تأثیر سیاستهای ارتش پاکستان بر روابط با افغانستان
به گزارش مشرق،کانال تلگرامی مطالعات راهبردی شرق در مطلبی با عنوان تأثیر سیاستهای ارتش پاکستان بر روابط با افغانستان نوشت:
تنشهای بین افغانستان و پاکستان در سالهای اخیر، بهویژه پس از بازگشت طالبان به قدرت در کابل در سال 2021، به یکی از پیچیدهترین مسائل امنیتی جنوب آسیا تبدیل شده است.
این تنشها در اختلافهای تاریخی مانند مسئلۀ خط دیورند، اتهام پاکستان به طالبان مبنی بر حمایت حکومت طالبان از گروههای شبهنظامی و همچنین فعالیتهای تروریستی فرامرزی ریشه دارند.
ارتش پاکستان، به عنوان یکی از قدرتمندترین نهادهای این کشور، نقشِ محوری در مدیریت و یا تشدید این تنشها ایفا میکند.
بر اساس دادههای اخیر تا سپتامبر 2025، ارتش پاکستان عملیات هوایی و زمینی متعددی علیه اهدافی در افغانستان انجام داده که منجر به کشته شدن دهها شبهنظامی و غیرنظامی شده، اما همزمان، اعتراض کابل مبنی بر نقض حاکمیت افغانستان را برانگیخته است.
بروز تنش در روابط ارتش پاکستان با حکومت طالبان
روابط افغانستان و پاکستان، همواره تحت تأثیر مسائل مرزی و ایدئولوژیک بوده است.
خط دیورند که در سال 1893 توسط بریتانیا ترسیم شد، هرگز توسط افغانستان به رسمیت شناخته نشده و یکی از علل اصلی اختلاف است.
ارتش پاکستان، از دهۀ 1970 به بعد، نقش کلیدی در حمایت از مجاهدین افغان علیه شوروی داشت و بعداً از طالبان به عنوان ابزاری برای عمق راهبردی در برابر هند استفاده کرد.
پس از سقوط طالبان در 2001، پاکستان متهم به پناه دادن به رهبران طالبان شد که این امر به تنش با دولت پیشین افغانستان منجر شد.
با بازگشت طالبان در 2021، پاکستان انتظار داشت روابط بهبود یابد، اما افزایش فعالیتهای تحریک طالبان پاکستان (TTP) گروهی که به گفتۀ پاکستان از خاک افغانستان علیه پاکستان عمل میکند این انتظار را بر باد داد.
ارتش پاکستان، تحت رهبری ژنرال عاصم منیر، سیاست عملیات قاطع را اتخاذ کرده که شامل حملات هوایی و عملیات مرزی است.
برای مثال، در دسامبر 2024، نیروی هوایی پاکستان هفت هدف در استانهای خوست و پکتیکا را بمباران کرد و دهها شبهنظامی TTP را کشت.
این اقدامها، بخشی از راهبرد ارتش برای مهار TTP است، اما همزمان به عنوان نقض حاکمیت توسط طالبان محکوم شده است.
در سال 2025، ارتش پاکستان بیش از 180 عملیات علیه TTP انجام داد که منجر به کشته شدن صدها شبهنظامی شد، اما تلفات غیرنظامیان افغان نیز افزایش یافت.
این نقش دوگانۀ حمایت تاریخی از طالبان و اکنون مقابله با آنها، ارتش را در موقعیتی پارادوکسیکال/تناقضآمیز، قرار داده است.
قبل از برقراری تسلط دوبارۀ طالبان برافغانستان در سال ۲۰۲۱، روابط ارتش پاکستان با طالبان افغان عمدتاً بر پایۀ حمایت راهبردی استوار، اما با چالشهای جدی هم همراه بود.
ارتش پاکستان، از طریق سازمان اطلاعات آیاسآی، طالبان را به عنوان ابزاری برای کسب عمق راهبردی در برابر هند و جلوگیری از نفوذ هند در افغانستان حمایت میکرد که این امر شامل پناه دادن به رهبران طالبان و فراهم کردن پایگاههای آموزشی در خاک پاکستان بود.
با این حال، این حمایت دوگانه با فشارهای بینالمللی بهویژه از سوی امریکا پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، مواجه شد، جایی که پاکستان به عنوان متحد آمریکا در جنگ علیه تروریسم عمل میکرد اما همزمان به طالبان هم کمک میکرد.
