فشار اقتصادی و سیاسی که به بهانه مکانیسم ماشه اعمال می‌شود.
هدف از این فشارها افزایش مشکلات معیشتی و ایجاد نارضایتی عمومی است.
به موازات این فشار، دشمن تلاش می‌کند با وعده مذاکره یا تهدید به تحریم بیشتر و اقدام نظامی، جامعه را در حالت انتظار و بی‌اعتمادی نگه دارد.
در جنگ شناختی، دشمن به دنبال آن است که مردم خود، فشارهای اقتصادی را نتیجه ناکارآمدی داخلی بدانند و نه محصول تحریم‌ها و جنگ روانی.
فشار روانی و روایت‌سازی درباره جنگ قریب‌الوقوع
خط دوم، فشار روانی است.
در این خط، اتاق‌های فکر دشمن با فاصله زمانی چند روز تا چند هفته، شایعه‌های بی‌منبع درباره احتمال حمله گسترده و قریب‌الوقوع را در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کنند.
هدف از این شایعات ایجاد اضطراب اقتصادی، فروش دارایی‌ها، مهاجرت ناگهانی و اختلال در تصمیم‌گیری‌های کلان و خرد است.
گفتن مداوم گزاره حتمی بودن ادامه جنگ ترفندی برای بر هم زدن اقتصاد و آرامش روان مردم است.
با ترکیب این روایت‌ها با فشار اقتصادی، دشمن امیدوار است مردم در مقطعی به این نتیجه برسند که باید به خیابان ها بیاییند و در نتیجه انسجام داخلی از بین برود و کشور درگیر یک جنگ داخلی بشود.
انقلاب اطلاعاتی و جنگ شناختی نوین
تحول فضای رسانه‌ای و ظهور شبکه‌های اجتماعی این امکان را فراهم کرده است که عملیات روانی با سرعت و گستردگی بیشتر و هزینه کمتر اجرا شود.
حمله به ذهن مردم و ایجاد شکاف در جامعه به یک «جبهه نامرئی» تبدیل شده است؛ این جنگ با استفاده از تولید اخبار جعلی، مرز بین حقیقت و دروغ را مخدوش می‌کند.
حمله هکرهای روسیه به ایمیل‌های کمیته ملی دموکرات‌ها در ۲۰۱۶ نمونه‌ای از جنگ شناختی بود که با انتشار انتخابی اطلاعات، شکاف‌ها و بی‌اعتمادی داخلی را تشدید کرد.
امروزه همین تکنیک‌ها به شکل آشکارتری در منطقه خاورمیانه استفاده می‌شود؛ شایعه‌های بی‌منبع، تصاویر جعلی از حملات احتمالی و روایت‌های تحریف‌شده، همگی بخشی از جنگ شناختی هستند که باید به موقع پاسخ داده شوند.
رفتارشناسی مخاطب و تبیین نظری
در جامعه‌شناسی سیاسی، «نظریه مارپیچ سکوت» بر این نکته تأکید دارد که مردم تمایل دارند عقایدی را بیان کنند که احساس می‌کنند در جامعه محبوب است؛ در مقابل اگر دیدگاهی را اقلیت بدانند، سکوت می‌کنند تا منزوی نشوند.
با تکرار شایعات جنگ و تبلیغات رسانه‌ای، دشمن می‌تواند این احساس را ایجاد کند که «همه می‌دانند جنگ نزدیک است» و در نتیجه مخالفان این دیدگاه جرأت ابراز عقیده ندارند.
این سکوت، چرخه‌ای خودتقویت‌کننده پدید می‌آورد که جامعه را به سمت اضطراب و بی‌اعتمادی می‌کشاند.
شکستن این چرخه نیازمند حضور فعال رسانه‌های داخلی، دانشمندان و روشنفکران است تا با زبان ساده اما قوی، تحلیل‌های مستند و امیدبخش ارائه کنند.
واکنش داخلی: آمادگی، آگاهی و اعتماد
در کنار مقابله روانی، بعد نظامی نیز نباید نادیده گرفته شود.
فرماندهان نظامی کشور مکرراً بر آمادگی کامل نیروهای مسلح تأکید کرده‌اند تا نشان دهند که در صورت بروز هرگونه تجاوز، غافلگیری معنا ندارد.
این پیام علاوه بر بازدارندگی خارجی، نوعی اطمینان‌بخشی داخلی نیز هست؛ جامعه می‌داند که نیروهای مسلح به درس‌های جنگ ۱۲ روزه و جبهه مقاومت توجه داشته و بر اساس آن قدرت بازدارندگی خود را ارتقا داده‌اند.
در واقع، آمادگی نظامی باعث می‌شود عملیات روانی دشمن در حوزه ارعاب کمتر اثر داشته باشد، زیرا مردم اطمینان دارند که توان دفاعی کشور بالا است.
رسانه‌ها در چنین فضایی دو وظیفه دارند: انتشار سریع و دقیق اخبار رسمی و تقویت سواد رسانه‌ای مردم.
موفقیت عملیات روانی تا حد زیادی وابسته به سرعت انتشار روایت و تکرار آن است.
بنابراین اگر رسانه‌های داخلی روایت درست را زودتر منتشر کنند و ابهامات را برطرف سازند، اتاق‌های فکر دشمن فرصت کمتری برای گسترش شایعات خواهند داشت.
تقویت سرمایه اجتماعی و وحدت ملی
عملیات روانی موفق، زمانی اثرگذار است که سرمایه اجتماعی جامعه هدف تضعیف شده باشد.
در جنگ ۱۲ روزه دیدیم که سرمایه اجتماعی و اعتماد میان مردم و حکومت افزایش یافت و همین امر تلاش‌های دشمن را خنثی کرد.
بنابراین حفظ و تقویت این سرمایه اجتماعی خود سپری است در برابر جنگ ادراکی.
نکته‌ی مهم آن است که اتحاد ملی ناشی از ترس از دشمن خارجی نباید مقطعی باشد؛ بلکه باید با سیاست‌گذاری‌های هوشمندانه به تجربه‌ای پایدار تبدیل شود.
در آخر میتوان نتیجه گرفت که عملیات روانی رژیم صهیونیستی درباره احتمال حمله به ایران، بیش از آنکه منعکس‌کننده واقعیت باشد، نوعی جنگ ادراکی است.
در این جنگ، دشمن با استفاده از شایعه، روایت‌سازی و بزرگ‌نمایی تهدید، می‌کوشد جامعه را دچار اضطراب اقتصادی و اجتماعی کند تا مقاومت داخلی را از درون بشکند.