سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

عشق سابقم را ربودم تا انتقام بگیرم

اعتماد | همه | جمعه، 11 مهر 1404 - 13:23
مجرم سابقه‌داری که در آخرین اقدام مجرمانه‌اش اقدام به ربودن دختر مورد علاقه خود کرده است، در بازداشت به سر می‌برد. این جوان ۳۰ ساله‌ که بیش از این 3 مرتبه به جرم سرقت و خالی کرده خانه‌ها دستگیر و زندانی شده است، هنگام انجام آخرین جرم تحت تعقیب پلیس قرار داشت.
دختر،سرقت،قرار،طلا،جرم،اقدام،سر،خواستگاري،دستم،جواب،خالي،جوان

مجرم سابقه‌داری که در آخرین اقدام مجرمانه‌اش اقدام به ربودن دختر مورد علاقه خود کرده است، در بازداشت به سر می‌برد.
این جوان ۳۰ساله‌ که بیش از این سه مرتبه به جرم سرقت و خالی کردن خانه‌ها دستگیر و زندانی شده است، هنگام ارتکاب آخرین جرم تحت تعقیب پلیس قرار داشت.
کد خبر: 739552 | ۱۴۰۴/۰۷/۱۱ ۱۲:۵۸:۲۹
مجرم سابقه‌داری که در آخرین اقدام مجرمانه‌اش اقدام به ربودن دختر مورد علاقه خود کرده است، در بازداشت به سر می‌برد.
این جوان ۳۰ساله‌ که بیش از این سه مرتبه به جرم سرقت و خالی کردن خانه‌ها دستگیر و زندانی شده است، هنگام ارتکاب آخرین جرم تحت تعقیب پلیس قرار داشت.
او می‌گوید برای انتقام‌جویی، نقشه گروگانگیری را کشیده و اجرا کرده است.
در ادامه گفت‌وگو با او را بخوانید:
*چرا می‌خواستی از آن دختر جوان انتقام بگیری؟
به دو دلیل؛ اول اینکه از او خواستگاری کردم و جواب رد شنیدم.
دوم اینکه او حسابی مرا غافلگیر کرد و با ورود به خانه‌ام توانست هرچه طلا و جواهر دزدیده بودم، سرقت کند.
*درباره دلیل اول بگو؟
قرار بود با او ازدواج کنی؟
بله، با او در فضای مجازی آشنا شدم.
پدرش تاجر بود و در یک خانواده ثروتمند بزرگ شده بود.
البته من هم وضع مالی بدی ندارم اما نمی‌شد به او بگویم دزدم!
بنابراین بعد از اینکه فهمیدم دختر پولدار سر راهم قرار گرفته، تصمیم گرفتم نقش بازی کنم.
به او گفتم من هم مهندسی عمران خوانده‌ام و برج‌ساز هستم.
*برای اینکه او شک نکند چه می‌کردی؟
هر بار که سر قرار با او می‌رفتم،‌ ماشین‌های گران‌قیمت و مدل‌بالا کرایه می‌کردم تا حسابی اعتمادش را جلب کنم.
حتی به خواستگاری هم رفتم و با خانواده‌اش آشنا شدم.
*در خواستگاری چه گفتی؟
به‌دروغ گفتم تک‌پسرم و خانواده‌ام آمریکا هستند.
*حقیقت ماجرا چیست؟
به آنها دروغ گفتم، در حالی که یک مادر پیر دارم که در شهرستان زندگی می‌کند.
پدرم هم ۱۰ سال قبل فوت شده است.
*پس چرا جواب منفی شنیدی؟
همه‌چیز داشت خوب پیش می‌رفت اما کمی بعد دروغ‌هایم فاش شد.
*چطور فاش شد؟
اگر در زندگی‌ات پیشرفت کنی، دشمن زیاد پیدا می‌کنی.
این تجربه ۳۰ سال زندگی من است.
اطرافیانم که همه آنها هم دزد منزل هستند، وقتی متوجه شدند پیشرفت کرده‌ و پولدار شده‌ام به من حسودی کردند.
*چطور حسودی در جواب منفی تو تاثیر داشت؟
آنها هم از شهرستان برای دزدی به تهران آمده بودند، اما وارد هر خانه‌ای می‌شدند به کاهدان می‌زدند و چیز زیادی گیرشان نمی‌آمد.
*باز هم ربطش را نگفتی؟
من خوش‌شانس بودم و وارد هر خانه‌ای می‌شدم، طلا و جواهرات و دلار یا یورو دستم را می‌گرفت.
برای همین دشمنانم رفتند سراغ دختر مورد علاقه‌ام و همه‌چیز را برایش تعریف کردند.
آن دختر هم وقتی فهمید دزد سابقه‌دار هستم، رابطه‌اش را با من به هم زد.
*حالا از دلیل دومت بگو، گفتی آن دختر از تو سرقت کرد؟
بله، وقتی دستم رو شد و فهمید چه دروغ‌های بزرگی گفته‌ام، به خانه‌ام آمد.
البته به من حرفی نزده بود و آن روز با قهوه مسموم بیهوشم کرد.
بعد هرچه طلا و جواهر دزدی در خانه داشتم دزدید.
برای من هم زور داشت که یک دختر، فریبم بدهد و از من سرقت کند.
همین دلیلی شد که صورتم را گریم کردم و او را دزدیدم تا هرچه پول در حسابش داشت خالی و طلا و جواهراتش را هم سرقت کنم.
*در اجرای نقشه‌ات موفق بودی؟
بله، اما در نهایت با چیزهایی که از من می‌دانست دستم رو شد.