خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

دوشنبه، 14 مهر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

طرح ترامپ برای پایان جنگ غزه؛ «صلح»‌ی که بوی اشغال می‌دهد

باشگاه خبرنگاران | بین‌الملل | دوشنبه، 14 مهر 1404 - 07:47
طرح ترامپ برای غزه به گفته بسیاری نقشه‌ای تازه برای اشغالی گسترده‌تر است.
طرح،غزه،اشغال،اسرائيل،Nation،The،صلح،جنگ،آمريكا،بازسازي،–،فل ...

باشگاه خبرنگاران جوان، سمیه خلیلی - طرح ۲۰‌بندی دونالد ترامپ برای پایان جنگ غزه نه وعده‌ای برای صلح، بلکه نقشه‌ای برای نهادینه‌سازی اشغال و تداوم بی‌عدالتی علیه مردم فلسطین است؛ همان‌گونه که نشریه‌ی The Nation تأکید کرده، این طرح چیزی جز مجوزی رسمی برای گسترش سلطه‌ی اسرائیل نیست.
«پایان جنگ» یا آغاز فصل جدید اشغال؟
در روز‌هایی که جنگ غزه وارد ماه‌های ویرانگر تازه‌ای شده و تصاویر کودکان زیر آوار و بیمارستان‌های ویران وجدان جهانی را تکان داده است، دونالد ترامپ با نتانیاهو طرحی موسوم به «اولتیماتوم ۲۰‌بندی غزه» را رونمایی کرده که در ظاهر هدفش «پایان فوری جنگ» است.
اما گزارش نشریه‌ی The Nation نشان می‌دهد این طرح در عمل نه صلح، بلکه استمرار اشغال را در قالبی تازه می‌ریزد.
ترامپ، که خود را «میانجی نهایی» معرفی می‌کند، با زبان صلح، اما با منطق قدرت سخن می‌گوید.
او مدعی است که می‌خواهد خون‌ریزی را متوقف کند، گروگان‌ها آزاد شوند و ثبات منطقه بازگردد، اما پشت این واژه‌ها شبکه‌ای از شروط یک‌طرفه و تعهدات مبهم نهفته است که تنها یک نتیجه دارد: ادامه‌ی سلطه‌ی اسرائیل بر غزه، با مجوز آمریکا.
ساختار فریبنده‌ی طرح – «خروج»‌ی بدون خروج
بر اساس متن منتشرشده و تحلیل The Nation، مهم‌ترین بخش طرح ترامپ مربوط به وعده‌ی «خروج نیرو‌های اسرائیلی» است.
او در ظاهر از عقب‌نشینی سخن می‌گوید، اما در عمل خطوطی را ترسیم می‌کند که ارتش اسرائیل را درون خاک غزه نگاه می‌دارد.
در بند‌های ۴ تا ۷ این طرح آمده است که نیرو‌های اسرائیلی «به خطوط امنیتی در داخل غزه» عقب می‌نشینند تا زمانی که یک نیروی بین‌المللی به نام «نیروی ثبات» کنترل را در دست گیرد.
اما ترکیب این نیرو از کشور‌های غربی و متحدان اسرائیل است؛ مأموریتش نیز «محافظت از همسایگان اسرائیل در برابر تهدیدات تروریستی» تعریف شده، نه دفاع از غیرنظامیان فلسطینی.
به بیان دیگر، در این مدل جدید، اشغال صرفاً نامش عوض می‌شود.
نیرو‌های اسرائیلی در پشت خطوط مرزی مستقر می‌مانند، و نیرویی به ظاهر بی‌طرف –، اما تحت فرمان کاخ سفید و متحدانش – به عنوان «مدیر صلح» عمل می‌کند.
نتیجه؟
یک اشغال دائمی با چهره‌ی بین‌المللی.
The Nation در تحلیل خود تصریح می‌کند که «این طرح، ادامه‌ی همان الگوی استعماری است که با واژگان دیپلماتیک پنهان شده است.» به‌جای استقلال و حاکمیت فلسطینی‌ها، نوعی قیمومت بین‌المللی طراحی می‌شود که عملاً غزه را به منطقه‌ای تحت کنترل آمریکا و اسرائیل بدل می‌سازد.
حذف کامل فلسطینی‌ها از معادله
نکته‌ی کلیدی و شاید دردناک‌ترین بخش طرح ترامپ، بی‌اعتنایی مطلق به عاملیت فلسطینیان است.