این تضاد به تنشهای داخلی در پاکستان از جمله افزایش فعالیتهای تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) که علیه ارتش پاکستان شورش کرد و شورش آن هزاران کشته برجای گذاشت و همچنین انتقادهای جهانی مبنی بر بازی دوگانه اسلامآباد، منجر شد.
پس از بازگشت طالبان به قدرت در ۲۰۲۱، روابط ارتش پاکستان با حکومت سرپرست طالبان به جای بهبود با چالشهای جدیدی روبرو شد که به باور پاکستان عمدتاً ناشی از عدم کنترل طالبان بر گروههای تروریستی بود.
پاکستان انتظار داشت که طالبان به عنوان همسایهای دوست، فعالیتهای تیتیپی را از خاک افغانستان مهار کند، اما افزایش حملات تیتیپی علیه نیروهای پاکستانی که طبق گزارشهای سازمان ملل تا ۶۰۰۰ جنگجو در افغانستان دارد منجر به درگیریهای مرزی، حملات هوایی پاکستان به ولایتهای افغانستان و اخراج اجباری بیش از یک میلیون مهاجر افغان شد.
این اقدامها، همراه با اتهامهای متقابل؛ اتهام پاکستان به طالبان مبنی بر حمایت طالبان از تیتیپی و ادعای افغانستان مبنی بر پناه دادن پاکستان به مخالفان طالبان، روابط را به سمت تنشهای مداوم سوق داد و امنیت داخلی پاکستان را تهدید کرد.
این در حالی است که ارتش پاکستان برای حفظ کنترل خود بر سیاست خارجی تلاش میکند.
نقش سیاستهای ارتش در تنشها
ارتش پاکستان، با داشتن 700 هزار نیرو و امکانات و قابلیتهای پیشرفته هوایی و موشکی، نقش اصلی را در مدیریت مرزها بر عهده دارد.
در سال 2025، اقدامهای نهاد قدرت پاکستان یعنی ارتش شامل موارد زیر بوده است:
حملات هوایی و درگیریهای مرزی
در مارس 2025، ارتش پاکستان 16 شبهنظامی را در مرز کشت، همچنین در آوریل، 54 شبهنظامی در تلاش برای نفوذ از افغانستان کشته شدند.
درگیریها در قسمتهایی از منطقۀ قبایلی پاکستان مانند باجور و وزیرستان شمالی همچنان ادامه دارد و ارتش برای تعقیب و سرکوب شبهنظامیان از هلیکوپترهای تهاجمی استفاده کرده است.
همچنین هر از گاهی ارتش پاکستان با انجام عملیاتهای پیشدستانه و بمباران و موشکباران مناطقی از خاک افغانستان که ادعا میشود مقرهای عناصر تی.تی.پی است، و تحمیل تلفات انسانی و نظامی به مردم افغان بر خشم و عصبانیت حکومت طالبان میافزاید.
در برخی موارد نیز آی.اس.آی با انجام عملیاتهای هدفمند به حذف برخی رهبران شبهنظامی ضدپاکستانی در درون مرزهای افغانستان میپردازد که بر گسترش تنشها تاثیرگذار است.
سیاست اخراج مهاجران
ارتش پاکستان بارها از سیاست اخراج اجباری مهاجران افغان حمایت کرده که منجر به تنش بیشتر شده است، این اقدام، به عنوان بخشی از راهبرد ضدتروریستی، بیش از یک میلیون افغان را تحت تأثیر قرار داد و به افزایش حمایت از TTP در بخشی از جمعیت و حاکمان افغانستان منجر شد.
تحلیل تنشها
پاکستان مدعی است حکومت طالبان به TTP پناه میدهد و از تجزیهطلبان بلوچ پاکستانی حمایت میکند، در مقابل، افغانستان، ارتش پاکستان را به حمایت از «داعش خراسان» متهم میکند.
گزارشهای اخیر نشان میدهد که ارتش پاکستان به دنبال حمایت از گروههای ضدطالبان مانند جبهۀ مقاومت ملی (NRF) است تا فشار بر کابل افزایش یابد، همچنین دادههای ACLED نشان میدهد که درگیریهای مرزی در ژوئیه 2025 سه برابر سال قبل بوده و TTP بیش از 1500 حمله در پاکستان انجام داده که منجر به 2000 کشته شده است.
به نظر میرسد، مجموعه تنشهای فعلی بین پاکستان و حکومت طالبان علاوه بر این که از ماهیت تنشزای سیاستها و رفتارهای ارتش پاکستان نیز تأثیر میپذیرد، برخی محرکها و مسببهای محیطی به شرح ذیل نیز در تشدید و تعمیق آن به عنوان مکمل عمل میکنند:
تروریسم فرامرزی:TTP به گفته پاکستان، با حمایت حکومت طالبان، تی تی پی حملات خود را افزایش داده و ارتش پاکستان را وادار به عملیات فرامرزی کرده است، این چرخه انتقامجویانه، تنشها را تشدید میکند.
