رژیم صهیونیستی در ساحل آفریقا به دنبال چه چیزی میگردد؟/ از بدست آوردن منابع تا مقابله با نفوذ حزب الله لبنان
یکی از مناطقی که در حال حاضر به میدان نبرد مستقیم رژیم صهیونیستی با ایران و گروههای مقاومت شده است، منطقه ساحل آفریقا است که شامل فرصتهای زیادی به منظور تامین منافع هر بازیگر منطقهای است.

سرویس جهان مشرق- یکی از مناطقی که همواره رژیم صهیونیستی در صدد گسترش نفوذ بوده و همچنان در تلاش برای محکم کردن جای پای خود میباشد، قاره آفریقا است.
حضور رژیم صهیونیستی در آفریقا، از دهه ۱۹۵۰ میلادی آغاز شده و بر پایه همکاریهای فنی، کشاورزی و امنیتی استوار است.
پس از قطع روابط گسترده در دهه ۱۹۷۰ به دلیل فشارهای عربی و جنگهای اعراب و اسرائیل، روابط در دهه ۱۹۹۰ احیا شد و در سالهای اخیر با توافقهای ابراهیم (۲۰۲۰) شتاب گرفت.
این توافقها، که عادیسازی روابط با کشورهای عربی مانند امارات، بحرین و مراکش را به همراه داشت، در را برای گسترش نفوذ اسرائیل به آفریقا باز کرد.
منطقه ساحل (Sahel) – شامل کشورهایی مانند مالی، نیجر، چاد، بورکینافاسو، موریتانی، سودان و اریتره – به دلیل منابع طبیعی غنی (مانند اورانیوم، طلا و نفت)، چالشهای امنیتی و رقابت قدرتهای جهانی (فرانسه، روسیه، چین)، به میدان جدیدی برای جاهطلبیهای رژیم صهیونیستی تبدیل شده است.
منطقه ساحل در آفریقا مدتهاست که صحنه رقابت برای نفوذ بین پاریس، مسکو و پکن بوده است؛ اما حالا بازیگر جدیدی وارد این میدان شده است.در شهرهایی مثل نجامنا، باماکو و نیامی، اسرائیل دیگر نامی غریب نیست.
کشورهای منطقه ساحل امروز شامل سنگال، کیپورد، موریتانی، مالی، بورکینافاسو، نیجر، نیجریه، چاد، سودان و اریتره هستند.
بازدیدهای هیئتهای امنیتی، جلسات پشت درهای بسته و صحبتهای فزاینده درباره پروژههای کشاورزی و فناوری نشان میدهد که منطقه ساحل آفریقا به زمین آزمایشی جدیدی برای جاهطلبیهای اسرائیل تبدیل شده است.
برای دههها، رژیم صهیونیستی برای گسترش نفوذ خود به شمال آفریقا تلاش کرده بود، به جز مصر که زودتر با آن پیمان صلح امضا کرد.
با این حال، توافقهای ابراهیم در سال ۲۰۲۰ معادله را تغییر داد و با ایجاد شریکی جدید به نام مراکش، در را برای فعالیت در مناطق وسیعتری از قاره باز کرد.
برای رژیم صهیونیستی، دستاوردها به عادیسازی روابط با کشورهای عربی محدود نمیشود، بلکه به کشورهای ساحل گسترش یافته است، جایی که منابع طبیعی فراوان و دولتهایی وجود دارند که به دنبال شرکای جدیدی هستند که کمک و خدمات ویژه به آنها ارائه دهند.
فعالیتهای دولت چاد نمونهای از این عملگرایی جدید را نشان میدهد.
پس از ترور رئیسجمهور ادریس دبی و به قدرت رسیدن پسرش، محمد دبی، نشانههای از سرگیری روابط با رژیم صهیونیستی افزایش یافته است.
با این حال، گروههایی در چاد درباره پاسخ به سوالات مربوط به مزایا و معایب همکاری با رژیم صهیونسیتی اختلافنظر دارند، بهویژه با توجه به گزارشهایی که درباره دخالتهای خارجی در رابطه با جریان انتقال قدرت وجود دارد، از جمله دخالتهایی که به موساد نسبت داده شده.
این موضوع بحث درباره مشروعیت دولت این کشور و نقش رژیم صهیونیستی در شکلدهی به وضعیت فعلی در چاد را عمیقتر کرده است.
حضور رژیم صهیونیستی در این منطقه عمدتاً جنبههای امنیتی دارد.
بسیاری از گروههایی که در ساحل فعالیت میکنند با جنبشهایی مثل حزبالله، که دشمن درجه یک رژیم محسوب میشوند، ارتباط دارند.
به گفته کارشناسان و پژوهشگران، رژیم صهیونیستی در تماسهای دیپلماتیک خود، چالشهای امنیتی در کشورهای ساحل را بزرگنمایی میکند تا جمعیتهای محلی را به اهمیت عادیسازی روابط متقاعد کند.