در نسخه‌ی نهایی «اولتیماتوم غزه»، هیچ اشاره‌ای به نقش واقعی تشکیلات خودگردان یا گروه‌های مدنی فلسطینی وجود ندارد.
در عوض، حکمرانی آینده‌ی غزه به نهادی موسوم به «کمیته تکنوکرات غزه نو» سپرده می‌شود که تحت نظارت «هیئت صلح» به ریاست ترامپ عمل می‌کند.
ریاست اجرایی این هیئت قرار است به تونی بلر، نخست‌وزیر پیشین بریتانیا، سپرده شود؛ همان سیاستمداری که به‌دلیل نقش پررنگش در تهاجم به عراق و وابستگی به واشینگتن، در جهان عرب به عنوان «چهره‌ی استعمار نو» شناخته می‌شود.
در این مدل حکمرانی، فلسطینی‌ها نه بازیگر بلکه موضوع تصمیم‌گیری‌اند.
به گفته‌ی تحلیلگر The Nation، این طرح «بازسازی یک نظام قیمومیت قرن بیستمی است، با ظاهری مدرن‌تر، اما ماهیتی همان‌قدر سلطه‌گر».
حتی بازسازی غزه نیز به شرکت‌های آمریکایی و اسرائیلی واگذار می‌شود.
در بند ۱۳ طرح آمده که پروژه‌های زیرساختی به کنسرسیوم‌هایی سپرده می‌شود که «تجربه‌ی فنی و تضمین امنیتی لازم را دارند»؛ مفهومی که عملاً فلسطینیان را از هر نقش اقتصادی نیز کنار می‌زند.
به این ترتیب، «غزه نو» قرار نیست دولتی خودگردان باشد، بلکه منطقه‌ای است تحت کنترل فنی، امنیتی و اقتصادی غرب.
تداوم منطق جنگ و سیاست فریب
ترامپ، همان‌گونه که در دوران ریاست‌جمهوری نخست خود نشان داد، سیاست خارجی را نه بر پایه‌ی عدالت و حقوق بشر، بلکه بر اساس معامله و نمایش می‌چیند.
در طرح جدید نیز همین منطق دیده می‌شود: یک صلح نمایشی برای مصرف رسانه‌ای، همراه با تضمین کامل برای منافع اسرائیل.
در ظاهر، طرح خواستار آزادی گروگان‌ها و توقف حملات است، اما در عمل سازوکاری برای تحقق این اهداف ارائه نمی‌دهد.
هیچ بند الزام‌آوری برای اسرائیل وجود ندارد؛ تنها تعهدات مبهم و قابل تفسیر درباره‌ی «رفتار انسانی» و «تلاش برای ثبات».
در مقابل، مسئولیت اصلی بر دوش فلسطینیان گذاشته شده: باید «همه‌ی فعالیت‌های نظامی را متوقف کنند»، «همه‌ی تونل‌ها را نابود سازند» و «سلاح‌ها را تحویل دهند».
در صورت نقض این شروط، اسرائیل مجاز است عملیات «دفاعی پیش‌دستانه» انجام دهد – عبارتی که از نظر حقوقی می‌تواند هر حمله‌ای را توجیه کند.
به تعبیر The Nation، این طرح در واقع «مجوزی برای اشغال نامحدود» است؛ چون مرز پایان جنگ را به رفتار یک‌طرفه‌ی فلسطینیان گره می‌زند، و هیچ محدودیتی برای اقدامات نظامی اسرائیل تعریف نمی‌کند.
افزون بر این، ترامپ بار دیگر در نقش «مدیر بحران» ظاهر شده، نه برای مهار خشونت بلکه برای بهره‌برداری سیاسی از آن.
حضور او در کنار نتانیاهو، با لحن پیروزمندانه و سخن از «بازسازی غزه با مدیریت آمریکا»، یادآور همان نمایش‌های تبلیغاتی دوران امضای «پیمان ابراهیم» است – پیمانی که قرار بود صلح بیاورد، اما به عادی‌سازی اشغال انجامید.
واکنش جهانی و بحران مشروعیت
به گزارش The Nation، واکنش اولیه‌ی کشور‌های عربی و جامعه‌ی جهانی به این طرح عمدتاً سرد و منفی بوده است.
مصر و اردن نگرانی خود را از نادیده گرفتن نقش کشور‌های منطقه ابراز کرده‌اند.