محرکههای اقتصادی و مهاجرتی: روابط تجاری پاکستان و افغانستان اکنون در حال گسترش است و جریان کالا و ترانزیت به سود افغانستان است.
حکومت طالبان نیز با استفاده از مسیرهای ترانزیتی و حریم هوایی به دنبال افزایش درآمد است.
در عین حال، ارتش پاکستان همچنان نقش تعیینکنندهای در مدیریت مرزها و مهاجرین افغان دارد.
تداوم دخالت خارجی: چین و ایالات متحده از ثبات نسبی پاکستان حمایت میکنند، اما هند با آموزش نیروهای افغان، تعادل را برهم میزند.
سناریوهای محتمل
در کشاکش و تنش کنونی بین ارتش پاکستان و حکومت طالبان، وضعیتهای محتمل زیر قابل توجه هستند:
ایجاد منطقۀ حائل امنیتی در افغانستان توسط پاکستان
در راستای این سناریو که به افزایش تنش میانجامد، اگر ارتش پاکستان عملیات گستردهتری مانند ایجاد منطقۀ حائل در داخل خاک افغانستان (مشابه اقدام ترکیه در سوریه) انجام دهد، تنش کنونی وخیمتر شده و به جنگ کمشدت تبدیل میشود و TTP با حمایت حکومت طالبان، حملات را علیه دولت و ارتش پاکستان افزایش خواهد داد.
احتمال وقوع این سناریو که متضمن تغییرات مرزی و تحرکات نظامی پاکستان در آن سوی مرز افغانستان است، اندک است.
میانجیگری قدرتهای جهانی و حذف تدریجی تنشها
چین و ایالات متحده به دلیل نگرانی مشترک از فعالیتهای تحریک طالبان پاکستان، بر همکاری و هماهنگی امنیتی با اسلامآباد تأکید دارند.
مذاکرات ضدتروریستی، بیشتر با هدف تشویق ارتش پاکستان برای حضور فعالتر در مناطق مرزی و تضمین ثبات منطقهای انجام میشود.
با این حال، فشار آنها میتواند در قالب شفافیت بیشتر ارتش در تعاملات سیاسی داخلی یا کاهش برخوردهای پرتنش با کابل ظاهر شود، این روند نشان میدهد که نقش ارتش همچنان پررنگ خواهد بود، اما ناگزیر باید سیاستهای خود را با خواست بازیگران بینالمللی هماهنگ کند.
استمرار تنش و نوسان در روابط دوجانبه
در این وضعیت، درگیریهای مقطعی و مختصر بدون ورود به یک جنگ فراگیر ادامه مییابد.
ارتش پاکستان بر عملیات هوشمندانه تمرکز میکند، اما تنشها با مهاجرت و حملات گاهبهگاه پایدار میماند و در نتیجه بیثباتی اقتصادی برای هر دو کشور و افزایش نفوذ هند در افغانستان ادامه خواهد داشت.
با توجه به تجربۀ تاریخی و تعارضهای راهبردی موجود بین پاکستان و افغانستان، احتمال وقوع این سناریو زیاد است.
ارتش پاکستان با سیاستهای تهاجمی خود، نقش دوگانهای مانند محافظ امنیت داخلی اما عامل تشدید خارجی در تنشهای افغانستان و پاکستان ایفا میکند.
برای جلوگیری از سناریوهای منفی، نیاز به دیپلماسی چندجانبه، تغییر رویکرد ارتش پاکستان در قبال افغانستان و همکاری منطقهای است.
به نظر میرسد بدون تغییر راهبرد، منطقه ممکن است به سمت بیثباتی بیشتر حرکت کند.
از بین سه سناریوی محتملالوقوع «ایجاد منطقۀ حائل امنیتی در افغانستان توسط پاکستان»، «میانجیگری قدرتهای جهانی و حذف تدریجی تنشها بین پاکستان و حکومت طالبان» و «استمرار تنش و نوسان در روابط دوجانبه»، سناریوی اخیر بیشتر قابل انتظار است.
در چنین شرایطی، راه درست این است که پاکستان بر مذاکرات با حکومت طالبان تمرکز و قدرتهای بزرگ مانند چین را برای میانجیگری درگیر کند.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.