گزارشهای متعددی نشان میدهد که اسرائیل با تبادل اطلاعات درباره گروههای مسلح، از جمله گروههایی که از نظر ایدئولوژیک با دشمنان این رژیم، مانند حزبالله، مرتبط هستند، به برخی کشورهای منطقه تسلیحات پیشرفته ارائه کرده و کارشناسان اسرائیلی بر آموزش نیروهای ویژه و بازاریابی سیستمهای نظارتی نظارت داشتهاند.
اما مسئله ایران را نیز نباید در این میان فراموش کرد.
رقابت رژیم صهیونیستی با ایران در آفریقا، به ویژه در منطقه ساحل، بخشی از "جنگ نیابتی" گستردهتر بین دو کشور است که از دهه ۱۹۷۰ آغاز شده و در سالهای اخیر با تنشهای هستهای و حملات مستقیم تشدید شده است.
ایران، که به دنبال گسترش جبهههای مقاومت بر علیه این رژیم است، ساحل را به عنوان فرصتی برای مقابله با نفوذ غربی و صهیونیستها میبیند.
این رقابت از طریق حمایتهای نظامی-اقتصادی پیش میرود.
رژیم صهیونیستی که نفوذ ایران و حزبالله را "تهدید وجودی" میداند از طریق همکاریهای سیاسی و اطلاعاتی (موساد) قصد مقابله با ایران و محور مقاومت را دارد.
در ۲۰۲۳، وزیر جنگ این رژیم (یوآو گالانت) در دیدار با رئیسجمهور چاد (محمد دبی) بر " تلاش برای کاهش نفوذ ایران و حزبالله در منطقه ساحل" تأکید کرد.
اسرائیل آموزش نیروهای ویژه، سیستمهای نظارتی و تبادل اطلاعات را برای مقابله با نیروهای طرفدار ایران افزایش داده است.
همچنین در مراکش (شریک ابراهیم)، همکاری در تولید پهپادها و سایبری، نفوذ اسرائیلی را به ساحل گسترش میدهد.
فراتر از امنیت، اسرائیل منطقه ساحل را بهعنوان منبعی از منابع طبیعی و فرصتهای سرمایهگذاری میبیند.
در سال ۱۹۵۷، اسرائیل اولین نمایندگی دیپلماتیک خود را در آفریقا تأسیس کرد.
یک سال بعد، مرکز همکاری بینالمللی را راهاندازی کرد، سازمانی بیندولتی که وظیفهاش هماهنگی توافقهای فنی با کشورهای آفریقایی بود.
تا دهه ۱۹۶۰، اسرائیل با ۳۳ کشور آفریقایی روابط دیپلماتیک برقرار کرده بود.
ایران نیز از کودتاهای اخیر در این منطقه و برای بهرهبرداری از نارضایتی ضدفرانسوی استفاده کرده و روابط دیپلماتیک را با کشورهای آفریقایی تقویت نموده است.
برای مثال، وزیر خارجه ایران در ۲۰۲۲ به باماکو (مالی) سفر کرد و وعده حمایت امنیتی را به مقامات این کشور داد.
ایران کمکهای تسلیحاتی، آموزش نظامی و کمکهای اقتصادی (مانند پروژههای نفتی در نیجر، آوریل ۲۰۲۵) ارائه میدهد تا همزمان با دسترسی و بهره برداری از منابع معدنی بکر این مناطق، گفتمان ضد اسرائیلی و غربی را گسترش دهد.
دادههای دقیقی درباره میزان سرمایهگذاری مستقیم اسرائیل در کشورهای ساحل وجود ندارد، اما بر اساس گزارشهای اسرائیلی، سرمایهگذاریها معمولاً بر بخشهایی متمرکز است که اسرائیل در آنها تخصص و برتری تکنولوژیک دارد.
این بخشها شامل فناوری کشاورزی، آب، انرژی تجدیدپذیر، بهداشت، امنیت سایبری و دفاع هستند.
لازم به ذکر است که رژیم صهیونیستی منافع بلندمدتی در توسعه حضور خود در این منطقه دارد.
این موضوع به اقتصاد و امنیت محدود نمیشود.
باز کردن مرزها به آفریقا بخشی از استراتژی گستردهتر اسرائیل برای شکستن انزوای خود است.
بین جاهطلبیهای امنیتی و اقتصادی، به نظر میرسد رژیم صهیونیستی مصمم به تثبیت حضور خود در منطقه ساحل آفریقا است.
با این حال، این مسیر برای این رژیم آسان نیست: همدلی گسترده مردمی در این منطقه با مسئله فلسطین، رقابت شدید با قدرتهای بینالمللی، حضور پررنگ ایران و محور مقاومت و رژیمهای محلی ناپایدار که به دنبال تعادل بین منافع و مشروعیت خود هستند، شرایط را برای این رژیم، بسیار سخت و مبهم میکند.
در این کریدور که از صحرا تا دریا امتداد دارد، صهیونیستها ممکن است فرصتهای جدیدی پیدا کنند، اما با سؤالات و موانع به شدت دشواری درباره حدود نفوذ و پذیرش خود از سوی جوامع آفریقایی نیز مواجه خواهند شد.