قطر و ترکیه نیز در بیانیه‌هایی جداگانه تأکید کرده‌اند که «هیچ طرح صلحی بدون مشارکت مستقیم فلسطینیان مشروعیت ندارد».
بااین‌حال، برخی دولت‌های عربی محافظه‌کار مانند امارات و بحرین، به‌طور ضمنی از این طرح حمایت کرده‌اند؛ زیرا ساختار آن مشابه مدل اقتصادی و امنیتی پیمان‌های پیشین با اسرائیل است.
در اروپا، واکنش‌ها دوگانه بود: فرانسه و اسپانیا از «ضرورت توقف فوری جنگ» گفتند، اما از اظهار نظر مستقیم درباره‌ی طرح ترامپ خودداری کردند.
تنها نروژ و ایرلند به‌صراحت اعلام کردند که «طرح آمریکا بر پایه‌ی اشغال و حذف اراده‌ی ملی فلسطینیان بنا شده است».
در داخل آمریکا نیز، کارشناسان سیاست خارجی هشدار داده‌اند که چنین طرحی می‌تواند چهره‌ی جهانی واشینگتن را بیش از پیش تضعیف کند.
«استفان والت» استاد روابط بین‌الملل دانشگاه هاروارد، در گفت‌و‌گو با The Nation گفت: «ترامپ تصور می‌کند با مدیریت تبلیغاتی بحران می‌تواند قدرت را به آمریکا بازگرداند، اما هر بار که از اشغال و تبعیض حمایت می‌کند، در واقع به روند افول هژمونی آمریکا شتاب می‌دهد.»
پیامد‌های انسانی و اخلاقی
در پسِ واژه‌های سیاسی این طرح، سرنوشت میلیون‌ها انسان پنهان مانده است.
The Nation در بخش انسانی گزارش خود یادآور می‌شود که هیچ بند از این طرح درباره‌ی بازسازی بیمارستان‌ها، مدارس یا اسکان آوارگان سخن نمی‌گوید.
تمرکز صرف بر «امنیت اسرائیل» و «ثبات منطقه‌ای» در واقع بی‌توجهی آشکار به حقوق اولیه‌ی مردم غزه است که ماه‌ها زیر بمباران زندگی کرده‌اند.
در بند ۱۹ طرح آمده است که «بازسازی باید تحت نظارت شرکت‌های دارای صلاحیت امنیتی انجام گیرد»؛ یعنی حتی بازسازی خانه‌ها نیز به شرط تأیید نهاد‌های اسرائیلی و آمریکایی است.
این امر، به گفته‌ی کارشناسان، عملاً بازتولید اشغال از طریق اقتصاد است.
در چنین چارچوبی، عدالت و کرامت انسانی جایی ندارد.
در حالی که افکار عمومی جهانی خواهان توقف نسل‌کشی و محاکمه‌ی عاملان جنایت‌اند، طرح ترامپ راه را برای فراموشی و مشروع‌سازی می‌گشاید.
صلحِ ترامپ، استمرارِ سلطه
با جمع‌بندی داده‌های موجود، می‌توان گفت «اولتیماتوم ۲۰‌بندی ترامپ» نه نقشه‌ای برای پایان جنگ، بلکه تداوم همان سیاست‌های تاریخی آمریکا در قبال فلسطین است: حمایت بی‌قید از اسرائیل، نادیده‌گرفتن اراده‌ی ملت فلسطین، و تبدیل مفهوم صلح به ابزار کنترل.
نشریه‌ی The Nation این طرح را «بسته‌ای تبلیغاتی برای اشغال ابدی» می‌نامد.
واقعیت نیز چنین است: هیچ تعهد الزام‌آوری برای پایان محاصره، بازسازی انسانی یا حق بازگشت پناهندگان وجود ندارد.
تنها مجموعه‌ای از واژه‌های پرزرق و برق است که در پس آن، همان منطق قدیمی جنگ و سلطه پنهان شده است.
ترامپ با استفاده از جایگاه رسانه‌ای خود و روابطش با نتانیاهو، می‌کوشد تصویر یک میانجی صلح را از خود بسازد، اما در عمل به ابزاری برای تثبیت اشغال بدل شده است.
در نهایت، اگر جامعه‌ی جهانی در برابر چنین طرح‌هایی سکوت کند، غزه از میدان مقاومت به آزمایشگاه اشغال مدرن تبدیل خواهد شد – جایی که صلح به معنای سکوت است و عدالت در خدمت قدرت تعریف می‌شود.